ولیک


ولیک قرمزمعمولاً ولیک (زالزالک وحشی) د‌ر مناطق جنگلي ایران به خصوص در شمال به وفور وجود دارد ، و بسته به رنگ ميوه «سرخ وليك» و «سياه وليك» ناميد‌ه مي‌شود‌.

واژه مازندران


شاید تا به حال از خود پرسیده باشید که واژه مازندران به چه معناست؟
در این مقاله می‌خواهم درباره واژه مازندران و ارتباط این واژه با سرزمین طبرستان بگویم. اینکه مازندرانی که دیوان و اهریمنان در آن حکومت می‌کنند آیا همین سرزمینی است که به هم‌اکنون به آن مازندران گویند یا سرزمینی دیگر است؟
 همچنین می‌خواهم درباره پایتخت منوچهر و فریدون (شاهان پیشدادی ایران در شاهنامه) بحث کنم و اینکه پایتخت امپراطوری ایران در آن دوران کجا بوده‌است؟

قبرستان سفید چاه
«قدیمی‌ترین گورستان مسلمانان ایرانی»

باید به شرقی ترین نقطه استان مازندران و شهر گلوگاه سفر کنید تا بتوانید عجیب ترین قبرستان ایران را ببینید. قبرستانی که با سنگ های عمودی خاکستری و حکاکی های عجیب و غریب این سنگ ها، عنوان اولین قبرستان مسلمانان ایران را با خود یدک می کشد.

تاریخ قبرستان سفید چاه را تا ۱۲۰۰ سال تخمین می زنند و شاید محکم ترین شاهد این ادعا، قبر ابراهیم، منصور و عبدالرحمن سه فرزند امام موسی‌ابن جعفر(ع) باشد که هر سه در سفیدچاه مدفون شده‌اند؛ جایی در همسایگی ملک بادله حاکم شمال که در این گورستان به خاک سپرده شده است.
 

پناهگاه رضاخانی

25 کیلومتر مانده به جنوب ورسک، در گردنه کوه معروف گدوک کاروانسرای تاریخی گدوک قرار گرفته است که این روزها به گاراژ لودرها و ماشین آلات مکانیزه و برف روب راهداری گدوک تبدیل شده است. کاروانسرایی که اگرچه قدمت آن به روزگار صفویان و دوران پر رونق شاه عباس می رسد، اما تا اواخر دوره قاجار هم پناهگاه در راه ماندگان بوده است.

شاهد این ادعا مورخان تاریخ معاصر هستند که کاربری این کاروانسرا را تا نزدیکی دوره پهلوی اول روایت کرده اند. یعنی روزگاری که مادر رضا پهلوی (رضا خان و رضا شاه آینده) تصمیم گرفت برای فرار از تنهایی و مشکلات مالی از آلاشت به تهران مهاجرت کند و زندگیش را در خانه برادرش ادامه دهد. او با کاروانی که از مازندران عازم تهران بود همراه ‌شد و وقتی به گردنه سرد و مه آلوده گدوک رسید، مجبور شد همراه با کاروان در این کاروانسرا اقامت کند. در همین زمان فرزندش رضا، به شدت بیمار ‌شد و این بیماری تا حدی پیش رفت که اعضای کاروان تصور کردند او از بین رفته است. بنابراین رضا را از مادر جدا کردند و به آغلی در همان کاروانسرا بردند تا روز بعد دفن کنند. اما گرمای بدن جانورانی که در آغل بودند، باعث شد تا کودک سرمازده جان بگیرد و به کاروان برگردد.