جهت بررسی صنایع یک منطقه ابتدا باید قومها و اهالی ساکن بر آن ناحیه را شناخت و با بررسی زمان و ناحیت سکنی آنها بهتر می توان اظهار نظر کرد.
نگاهی اجمالی می اندازیم بر طوایف ساکن در مازندران باستان:
ساکنان قدیم غرب دریای مازندران کادوسیان بودند.در منطقه میانی و شرقی دریای مازندران اقوام آنریاک-مردویی و تپورها ساکن بوده که بعدها ایرانیان آن را تپورستان و با آمدن اعراب این منطقه را طبرستان نامیدند.ونیز گویند طبر در زبان اهالی به کوه گفته می شود.بدلیل کافی نبودن اسناد تاریخی نمی توان گفت این اقوام کی و از کجا آمده اند اما به نظر استرابون ,تپورها در حد فاصل آماردها و هیرکانیه زندگی می کردند.(یعنی میان آمل و گرگان امروزی)اما دیاکونف نوشته:"تپورها در هیرکانیه ساکن بودند و تحت نفوذ هیرکانیان."مرز شرقی آنها استرآباد و مرز غربی آنها از چالوس بود.پس مازندران بخشی از تپورستان است که مرکز آن شهر تاریخی ساری بوده و هست.اراستوفن می نویسد:"قبیله هایی که در کناره دریای کاسپین بودند چنین اند: هیرکانیان-آماردها-آناری ها-کادوس ها-آلبانی ها-کاسیان." وی هم چنین نوشته:"تپورها قبیله ای بودند که در سرزمین هیرکانی ساکن و جزو قبایل کنار دریا نبودند."ظاهرا ایشان قبایل گسترده ای بودند که با آمدن آریایی ها عقب رانده شدند.(نشریه تپور)در مسکوکات سلاطین مستقل مازندران که خود سکه می زدند نام "پادشاه طاپورستان" آمده است.قوم جل یا گل هم از سفید رود تا لومیر سکنی داشتند که نام گیلان از نام آنها بهره گرفته.قوم دیگر مارد یا مازد یا آمارد یا امرد که از سمت آمل به غرب سکونت داشتند و گویند نام مازندران از نام آنها مشتق شده که مازها اندر آن ساکن بودند و نیز نام آمل که از نام آمارد آمده.در مورد نام مازندران وجه تسمیه دیگری هم هست که از موز اندر آن گرفته شده و موز را به معنی نام کوهی دانسته اند که از گیلان تا لارقصران کشیده می شد و چون این سرزمین در درون کوه موز بود به موز اندرون مشهور شد.یکی از مورخین نوشته :"ماردها طوایفی چادر نشین بودند".گویند ماردها سپر در دست می گرفتند و نیزه ای کوچک که حربه ای بود برنده مانند قمه با بندی مثل بند شمشیر که آن را حمایل می انداختند و در دست چپ سه چوبه تیر می گرفتند و کمان در کتف آویز می کردند.قوم دیگر گادوزی ها بودند (که برخی مارد را همان گادوز می دانند)که به گادور و کادوس تغییر نام دادند و در گیلان کنونی سکنی داشتند و کم کم سمت جنوب و جنوب غربی رفته و به مرور زمان نام کادوس به گروس تغییر یافت.ظاهرا دیلمی ها همان گادوزی ها بودند که هنوز در شمال بلوک لاهیجان به کوهستان "دیلمستان" گویند.سکاها قوم دیگری بودند که با کمک فرمانروایان گیلان و مازندران مدتی بر مادها مسلط شدند.ایشان بیابان گردانی بودند که از سمت آسیای مرکزی به این ناحیت مهاجرت نمودند و بر طبق نظر هرودوت پدر علم تاریخ ,دلیل این عمل آنها دوری از چنگا ماساژت ها بود.سپس دو دسته شدند و برخی در جنوب روسیه و عده ای در حوالی دریاچه وان سکنی گزیدند.در هر دو مورد از شمال و جنوب دریای مازندران گذشتند.آثاری از ایشان بدست آمده مثل ابزارهایی از مفرغ-طلا-نقره آهن که تزئیناتی به سبک سکایی دارند.حتی شماری از آبادی های گیلان و مازندران نامهایی سکایی برخود می بینند.در شرق مازندران سازماندهی منظمی وجود داشت مخصوصا در ساخت سد ها و کاریزها.می دانیم یک روش آبیاری منظم زمانی موثر می افتد که یک حکومت مرکزی قدرتمند آن را کنترل کند و یا در راس کار, اتحادیه نیرومندی از قبایل قرار داشته باشند.به نظر می آید سکاها از جمله قبایلی بودند که توانستند در چنین اتحادیه ای نفوذ داشته باشند.داهه ها قومی از سکا ها بودند که در شمال هیرکانی و ساحل جنوبی دریای مازندران سکنی داشتند.به اعتقاد پژوهشگران و اسناد تاریخی قومی از آریایی ها در زمان مهاجرت به طرف فلات ایران در ناحیه ساری ساکن شدند.نامی بر این محل جدید خود نهادند که با حدس نزدیک به حقیقت باید "تبری آریه" یا "سا آریه " باشد که در طی قرون به ساری تغییر یافت.گویند سا آریه یا سری آریه از دو کلمه "سا " به معنی آسودن و" آریه" به معنی آریایی گرفته شده.در هزاره دوم از قومی یاد شده به نام هوریان که منشا آن در کرانه جنوبی دریای مازندران بوده و از زادگاه خود یعنی کوهستان جنوبی این ناحیه از سال 2300 ق.م به بعد به تدریج سوی جنوب و غرب حرکت و درمجاورت فرات و رود خابور چند دولت تشکیل دادند که یکی از آنها میتانی بود.از خصوصیات هنر هوریانی وجود تصاویر موجودات شگقت انگیر نیمه حیوان و نیمه انسان بالدار است که سر شیر یا شاهین و بال عقاب و تنه شیر دارند. کاسی ها قوم دیگری بودند ازمازندران باستان ,که قبل از آریایی در کرانه جنوبی بحر مازندران ساکن شدند .ایشان را بصورت کاسیت-کاس پی-کاس سی-کاس و.. نیز نوشته اند که در زمان پیش از تاریخ تمام بلندی های فلات ایران را در اختیار داشتند.ایشان از کناره دریای مازندران به زاگرس یا کردستان-لرستان-کرمانشاه و بین النهرین رفتند.نام کاسپین از نامهای دیگر دریای مازندران است که متعلق به این قوم بوده و در جغرافیای جهان ماندگار شد.هر چند دریای مازندران در قدیمی ترین عهد منسوب به هیرکان بود.از نام هیر کانی یا ویرکانا به معنی گرگ که نام گرگان از آن مشتق شده.در عصر سلاطین کیانی اهالی هیرکانی یا گرگان تابع سلطنت با استقلال کیان بودند و از ولات مازندران تبعیت نمی کردند و ایشان را به استخفاف گرگان نامیدند و دریایی که اهالی این ناحیه در کنار آن ساکن بودند به دریای گرگان معروف شد.با ورود اسلام این دریا معروف به دریای جرجان و طبرستان گشت.نوشته اند 300 سال پس از هجرت و مقارن با سامانیان آن را خزر نامیدند .خزر ها قومی بسیار کوچک از طوایف ترکستان بودند. مقارن با غزنویان این دریا را آبسکون گفتند.سلاجقه آن را خزر و گورکانی ها نام بادکوبه بر آن نهادند.اهالی ایران آن را خزر و مازندران گویند و در کتب خارجی لفظ کاسپین استفاده می شود.جای بسی تاسف است که ما نام قومی کوچک که در ترکستان ساکن بودند بر دریای خود نهادیم ولی فرنگی ها نام قوم اصیل ساکن ایران را برای دریای شمال ایران بکار می برند.
این طوایف از 3000 سال قبل در این جای جای این منطقه اقامت داشته ,بیشتر اوقات رئیس مستقل داشتند و از طبقات سلاطین کیانی-سلوکی-اشکانی و ساسانی اطاعت نمی کردند.اما در عصر صفوی از استقلال در آمدند که در جای خود شرح داده می شود.تا عصر صفویه گاهی اوقات باج دادن به شاهان جزو رسومات آنها بود و در کمک به سلاطین ایران نیز لشگری روانه می کردند.ایشان در انداختن تیر و فلاخن مهارت داشتند .مثلا در نبرد خشایار شاه هخامنشی به یونان از طوایف اطراف کاسپین جماعتی به یاری وی شتافتند.اسلحه آنها کمان که از یک قسم چوب خیزران بوده که در مملکت خودشان می روئید.ایشان از شمشیر هم بهره می جستند.در نقشه های جغرافیایی منتشره مربوط به عصر هخامنشی در تمامی کرانه جنوبی دریای مازندران تنها نام یک شهر دیده می شود و آن زادراکارتا یا ساری امروزی ست که مرکز ایالت هرکانا عنوان شده و نام اقوام ساکن آن را تپور و آمارد نوشته اند.پس از هخامنشیان ,وقتی اسکندر مقدونی به مازندران امد 15 روز در زادراکارتا اقامت گزید و قربانی و جشن ها بپا داشت.از عصر اشکانی سکه هایی بدست آمده که محل ضرب آن را سیرینکس نوشته اند.پژوهشگران بر این باورند که اینجایگاه همان ساری کنونی است. در ساری بشقابی نقره و منحصر به فرد از ساسانیان کشف شد بهمراه دو ظرف نقره دیگر.لویی واند نبرگ باستان شناس از دو چنگال صحبت می کند که روی یکی از آنها نوشته شده :هرمز پسر نرگش.چند سکه ساسانی هم در مازندران یافت شده که ضرابخانه آن را تپولستان نوشته اند.
مردم کوهستان گیلان و مازندران زودتر اسلام را پذیرفتند تا مردم جلگه و دشت آن.بر طبق اسنادی که سازمان میراث فرهنگی انتشار داده سلسه ها و اقوام مسلط بر مازندران چنین بودند:
آل قارن از سال 50 قبل از هجرت تا سال 224 ه .ق- سلسله آل گاوباره از سال 40 تا 144 ه.ق- شعبه ديگري از سلسله آل گاوباره با نام پادوسپانان كه قلمرو حكومتشان غرب مازندران و رويان ، نور، كجور، و لاريجان بود، از سال 40 تا 1002 ه.ق- پادشاهان باوند اسپهبدان از 45 تا 397 ه.ق. باونديان به سبب حكومت در جبال مازندران يعني قسمت هاي سوادكوه و دودانگه كنوني ساري ( فريم) ملك جبال خوانده مي شدند که ظاهرا سه شاخه بودن:کیوسیه-اسپهبدیه-کینخواریه- آل و شمگير يا آل زيار از سال316 تا 470 ه.ق- باونديه معروف به كينخواريه ( دوره سوم سلاطين آل باوند) از سال 647 تا 750 ه.ق. حكام اين سلسله بر نواحي آمل فرمانروايي داشتند و در اصل عمال ایلخانان در آمل بودند- در طول هزاره اول هجري هم زمان با حكومت دودمان متعددي كه از آن ها نام برده شد. دست اندازي هاي ديگري هم از سوي فرمانروايان نواحي ديگر ايران و خارج از ايران به مازندران به عمل آمد كه اهم آنها عبارتند از : علویان طبرستان -طاهريان ، صفاريان، علویان طبرستان , سامانيان، غزنويان، مرعشیان که بر جلالیان پیروز شدند اما تیمور حمله وحشیانه ای به این خطه داشت که ساری کاملا ویران شد و حتی مرغی نماند تا تخم بگذارد,سپس تیموریان بر منطقه حکم راندند که با مرگ تیمور دوباره مرعشیان بر این خطه مسلط شدند و این بار توسط صفویان ساقط گشتند.از دوره صفويه به بعد زمان حكومت ملوك الطوايفي در مازندران به سرآمد و اين سرزمين رسما" تابع حكومت مركزي ايران شد.شاردن فرانسوی نوشته:"پیش از شاه عباس سرزمین مازندران بایر و خالی از سکنه بود." ظاهرا وی در لشگر کشی به گرجستان ,از خود گرجستان و ارمنستان هزار ها اسیر اعم از دختر و پسرگرفته و به مازندران آورد و در اشرف و فرح آباد ساری جای داد. شاهان سلسله هاي صفوي افشاري، زندي و قاجاري مازندران را به عنوان ايالتي از ايلات ايران در اختيار داشتند که در جای خود بررسی می شود.اما درباره گذشته شهرهای این خطه: در زمان ساسانیان شهرهای مازندران ازشرق به غرب از این قرار بودند:تمیشه- نامیه- لمراسک-مهروان-زادراکارتا-آمل-چالوس. ابن خرداد جغرافیانویس برجسته اسلامی در قرن 3 ه. شهرهای طبرستان را چنین نوشته:رویان-آمل-ساریه-شالوس-ولازر-شزّر-طمیس-دهستان-کلار-گیلان-بدشوارگر.
درباره ساری و نام زادراکارتا و ساآریه توضیخ داده شد.اما برخی بافت ساري را به طوس بن نوذر نسبت مي دهند و برخی گویند نام آن از نام سارويه ششمين حاكم سلسله بني دابويه گرفته شده. برخي گويند نام ساري در اصل ساروان بوده كه سار نام يك پرنده و وان يعني جايگاه.این شهر دارای فرودگاه بین المللی می باشد.فرح آباد که قبلا طاهان نامیده می شد توسط شاه عباس به این نام ملقب گشت زیرا شاه عباس آنجا را مکان فرح و شادی دانست و سال 1020 دستور ساخت قصری در آنجا صادر شد. منطقه بهشهر فعلی در گذشته اشرف نامیده می شد.اشرف ملکی بود مربوط به پیرزنی مشهور به خرگوران که شاه عباس آن ملک را پسندید و گسترش داده و ابنیه ساخت.رامسر که سخت سر نام داشت و چون رضا خان در آنجا کاخی ساخت و به قول خودش آن طبیعت سخت را رام کرد به رامسر شهرت یافت. بنای اولیه قائم شهر در زمان قاجار با نام علی آباد بود.سال 1313 یا 14 از علی آباد به شاهی تغییر نام داد و پس از انقلاب قائم شهر خوانده شد.درباره آمل همان طور که ذکر آن رفت از نام قوم آماردها گرفته شده.برخی گویند از نام آمله همسر فیروز شاه گرفته شده.بابل که ابن رسته و ابن فقیه در سال 290 از آن به نام مامطیر یاد کرده اند و احتمالا از قرن هشتم بخاطر رونق بازارهای هفتگی و موقعیت شهر به بارفروش شهرت یافت. به نقل از افضل الملک در سال 1331 این شهر در عهد فتحعلی شاه شهرت یافت تا آنکه در سال 1904 اعلاميهاي خطاب به نمايندگان خارجي در روز اول آذر سال 1310 هجري شمسي نام بارفروش همراه با احداث ساختمانهاي جديد دولتي از قبيل اداره پست در سال 1315، در كنار سبز ميدان و ساختمان شهرداري در سال 1314 به شهر بابل تغيير نام يافت. نام بابل از نام رودخانه (باوُل) گرفته شد، كه در ضلع غربي شهر جريان دارد.سواد کوه در گذشته دور مركز حكومت اسپهبدان باوندي بود. و پادشاهان آنرا ملوكالجبال ميناميدند. مجموع اين نواحي به اميدواره كوه و سوادكوه معروف بوده و در دورهي اسلامي به قارن كوه معروف شد.نام سواد کوه از چند ریشه می آید:یا از کوه سوات در جنوب شرقی چرات است-یا از سات کوه یا ساته کوه که در لفظ محلی به معنای صاف و هموار و تهی از پوشش آمده حالت ظاهري بيشتر نقاط سوادكوه با همين مفهوم (تهي از پوشش) مطابقت دارد. زيرا فقط دامنههاي شمال كوهها، پوشيده از جنگلهاي انبوه است. كلمهي ساد را هم به معني ساده يعني صحرا جائي كه صاف و همواره باشد می دانند.نکا که در متون تاريخي آنرا نيكا، نيكاح و نكا ناميده اند كه به معني سرزمين و آبادي و یا جایگاه ناهید است.توسط مهدی بیگ خلعتبری بود که تنکابن از گیلان جدا و جزو خاک مازندران شد.در بلدده خرم آباد تنکابن قلعه ای است به نام گردن که ظاهرا همان قلعه تنکا است و ظاهرا نام تنکابن هم از آن گرفته شد.سال 1308 یا 1310 نام شهسوار را بر این خطه نهادند اما با انقلاب اسلامی دوباره نام تنکابن استفاده شد.بخش تاریخی کجور هم از قدیمی ترین ایام مرکز رویان و پایتخت رستمدار بود.در سال 700 ه.ق این شهر بزرگترین شهر کوهستانی طبرستان بود.خرابه های شهر قدیمی کجور در چند کیلومتری کجور امروزی یافت شد که سابقا در تاخت و تاز مغولان ویران شده بود.شهر جدید در سال 740 یا 746 بنیاد نهاده شد و اثر معماری ندارد.آثار شهر قدیم چالوس هم که اعراب آن را شالوس و سالوس می گفتند در عمق 5 تا 10 متری زیر شهر چالوس کنونی یافت شده.از آجرهای فراوان و خرابه های دکان و بازار.نام نور هم از رود نور آمده به علت روشنی و انعکاس نور در آن.این مکان تا چند سال قبل سوده خوانده می شد.نوشهر روستایی بود به نام خاچک که به خاطر نزدیکی به دریا و رفت و آمد کشتی ها و افزایش تجارت رونق یافت و سال 1305 نام دهنو را بر خود دید و سال 1311 یک شرکت هلندی بندری در این مکان احداث و دهنو به نوشهر تغییر نام داد.این شهر دارای فرودگاه می باشد که سال 1332 تاسیس شد.بابلسر در گذشته مشهد سر نام داشت و ظاهرا خانواده ای مازندرانی در حدود سال 930 از آبادی پازوار به این منطقه رفتند.
مازندران در طی اعصار:
نشان زندگی در آغاز دوره سنگ هنوز در ایران بدست نیامده .در مازندران بر طبق کاوش های واندنبرگ در غاز هوتو بهشهر سنگ ریزه ها و اسکلت سه انسان کشف شد که 5000 الی 7000 سال قبل (در کتاب تاریخ مازندران باستان ق.م ذکر شده)در این منطقه زندگی می کردند.غار هوتو در غرب بهشهر واقع وآنچه در این مکان کشف شده شامل نشانه هایی از دوران یخچال , عهد آهن , نوسنگی, آغاز پارینه سنگی و اشیائی از سنگ چخماق که مربوط به پارینه سنگی بوده یافت شده است. اما آقای ستوده در کتابش از آستارا تا استارآباد این مکان را دقیق تر شرح می دهد:سال 1951 م. گودالی عظیم کنده شد.از عمیق ترین نقطه این گودال به سنگ ریزه های عصر یخچال برخوردند.در این گودال طبقاتی از عهد آهن تا نئولیتیک و در پایین آن آثار پالئو لیتیک دیده می شود.برای تحقیق بیشتر گودالی در طبقات دوران یخبندان کنده شد که شامل سنگ ریزه های سیاه بود.در فاصله میان هر یک ماسه و لای قرار داشت.کمی پاین تر قشری از سنگ ریزه های قرمز مخلوط با ماسه و پایین تر از آن قشری از سنگ ریزه های قرمز مخلوط با ماسه و خاک رس دیده شد.در این قشر اشیای از سنگ چخماق بدست آمد که مبوط به عصر پالئولیتیک است.در قشر دیگر این طبقه بود که اسکلت سه انسان کشف شد. در کنار این غاز ,غار کمربند قرار دارد که یافته های آن نشان از زندگی در عهد پارینه سنگی پسین,نوسنگی و پارینه سنگی دارد.ابزارهایی مثل چاقو های کوچک از سنگ چخماق سیاه و وسایل تهیه نخ از پشم گوسفند و بز که نشان از پیشرفت در صنعت بافندگی داشت. بنا بر نوشته های آقای ستوده شش طبقه در آن تشخیص داده شد.که سال 1949 ان را به 28 قشر 20 سانتی تقسیم کردند.طبقه اول آثار دوران نئولیتیک (سنگ جدید)را دارد یا عصر حاضر-طبقه دوم سفالهای دوره نئولیتیک قدیم-طبقه بعدی نئولیتیک پیش از سفال-در طبقه پایین تر آثار دوران پالئولیتیک جدید یا مزولیتیک که شامل چاقوهای کوچک از سنگ چخماق سیاه و استخوانهای آهوهای پیش از تاریخ بود-در طبقه پنجم اشیای شبیه اشیاء طبقه قبل و تیغه هایی از سنگ چخماق و قطعاتی از استخوانهای سگ دریای-در طبقه ششم شن و ماسه و خاک رس روی قشر های آب زیرزمینی یافت شد.آزمایشات نشان داد طبقات سنگ جدید مربوط به 6000 سال ق.م بوده-آثار مزولیتیک مربوط به 6000 و 8000 سال ق.اما افراد این محل در عصر نئولیتیک جدید به زراعت پرداخته و با پارچه بافی و کوزه گری آشنا شده اند.این کارها احتمالا درهزاره 4 ق.م صورت پذیرفت.در غار علی تپه که در شمال غربی روستای علی تپه واقع است لایه های دوره فراپارینه سنگی آشکار گردید. بر اساس داده هاي استخواني و صنايع سنگي ، زندگي دراين غار از 12500 سال پيش آغاز و در حدود 11 هزار سال پيش به اتمام رسيد.
در نیمه اول هزاره هشتم ق.م در غار هوتو انسانهایی زندگی می کردند که برای خود نردبان ساخته بودند.با پایان یافتن دوران شکار زندگی انسان وارد مرحله نوینی شد و نخستین تلاشهای وی برای شکاورزی شکل گرفت.اقتصاد مردم منطقه با هدایت رودها به سوی دشت های حاصل خیز –فراوانی آب –چراگاه های وسیع و زمین های مستعد شکوفا شد.در هزاره هفتم و ششم کار دام داری و شکارگری نیز رونق یافت .دام ایشان بز-گوسفند و خوک بود.سپس به مراتع روی کرده وزندگی ییلاقی و قشلاقی را پذیرفتند. ابزار سنگ چخماق هم تکامل بیشتری پیدا کرد.ایشان از تیغه های داس مانند سنگی و ظروف سفالی خشن استفاده می کردند.در اواخر هزاره ششم و آغاز هزاره پنجم جدایی دامداری از کشاورزی صورت گرفت .از نیمه دوم هزاره ششم تبر و مانند آن را بکار بردند و در هزاره پنجم ظروف نقش دار سفالی ساختند.در آغاز هزاره چهارم ساکنان کرانه جنوبی دریای مازندران کشاورزان واقعی بودند.با اختراع چرخ کوزه گری تقسیم جوامع و مبادلات انجام پذیرفت و مازندران در هزاره سوم تا به حد روستا رسید که از نظر اراضی بعد از کشور بود که مفهوم تمدن شهری به مفهوم آن زمان بود.با کوچ قبایل جنوب غربی ایران به سمت منطقه ترکمن صحرا کار ایشان در زمینه فلز کاری –کشاورزی و بافندگی رو به پیشرفت نهاد.زندگی در روستاها گسترش پیدا کرده که نشان از ازدیاد کشاورزی-افزایش دام-صنایع دستی خانگی –بافندگی-مصنوعات سفالی-کوزه گری و فلز گدازی بود.مازندرانی ها در هزاره سوم طلا را از مس باز شناختند .در استر آباد گرگان که جزو مازندران ان زمان بود ,آبخوری-قوری با نقش برجسته و کنده کاری و یک جام دایره شکل مربوط به همین هزاره بدست آمد.یک تندیس کوچک-ظروف سنگی-سلاح جنگی-تبر-دشنه از جنس مس-کوزه نوک دار شبیه قوری و مجسمه کوچک زنان نیز یافت شد.در کل مازندران در هزاره سوم ق.م در صنایع کوزه گری-آجر پزی-سفالگری-فلز کاری-رنگرزی-قالب ریزی-پیکر نگاریو کنده کاری فعال بود.هنگامی که بومیان منطقه به چنین پیشرفت هایی رسیده بودن آریایی ها در این زمان یعنی هزاره سوم در جنوب روسیه زندگی می کردند.ایشان دامدار و تا حدودی کشاورز و با برخی صنایع آشنا بودند.در آغاز هزاره دوم به دلیل کثرت جمعیت –سرما- خشک سالی و فشار قبایل دیگر از مناطق بومی خود مهاجرت کرده و دسته ای به سوی آسیای صغیر رهسپار شدند.دسته ای دگیر در نیمه دوم هزاره دوم از دو سوی دریای مازندران وارد فلات ایران شدند.در مورد اوضاع مازندران در هزاره دوم باید گفت با وجود تمام کشمکش های که در فلات ایران و خاور میانه در جریان بود هیچ تغییر نژادی در سواحل جنوبی دریای مازندران بوجود نیامد.از یافته های باستان شناسی نشانی از آریایی ها بعنوان یک نیروی مسلط در کرانه جنوبی بحر مازندران چیزی بدست نیامده.از پایان هزاره دوم و اوایل هزاره اول در کرانه جنوبی دریای مارندران تندیس های کوچک- گاو آهن و وسایل شخم با گاو کشف گردید.در گورهای مارلیک گیلان که جزو مناطق باستانی مازندران بود ,ظروف زرین-جواهرات-اسلحه-مهرهایی با نقوش و خط میخی یافت شد.از مارلیک بیش از 50 تندیس مفرغی کشف شده که بیشتر جنبه تزئین دارد مثل گاو کوهان دار-گوزن-بزکوهی-قاطر-پلنگ-گراز-گرگ و...در آغاز هزاره اول در کرانه جنوبی دریای مازندران تنوع قبایل و وجود اتحادیه قبایل به عنوان ضامن قدرت سیاسی همزمان گشت با افزایش تولیدات صنعتی از قبیل اجناس سفالی-ابزارهای مفرغی و آهنی-ساختن لوازم تزئینی از مس,سنگ,مفرغ,لا,سفال و افزایش کشاورزی –استفاده از گاو آهن و رونق دامپروری که همه و همه گذر جامعه را از نظام قبیله ای به سوی جامعه برده داری ممکن ساخت. در قرون هشتم و هفتم ق.م وحدت قبایل در ماد انجام شد.اما آشور به اوج خونخواهی رسید و در دوران آشور نسیر پال جنگ و گریز آنقدر زیاد شد که طوایف می کوشیدند خود را از کانون آتش دورن نگه دارند و دنبال منطقه امنی می گشتند و ناگزیر به کوهستانهای البرز آمده و مستقر شدند.
یافته های باستانی در مازندران:
از عصر مازندران باستان در غارهای هوتو-کمربند-علی تپه و.. ..آثاری یافت شد که سه مورد اول در بالا شرح آن گذشت.اما درباره سایر مکانها :
گوهر تپه در کنار شهر رستمکلا از توابع شهرستان بهشهر واقع است و نخستین سایت آن مربوط به سال 83 است.هنوز اثری کتبی از آن منتشر نشده و بنده در این مکان حضور یافته و با یکی از مسئولان آن در مورد منطقه گفتگو نمودم که ما حصل آن در زیر می آید:از طریق کتبی چون اشرف البلاد-از آستارا تا استارآباد و گزارشات مردمی ,باستان شناسان متوجه شدند این منطقه دارای آثاری باستانی می باشد.در بررسی ها و حفاری هایی که انجام شد آثار و اسکلت های بدست آمد که نشان می دهد این مکان در عصر نوسنگی شکل زندگی روستا نشینی داشته و در دوره برنز و مفرغ مورد توجه قرار گرفته و حالت شهر نشینی پیدا کرد که احتمالا تا دوره برنز میانی فضای مسکونی و محل دفن در یک مکان بود.اما در دوره برنز متاخر(4000 سال قبل) ,هم از وسعت شهر کاسته شد و هم قبرستان را به خارج از فضای مسکونی انتقال دادند.در بین دوره برنز و آهن حدود 200 سال این منطقه خالی از سکنه شد و در عصر آهن قبرستان را به خارج از مکان مسکونی بردند و مکان دارای سراشیبی را برگزیدند تا شاهد نفوذ آب نباشند.با بررسی اسکلت ها و اسکلت مردم منطقه متوجه شدند نیمی از افراد دفن شده در این منطقه مهاجر و نیم دیگر بومی بودند.قدیمی ترین تدفین این مکان مربوط به 4 تا 5000 سال قبل است.اسکلت زنی با دستبندی مفرغی که اسکلت مرد کنار دست او را به مکان دیگری از شهرستان انتقال دادند.ظاهرا تمامی این اجساد با مرگ طبیعی مرده اند.البته در سایت جدید درپایین ترین لایه احتمال می رود سقف بر سر مردم آن فرود آمده.اجساد یافت شده به شکل جنینی یا چمپاتمه ای یا حالت آرامش قرار دارند.ایشان به حالت پهلو و جهت صورت آنها به شمت شرق است.دو نمونه تدفین غیر جنینی در این مکان یافت شد.یکی مربوط به اسکلت زن و مرد ودیگری مردی به حالت طاقباز.میانگین قد اسکلت ها 80/1 تا 75/1 بوده و میانگین سن آنها 30 تا 35 سالگی است.دو الی سه تدفین بالای 40 سال و یک بچه 8 الی ده ماهه را شاهد هستیم.دنهانهای بیشتر اسکلت ها سالم بوده و نشان می دهد اکثرا در میانسالی فوت کرده اند.ابزار کنار اجساد نشان از طبقه اجتماعی آن دارد.تدفین های خمره ای هم در این مکان یافت شده که یا به دلیل بیماری یا به دلیل بحث عاطفی بوده.یکی سگی است دخل خمره که کنارش یک کوزه است.اما یافته ها:درگوهر تپه هم ظروف دست ساز و هم ظروف چرخ ساز یافت شد.ظروف سیاه رنگ و قرمز رنگ –ظروف نوک منقاری یا آب ریز که مخصوص تدفین بود و کاربرد روزانه آن جهت تصفیه مایعات بوده-ظروف دسته دار مخصوص آب و غذای پس از مرگ-خمره که به عنوان منبع ذخیره سازی غذا استفاده می شد-ظروف عود سوز که برای بعنوان هدیه کاربرد داشت-جام می و پیمانه-ظروف پخت و پز و پیمانه های مواد غذایی-ظروف منوقش به شکل داغ زده با اشکال هندسی-سر نیز مفرغی-تیغه های سنگی که حکم چاقو را داشتند-ابزار درو-ابزاری شبیه نوک پیکان-قاپ هایی که به عنوان ابزار بازی یا شمارش استفاده می شد-قره نی از آلات موسیقی مخصوص مازندران-بقایای گیاهی مثل جو و گندم و بقایای حیوانی مثل گوسفند,بز,گاو,گوزن,گراز که غذای مردم این منطقه بودنهد- هاون سنگی بعنوان آرد کردن ذرت و ...-سنگ صاف برای سابیدن که سطح آن صیقل دارد-پاشنه در-سنگ های صاف برای تیز کردن ابزار جنگی-سنگ های مادر که تیغه های سنگی از آن جدا کرده و بعنوان ابزار برش و دور کاربرد داشتند-چند خاک حرارت دیده-چند پایه از ظروف سفالی-فلاخن سنگی و سفالی-دستبند مفرغی-گوشواره-حلقه مفرغی-سنجاق سر-مهره های سنگی-خنجر مفرغی و آهنی-سر نیزه و پیکان مفرغی-دوک های سفالی به عنوان نخ ریسی –روی کف قبر یکی از اجساد بقایای الیاف یافت شد و روی یکی از خنجرهای مفرغی نیز-دو نقاب یکی روی سر و یکی زیر سر اجساد که از جنس مفرغ بوده-استفاده از تکه های سفال به عنوان سفال فرش در مکان ورود به محل زندگی-استفاده از روش چینه ای یا کیسه ای در معماری ساختمان-استفاده از خشت خام-یافت شدن جای تیرک هایی که چوب را به شکل عمود در آن می کاشتند-تنور-آتشکده-کارگاه صنعتی مثل کوره ذوب و کوره سفال پزی .کوره ذوب این منطقه احتمالا مربوط به عصر آهن یک است.کوره سفال پزی آن به شکل دو طبقه که در داخل آن قالب سفال,سنگی که به عنوان ورزدادن گل ها استفاده می شد یافت گشته بهمراه دو یا سه نمونه سفال که هنوز از کوره خارج نشدند.بنا بر یافته ها پوشش راه ورودی این مردم از نی و گل بود.آثار نی را در روی خاکی می توان دید.
در سال 1315 رضاشاه که برای گشایش کاخ کلاردشت رفته بود ,دید که استخر کاخ آب نگه نمی دارد.دستور تعمیر داد که در زیر سرداب گنجینه ای یافتند. آقای ستوده این مکان را بهتر شرح داده:در ناحیه کلاردشت در ضمن انجام کارهای ساختمانی گورستانی یافت شد که اشیاء ذیقیمتی از آن بیرون آوردند.کشف این اشیاء نشان داد هنرو صنعت این ناحیه تحت نفوذ جریانهای مختلف بوده و قدمت آنها به 800 تا 1000 سال ق.م می رسد.در میان آنها خنجری از طلا-جامهایی از طلا-چند جام بدون پایه با سر و پیکر گوزن از جنس گل پخته-کوزه های کوچک دسته دار-کوزه های کوچک نوک دار شبیه به قوری از گل پخته-جعبه ای فلزی حاوی اشیاء نقره و زری از عهد ساسانی که روی جام زرین کشف شده قباد اول سوار بر اسب و مشغول شکار گورخر است-روی دو جام دیگر شیری داخل دایره ای دیده می شود-در جام دیگر شیری بالدار مجسم شده-در جام دیگر یک عقاب در یک دایره و در شش دایره دیگر که بر آن محیط است شش خروس نقش شده که این جام نقره بوده و با ورقی از طلا نقوش آن را پوشاندند-دو تنگ نقره نیز کشف شد روی جدار یکی نقش گل لوتس در میان دو ترنج و در هر ترنج نقش خروس نمایان است-زمینه تنگ دیگر طلایی و روی آن رقاصه های که زیر چهار طاق نما هستند برجسته کاری شده و از طاق نماها شاخه های مو و خوشه های انگور آویزان است .در کنار رقاصه ها نوازندگان درمیان حیواناتی چون روباه-کبک-بلدرچین و ببر هستند.در بخش زیرین تنگ حیوان افسانه ای بالدار نقش شده که دو طرف آن دو سر شیر قرار دارد و میان دهان شیرها سوراخی است-دو قطعه زری هم یافت شد که بهرام چهارم را در حال شکار شیر نشان می دهد و ولیعهد سوار بر اسب اشت و گاوی را مورد حمله قرار داده.در زمان جاده سازی از چالوس به کرج ,آینه ای نقره ای از عهد ساسانی یافتند که شیشه آن از بین رفته بود و تزئینات پشت آینه سیمین مرکب از شاخ و برگ و گل های مختلف بود در اطراف دایره ای.در میان دایره نقش یک مرغ آبی بود و تمام این نقوش برجسته بودند.در رستم قلعه ساری هم آثاری بدست آمده که ظروف سفالی منقوش آن دارای موضوع های جانوری از نقش مار و مرغابی و گوزن است.در قائم شهر کنونی و حاشیه رود تلار ,سفالینه های قرمز رنگ-النگوهای مفرغی با نقش سر مار و ظروف سفالی قرمز یافت شد.در تپه طالقانی در کشی کلا(کاشی کلا یا کاسی آباد) سفال های قرمز و خاکستری رنگ با نقش خطوط موازی و اشکال هندسی-کوزه ها-سفال های خاکستری تیره ولی براق-تیغه های سنگی-گندم-کوره سفالگری-پارچه-زینت آلات مفرغی و آهنی-دوک نخ ریسی سفالی-دستبند و سنگ صدف بدست آمد.در شرق و غرب کندلوس گورستانهایی یافت شد که با مردگان آن وسایلی نظیر کوزه-دستبند-گلوبند-میرکا-گوشواره و خلخال دفن شده بود.گورستانی در پشت دهکده کنونی زانوس کجور پیدا شد که در آن بیشتر آلات زینتی کشف گردید.در قلعه دزدبن در نزدیک ده دزدک از چلندر کجور در خاکریز دستی آجرهایی یافت شد که طی بررسی نشان داد مربوط به دوره ساسانی اند.سفال های بی لعاب فراوان در بالای خاکریز و دامنه های خندق دیده شد.دخمه ای در کوه پلک در شمال یالو که کوزه-سرنیزه-پیکان و آتشدان گلی و فلزی یافت شد.در خرابه های قلعه کوتی در دهکده ای به همین نام ,شمشیر-خنجرو سپرهای قدیمی یافت شد.در دهکده قدیمی در اراضی سنگ چین و نمک کوسرلار ,سفالهای فراوان بی لعاب و چند سفال لعابدار به رنگ آبی آسمانی و نیلی یافت شد.در منطقه زیار و لاسم کنار رودخانه دو سنگ بسیار بزرگ متصل به هم است .بر سنگی یک فرد با تفنگ و کلاه ظل السلطانی که روی اسب سوار است و شکارچی جلوی او زانو زده دیده می شود.در تنگه بند بریده تمثال و کتیبه ای از ناصرالدین شاه قاجار دیده شد.بلندی آن از کف جاده تا زیر نقش 270 سانتیمتر است.در حجاری شاه در وسط سوار بر اسب و پنج تن از درباریان طرف راست و پنج تن طرف چپ او هستند.در تپه ای قدیمی در جنوب غربی منوچهر کلا از حوالی نور سفالهایی یافت شد متعلق به ادوار اسلامی و سکه های مسی و شالوده پلی هم بدست آمد.در گورستان نزدیکی بقعه آقا سید ابراهیم آثاری چون تسبیح-شانه-آفتابه و قیچی یافت شد.در گورستان نزدیک امامزاده قاسم دوهزار خرم آباد ,مهر-تسبیح-انگشتر-شانه-تپانچه لوله بلند-خنجر و شمشیر قدیمی یافت شد.در گورستان نزدیک بقعه ایوب پیامبر در ده بند بن لنگای تنکابن ,مهر-تسبیح-گلاب پاش-بینکی-دلوازه و قیچی کشف شد.در گورستان قدیمی کلب سرا در خاس کوه از لنگای تنکابن هم شمشیر و خنجر یافت شد.در گورستان نزدیک امامزاده اسماعیل بن موسی کاظم (ع) از کوهستان کلارستاق ,مشعل-قیچی و شانه یافت شد.در تپه سر حمام در کجور امروزی آثار ساختمان قدیمی و آب انبار و سفالهای لعابدار اسلامی و بدون لعاب به وفور یافت شد.در گورستان قدیمی در لمند از توابع نور از گورهای آن انواع کوزه های سفالین کوچک خارج شد.در گورستان اطراف امامزاده علی رکن الدین و علی نورالدین در ده فیول در راه ایوا سفالهای فراوانی در دو طرف راه ریخته بود.در تپه لاک تراشان که در شمال خانسر نکا است آجر های دوران ساسانی یافت شد و آثاری دیگر....
فلز کاری:
در مورد برخی آثار فلزی در بخش یافته ها توضیحاتی داده شد.آنچه باید به صورت مجزا بیان شود چنین است: استودارت در سال 1038 دربازدید از اشرف چنین نوشته:"در باغ شاه قاشق ها یی از طلا دیدم و آنقدر بزرگ بود که یک نفر به زحمت می توانست آن را از آشپرخانه به اتاق ببرد.بشقاب ها را هم روی بارکشی از طلا به اتاق می آورند.در اطراف حوض در ظروفی از طلا شراب ریخته و در ظروفی دیگر باز هم از طلا میوه پر کرده بودند. ظروف غذا همه بزرگ و دارای سرپوش مدوراست.... . چون غذا تمام شد آفتابه لگن آوردند تا دست ها را بشویند.یک جام از طلای ناب بدون دسته و پایه به مهمانان داده و با یک تنگ طلا در آن شراب می ریختند."در مورد سکه در بخش های بالا توضیحاتی داده شد.اما خاندان دابویه و حکمانان اولیه عرب سکه هایی به شکل درهم ساسانی ضرب می کردند.روی سکه نیم تن حکمران-نام او به پهلوی و پشت سکه تصویر آتشدان با دو نگهبان بود.محل ضرب یعنی تپورستان و تاریخ به حساب تقویم طبری نوشته می شد.ظاهرا برخی حکمرانان عرب چندی پس از تسلط بر مازندران به نام پادشاهان طبرستان سکه می زدند.بر سکه های اولیه اعراب در طبرستان نام خالت(خالد بن برمک) و اومر(عمر بن اعلاء) دیده می شود.خطوط آنها برخی پهلوی و برخی کوفی است.سکه هایی به نام خلفا در طبرستان از سال 102 یافت شده که نام روح حکمران عرب و نام عمر بن اعلاء دیده می شود.باوندیان در فریم و سامانیان و جانشینان هولاکو مغول و سربداران و تیموریان در آمل-ساری ضرابخانه داشتند.از قرن 10 به بعد سکه هایی مسین در آمل ضرب می شد بدون تاریخ که در برخی از آنها کلمه ضرابخانه طبرستان دیده می شود.سکه هایی دیگر متعلق به قرن 12 ه.ق که نقش شیر و خورشید داشته وو عبارت ضرب مازندران در آن پیداست.در سایر استفاده هایی یکه ازفلز در مازندران می شد می توان به بامهای حلب پوش اشاره کرد مثل بام بقعه محمد طاهر در پایین بلده خرم آباد تنکابن.-در امامزاده عبدالله آمل بر روی قبور ضریحی از طلا و نقره است که کار هنرمندان اصفهانی ست.
راه سازی : از راه سازی در مازندران باستان می توان جاده ای کاروان رو را عنوان کرد که از آسیای مرکزی به سمت آسیای مقدم از جنوب مازندران می گذشت .مازندران باستان از طریق جاده ای با پارتاکنا ارتباط داشت که به عیلام و پارس می رسید.ظاهرا در عصر هخامنشی برای ارسال چوب های شمشاد جنگل های شمال از این جاده استفاده می شد.راه هایی هم بود که به پارت-باکتریا-زرنگ و سند می رفت.بنابراین می توان احتمال داد دو راه به موازات یکدیگر در مازندران باستان بوده که مرکزهای گوناگون دامنه های شمالی را به هم وصل می کرد.نخست راه کوهستانی گرگان به پریم و به احتمالی به آمل-کلار و دیلم.راه دیگر هم که از کناره ساحل می گذشت.جاده های کوهستانی از طریق محدوده های ارضی قبیله های باستانی به جاده بزرگ آسیایی وصل بود.اما از شاهراهی دیگر پیش ازاسلام در این منطقه ذکر شده که از راه ری-سمنان-شهمیرزاد و فولاد محله بوده و در فولاد محله راه تپورستان جدا می شد و با گذشتن از روستاهای باستانی پرور-کلیم-کاورد به دو شعبه تقسیم می شد .راه نخست از گردنه گوگلی می گذشت و دروازه طبیعی کوهستان و کلید فتح طبرستان بود .شاخه دیگر از سمت چپ روستای فنسک به کیاسر و ساری می رسید.در گرگان نامه اشاره به راهی شده که از آمل به غرب در امتداد ساحل و از آمل به شرق به استر آباد و گرگان می رسید.سایر راه ها:راه ری به آمل که از پلور و اسلک می گذشت- راهی که از قزوین با یک شاخه پهلویی به مازندران می رسید .ظاهرا راه های یاد شده به جاده کاروان روی آسیای مرکزی به آسیای مقدم وصل می شد. در 158 تا 200 ه.ق. شروین اول از فریم شاهراهی به استر آباد ساخت که از مهروان-کوسان-لمراسک-تمیشه می گذشت.ابن اسفندیار درباره نخستین راه درونی طبرستان نوشته:"اول کسی که در طبرستان راه سراسری بدید از پریم تا ساری و از ساری تا گرگان ,اسپهبد شروین بود."راهی از میخساز مرکز کندلوس به تهران که از نسن-لشک-گدنه سوتک-وارنگه رود-گاجره-گردنه دیزین-دربند سر-گردنه توچک گذشته و به نارمک تهران می رسید.راه قدیمی مال رو از صلاح الدین کلا کجور به تاج الیدن کلا-ملا کلا-میان شل-شیوادره-کدو-افرابن-ستل-نهر رودبار-چمار دره-کالچه رود-نهر کجور و دنباله آن در نهایت به تهران می رسید.راه شاه عباسی که از سر کتل امامزاده هاشم به گمبوج پیر علی-گمبوج نعل شکن-پلور-سگ چال-نرزن-پایین محل-پشت دهکده رینه-دره استا قربان-چالک-ورس دار قدیم-بالای لزیرک-دریجه گلی-غول سنگ-گل گیرون-ملک چشمه-حمام شاه عباسی-آبگرم امیر آباد-پشت دهکده گزونه و در اینجا آب به رود هراز می رسید.راه قدیمی شاه عباسی که ناصر الدین شاه آن را مرمت کرد از گدوک امامزاده هاشم –گمبوج-سیک پاین قلعه دختر-رباط پیرعلی-پلور-قاضی مزار-لومر-رینه-مون-گرمابدر-گزنک-شنگلده-وانه-شکل شاه-قلابن-بیجون-آهیون-کیلو-کاهرو-پنجو-سیاویشه-شاه زید-عمارت-کرسنگ-سلهار-لاغر زمین و سپس آمل.راه سنگفرش قدیمی از راه های دو هزار و سه هزار تنکابن که از ده بلده (قلعه گردن)شروع تا ده لتاک قطع می شد.راه قدیمی دو هزار از ده بلده که از امام زمین-لتاک-گاو پل-دراز لات-قهوه خانه رمضان-خرما کله-که از دوهزار رد شده و دوشاخه می گشت.شاخه راست به میان کوه-پلت داربن-پایین میان کوه-میان لات-نوشا-دهکده های اکینه و میج.راه سمت چپ به کلیشم-هلوکله-نرس-اسل محله-دریاسر-خانه بن-گردنه سیالان-خشکه چال و به سایر روستاهای الموت می رسید.راه سه هزار که ابتدای آن تا قهوه خانه رمضان با دو هزاریکی است و سپس جدا می شود به نمک سولات-یان دشت-گاوور-داس دره-آش محله-لات سه هزار-خانیان-لات خانیان-پلت هال-قهوه خانه ولی-پایین بالان-بالا بالان-قاضی محله و سپس دو راهی می شد ,راهی سوی آرود و راهی سوی یوج و مران.راه قدیمی زوات به کلار دشت که از زوات-چالنی-سوته لار-کردشت-ساتار-ورگه دره-سپس نزدیک رودخانه شده و از سوت-لجینی-سرین پل-پله ای چشمه سر-رمینک-والت و سپس به سایر روستاهای کلاردشت متصل می شد.راه شاه عباسی یا راه زیر بند در دشت کلارستاق که از اسبچین-جیسا-نارنج بندبن-کلار آباد-یال بندان-کنیزک دمرد-حصاری سر-میون کی-مرس دره- جیس کوتی-چاخانی-زوات غربی-زوات شرقی-گردک-گوسن سنگ-آهک چال-سنگ معدن-چالوس رود-جیزاو-لارا و سرک-کوشکه سرا-سنگ تاجن-امامزاده محمد-چشمه گردک-موسی آباد-علی آباد میر-خیر رود کنار و چلندر می رسید.در سال 1000 ه.ق راهی از اصفهان تا پایتخت مازندران بود: سیاه کوه کاشان-هبله رود ورامین-فیروز کوه و سپس سواد کوه.به دستور شاه عباس در مسیر راستوپی به سواد کوه راه تازه ای ساختند.این راه از اصفهان تا فرح آباد ساری ادامه داشت.فورستر انگلیسی نوشته:"راه ساری به بارفروش را شاه عباس ساخت که این جاده از میان جنگل می گذشت."هلمز جهانگرد درباره راه مازندران به آذربایجان نوشته:"این راه از اشرف به ساری-علی آباد-آمل-تمیجان-کلارستاق-لاهیجان-رشت و سپس تا دشت مغان ادامه داشت."راه های شرق و غرب ساری در منابع چنین آمده:ساری به برجی و سپس آمل.ساری به لمراسک-تمیشه و گرگان.ساری به مامطیر و آمل.ساری به فریم.ساری تا جبال پادوسبان. نی پیه در سال 1874 نوشته: کوچه های ساری سنگفرش و در دو سوی معابر ,پیاده رو بالاتر از خیابان است."در منابع بعد از آن دوره چنین آمده:"در عصر قاجارو ناصر الدین شاه کوچه های ساری سنگفرش بودند.از سبز میدان تا باغ ملک ارایی (پادگان کنونی) خیابانی بود که تمام درختان آن مرکبات و دو طرف آن فانوس داشت."فرح آباد هم در عصر صفوی از طریق جاده سنگفرش عباسی با کاخ اشرف بهشهر ارتباط می یافت. در جنوب چالوس و چپ رود هم آثار راهی سنگفرش است.ناصر الدین شاه سال 1292 عازم سفر به مازندران شد. در این سفر به دلیل خرابی ها جاده ها ی منهی به مازندران دستور داد تا این جاده ها شوسه و کالسکه رو شود.خودش از شهرستانک و دو آب گذشته و در نهار خوران توقف کرد و میر شکار و میرزا عبدالله خان را با یک مهندس فرستاد تا راه گدوک-زانوس را تعمیر کنند.سپس خودش از راه دونا و کمربن به نور رفت.ناصر الدین شاه,مسیو گاستکر خان را مامور ساختن راه چالوس کرد.ابتدای این راه از منظریه شمیران بوده و انتهای آن کلاردشت و چالوس که از تنگ درور-سینه سرخی-کلک چال-پیاز چال-پایین قلعه توچال-چمن مخمل-گل کیله-عمارت ناصر الدین شاهی-شهرستانک-سرک-دوآب و سپس به رود کرج می رسید و از دوآب به تنگ کسیل به میدانک-گرماب-سرخ در-حسنک در-نسا و شاه پل می رفت.در شاه پل به شهریار و گچ سر رسیده و از آنجا به پل آئینه بندان –خرگوش دره بزرگ-خرگوش دره کوچک-گلّی-سیاچکه فیل چم-کندوان-کاروانسرای بالای قله-گوخسون-پای کندوان-دزد گردن-خاکک-گرم کش-گردنه الغر-جورهلی چشمه-جیرهلی چشمه-سیا بیشه-گرم رودبار-پل شور اوئک-گلروی انند-ناهار خوران-دروازه سنگی و سپس به کنار رود چالوس می رسید و در پل اوشان به دست چپ می رفت به بابوده و راهی به کلاردشت جدا می شد و راه اصلی کنار رود تا چالوس می رفت.لازم به ذکر است این راه که از بخش کوهستانی عبور می کرد ابتدا سنگ ها را با قلم های کلفت و بلند سوراخ کرده و سپس با کمک باروت سنگ ها را منفجر می کردند.از راه های کجور هم می توان کجور به اوزرود نور-راه دیگر کجور که به ناتل و آمل می رسید.راه دیگر که از کجور به بلده نور می رفت.راه دیگر که از کجور به میناک نور می رسید و راه دیگر که از کجور به سی سنگان رفته و راه دیگر که به المده متصل می شد. از دیگر راه های بنا شده عصر قاجاردر مازندران راه دماوند به لاریجان –آمل-مشهد سر یا بابلسر کنونی. راه گردنه قوچک – کجور-رویان-رستمدار. راه لاریجان به مازندران. راه تهران-دماوند-بابلسر. راه هزار چم مازندران است.در عصر پهلوی هم لئون پالانچیان جاده هراز را ساخت که با هیچ استاندار جهانی مطابقت ندارد.سال 1307 هم خط آهنی بین آمل و محمود آباد کشیده شد و راهسازی های دیگر.....
ناوگان: در عصر هخامنشی از طرف دریای مازندران تجارتی صورت نمی گرفت.زیرا اقوامی که در کنار بحر مازندران زندگی می کردند غالبا از تمدن دور بودند.دریای مازندران هم چنان بیرونق بود.تاورنیه که در عصر صفوی به ایران آمده نوشته:"در ایران هیچ کشتی بزرگی نیست.ایرانیان جز چند کشتی کوچک در خلیج فارس و دریای مازندران ندارند." اما دکتر تاجبخش معتقد است نادر اولین پادشاه پس از اسلام است که به ساخت ناوگان توجه کرد و التون را مامور ساخت کشتی نمود.حتی پس از پایان ماموریت به او لقب جمال بک داد.التون مرکز ستاد خود را در لنگرود قرار داده و از چوب های جنگل برای ساخت کشتی بهره جست.و از پنبه و لیف کتان بادبان تهیه کرد و کشتی ساخت که 24 پارو داشته و آن را به آب انداخت.آقای شمیم اظهار می نماید که ساختن قایق و بلم و کشتی کوچک در بندر گز که جزو شهرهای مازندران آن زمان بود رواج داشت.آقای قدیانی هم معتقد است در عصر قاجار راه های آبی کشور بیشتر محل رفت و آمد کشتی های خارجی بود که در سواحل شمالی دریای مازندران هم در حرکت بودند.زمانی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست بندر نوشهر در شمال ایران فعال بود و طی برنامه اول توسعه بندر امیر آباد و فریدون کنار نیز به لیست بنادر ایران افزوده شدند و مشغول فعالیت هستند.
سد- پل – کانال و تونل سازی:احداث سد به عنوان اقدامی پیشرفته در استفاده بهینه از آب در فصل خشک و نیز کندن قنات و کاریز گویای وجود جوامع پیشرفته در مازندران باستان است ان هم در هزاره اول ق.م.در شرق مازندران روی رود اک(آکس) سدی بسته بودند که در کتاب وهرود وارنگ از آن به عنوان کاری غول آسا و دیو گونه یاد شده بود و از آب آن در کشاورزی و باغداری استفاده می شد. در کتاب جغرافیای تاریخی سایر از سدها و خندق های طبرستان چنین یاد شده:سدمعروف انوشیران –خندق فیروز کنده که فیروز شاه شوهر آمله آن را ساخت-سد فرخان-خندق کلباد-خندق شاه مرز که در عصر ناصر الدین شاه بنا گردید.از سدهای کنونی استا سد شهد رجایی-لفور-برنجستانک و... قابل اشاره اند.
مقدسی که سال 375 ه.ق فوت کرده نوشته:"پل هایی که از بستن قایق ها به هم تعبیه شده بسیارند." شاهان صفوی برای ذخیره آب دریاچه عباس آباد بهشهرسدی به پهنای 7 متر ,ارتفاع 20 متر و دازای 50 متر ساخت.مصالح اصلی سد سنگ و ساروج بود.قدیمی ترین سند برای پل تجن از زمان خلیفه المعتز بالله است که نوشته اند:" حسن بن محمد عقیقی با لشگر خویش در ساری بود.مفلح بر او بتاخت,عقیقی بر سر پل ساری ایستاده بود."میرزا ابراهیم که سال 1376 به ساری آمده به صورت کوتاه اشاره کرده:" پس از گذشتن از پل تجن...."ابن اسفندیار در بیان رخدادهای سال 253 از پل تجن به نام پل ساری یاد کرده.رابینو می نویسد:"2 تا از 17 طاق بزرگی که آغامحمد خان در تجن در نیم فرسخی ساری بنا کرد در سیل از بین رفت .در کنار پل کنونی آثار پلی قدیمی است که گویند شاه عباس ساخته." پل ورسک سوادکوه هم از شاهكارهاي معماري جهان به شمار ميرود که راه آهن سراسري تهران ـ شمال را به هم وصل ميكند. اين پل در دهه اول قرن چهاردهم هجري شمسي بر روي دره ورسك در ارتفاع 110 متري از كف بنا شده است. و داراي دهانه قوسي به 16 متر است. طول كلي پل 20/73 متر است.قلعه پلاد یا قلعه نور که گویند تخته پل قلعه از دروازه آن تا نزدیک امامزاده اسماعیل می رسید و روزها آن را می انداختند و اول غروب با زنجیری که داشت آن را جمع می کردند و طرف دروازهمی کشیدند.پل قدیمی پایین ده ولاشد از آجر و گچ بوده و بالای آن از سنگ و گچ پوشانده شده.پل آجری رود سولده در ناتل در دشت نور که پلی ست آجری با سه دهانه و این پل به دستور میرزا نصرالله خان اعتمادالدوله معروف به میرزا آقاخان نوری ساخته شد و مصالح آن آجر است.پلی در شمال علی آباد نور از سنگ.پل شاه عباسی روی رود لار که راه عبور مردم از تهران به آمل بود.رودخانه لاسم هم پلهای قدیمی بسیاری دارد.پلی سنگی معروف به پل مون روی رود هراز جهت رفتن به نیاک و ده های اطرافش که در این پل از سنگ –گچ-ساروج-گچ غربالی استفاده شده.در انتهای تنگ بند بریده پلی از سنگ و ساروج وجود داشت.پلی قدیمی در نزدیکی قهوه خانه بایجان و آب گرم استرابکو که مصالح پل از سنگ و ساروج بود.پل آجری دهکده لپاسر سر راه رمج محله و کچانک گلیجان تنکابن.پل آجری سر راه نسیه محله و دهکده برامسر.پل سنگی قدیمی روی رود ولم رود در خرم آباد تنکابن.پل بزرگی از آجر به نام رنگین پل در خشک داران تنکابن.پل کرات یا پل ناصری در حوالی دوآب. بابلسر دو پل دارد که یکی را آلمانی ها و دیگری را ایرانی ها ساختند.ناصر الدین شاه در این زمینه نوشته: در مشهد سرپلی چوبی روی بابل رود بسته بودند. در مورد پل محمد حسن خان روی بابل رود باید گفت ظاهرا در عصر سلطان محمود غزنوی پلی چوبی روی رود بود که بعدها به صورت خشت و آهک ساخته و تا عصر زندیه باقی بود.در زمان کریم خان زند محمد حسن خان جد آقا محمد خان قاجار سر راه قدیم بارفروش و آمل پلی بنا کرد که درعصر رضاخان تعمیر شد.پل روی رود تلا رهم در عصر قاجار ساخته شد. پل شاهپور یا شاپور روی رود اوتجون در چای باغ-پل قدیمی پل سفید روی رود تلار-پلی روی رود نکا که ناصر الدین شاه نوشته این پل را رضا قلی خان کلبادی مرمت کرد.پل در شهر شیرگاه که همه و همه جزو پل سازی مازندران هستند.
ابن اسفندیار چنین نوشته:" معلوم نیست چه کسی دستور داد کانال آبی از کوهستان به دریا بسازند و آب در آن جاری سازند و آن را گیلانه جوی نامیدند. "
در ده برسی بور خرم آباد تنکابن کوهی است سنگی که آثار چاه و تونل در آن است.در خرم آباد تنکابن در چالوک بالای دهکده شهر سر و در اراضی باغ مولایی سابقا تونلی مستقیم بود که امروزه جلوی آن را بسته اند.
موسیقی:درباره موسیقی مازندران در منابع چنین آمده:موسیقی آیینی شامل نوروز خوانی و چاووشی.موسیقی قومی مانند تک سری و امیری-موسیقی گله داری شامل :چراحال-مش حال-دنباله مش حال-چیون حال –کرد حال-کمر سری-غریبی حال-خالک حال و گله را بردن.موسیقی اعیاد مانند پیش نوازی-یک چوبه-دو چوبه-سه چوبه-ریز واریز-کابلی-جلوداری-روونی-ورساقی-شراشور.موسیقی کودک شامل گره سری-لالایی.و سایر موسیقی های دیگر مثل نواجش ,سوت خوانی و... که نشان از گستردگی موسیقی در این دیار دارد.استودارت که سال 1038 ه. از اشرف دیدن کرده چنین نوشته:"پشت دیوار غربی و رو به سمت شرق در باغ شاه نوازندگان با آلات موسیقی خود مثل سه تار-تار-دایره-نی و برخی آلات ناآشنا می نواختند.دربخش یافته ها هم از موسیقی مازندران یاد شده.
معدن:در عهد باستان حاشیه جنوبی دریای مازندران به علت استخراج معادن آهن از جنبه اقتصادی مورد توجه بود مثلا در غار هوتو تمدن عصر آهن کشف شد.در کتاب دائرة المعارف ذخایر زیر زمینی مازندران را چنین نوشته اند:ذغال سنگ-آهن-مس-طلا-نفت-گوگرد-گچ-سنگ مرمر-سنگ تراورتن-زاج-شوره و...در سخت سر آثار قدیمی کوره ها و معدن آهن در آهن پجان سر راه جواهر ده یافت شده.در نوشهر هم از معادن سنگ آهک-مرمریت و باریت را می توان نام برد.
کشاورزی و باغداری: گسترش پنبه در شرق مازندران پیش از هر چیر نتیجه برنامه های دولتی عصر رضا شاه است.سال 1940 م. ونزل بر اساس بررسی خود درباره مزارع و واحدهای بهره برداری نمونه و خدمات ترویجی کشاورزی در قبل جنگ جهانی دوم ,مازندران را پیشگام و نمونه در ایران معرفی کرد.کلا مازندران در کشت گندم,برنج,پنبه پیشگام است.در سواحل دریا نارنج-بادرنگ-نارنگی-پرتغال-لیمو ترش-لیمو شیرین-پتاوی-ترنج توسبز-تو سرخ ته بشقابی-میوه های زمینی شامل هندوانه-خربزه-خیار-کدو-بادنجان و...در جنگل های سوادکوه ,ازگیل-انار-گردو-سیب-زرد آلو-بلوط-زیتون-توت-هلو-بادام-سنجد-پسته-مو-گیلاس-تمشک-آلوچه بدست می آمد.در آمل کشت برنج-گندم و کاشت مرکبات.در تنکابن کشت برنج –چای و مرکبات.در کجور کشت برنج-گندم و مرکبات.در بندپی کشت برنج-گندم و مرکبات.در هزار جریب کشت غلات-گندم. در ساری کشت برنج-گندم-جو-لوبیای روغنی-مرکبات.چارلز استوارت که سال 1252 ه.ق از ساری دیدن کرد نوشته:"درختان انبوه در شهر بوده بطوریکه مسافر بیگانه ممکن بود تا نزدیکی دروازه شهر برسد ولی متوجه نباشد به ساری رسیده است." میرزا ابراهیم درباره کشاورزی و باغداری ساری محصولات زیر را نام برده:نارنج-لیمو ترش-لیمو شیرین-پرتغال-نارنگی-تو سرخ-تو سبز-لیمو عباسی-پتاوی-ترنج-بادرنگ-بالنگ-سلطان مرکبات-پن پهنا-نافه-دارابی و لیمو شاهی.ظل السلطان در سال 1278 درباره سبزیجات ساری نوشته: "تره-نعناع-پیاز در اینجا نیست ولی یک نوع سبزی هست که به آن اوجی می گویند.از هلو-زرد آلو-سیب-به-گلابی و امثال آن هم خبری نیست."کشاورزی در بهشهر تکیه بر شالي كاري-گندم كاري-پنبه كاري-كلزا كاري وكشت لوبيا روغني و كاشت مركبات دارد. کشت توتون در ناحیه بهشهر,تیرتاش نیز انجام می شود.هر چند در گذشته گندم-جو-پنبه و کمی ابریشم را جزو محصولات اصلی این شهر می دانستند.در بهشهر باغی بود به نام باغ شمال که پر از مرکبات و نارنجستان است.در باغ حرم آن نیز درخت انار –توت-نارنج و انار ترش بسیار بود. کاشت مرکبات در تنکابن و رامسر نیز رواج دارد.در تنکابن و اطرافش گندم-جو-شلتوک-میوه جات غیر از زرد آلو و نیشکر بعمل می آورند.در باغ ناصری خرم آباد تنکابن مرکبات-گل رشتی-شرو-انار-ازگیل-هلو-آلبالو-به-آلوچه و سیب وجود دارد و....
سفالگری:ازسفال و سفالینه در بخش مازندران در اعصار و یافته های باستانی توضیحاتی داده شد.غیر از ظروف سفالی منابعی داریم که از کاربردهای دیگر سفال مطالبی ذکر می کنند :بنای خالد کیا در مناچیر کلا که بام آن سفال پوش است.یا بقعه ایوب پیامبر در ده بند بن از توابع تنکابن که بام آن سراسر سفال است.يكي از مراكز ساخت سفال و سفال گري، كلاگر، محله جويبار و اقاي غلامعلي چيني ساز از استادان به نام اين منطقه است. ابزار سفال گري شامل چرخ، كاردك براي بريدن و سوراخ كردن كار، غربال ، سطل، تشت ، كوره ، ول كارد ، نخ ، قالب گل زدن است.
نساجی : در نبرد خشایار شاه هخامنشی به یونان از طوایف اطراف کاسپین جماعتی به یاری وی شتافتند.گویند لباس آنها کلیجه ای کوتاه بود که خودشان آن را سیززن می نامیدند.مقدسی در قرن چهارم زندگی میکرده چنین نوشته:" در ساری پارچه های فاخر می بافند." استودارت در سال 1038 درباره لباس حاضرین در باغ شاه بهشهر چنین نوشته:" غلامان حامل ظروف غذا لباسهای مازندرانی به تن دارند.جوراب ساق بلند-بالاپوشی تنگ که تا وسط ران ادامه دارد و در پایین عریض می شود-به جای عمامه کلاه کوچکی مرکب از پوست و پارچه بر سر می گذارند که نوک آن تیز و اطرافش پهن است.پوست آن به سمت بیرون و پارچه آن به سمت داخل است با تا زدن لبه از بیرون نمودار می شود.نام این کلاه ها بورک است.در پارچه برخی از آنها طلا و نقره بکار رفته." و در ادامه اینطور توضیح داده:" یکی از غلامان زانو زده و سفره زردوزی زیبایی که ریشه های طلایی و الوان مختلف داشت را پهن کرد. دستمال سفره نیز موجود نیست و با دستمال کمر خود برای تمیز کردن دست استفاده می کنند که جنس آن از پارچه هندی رنگارنگ بوده و در آن ابریشم و طلا بکار رفته." سرداد مورکاتن که با شاه عباس در اشرف دیدار کرد چنین نوشته:" ساقی بچه ها ملبس به جامه های زربفت –عمامه های پولک دار-نعلین ملیله دوزی بر پا داشته و تنگ های زرین شراب را در دست می گرفتند."قزوینی که حدود سالهای 600 تا 680 ه. زندگی می کرده نوشته:"ساکنان طبرستان به پرورش کرم ابریشم مشغولند.سرپوشهای نازک و دستارهای مردانه ابریشمی و پشمی که بافت طبرستان است در زیبایی و لطافت بی نظیر است.مکنزی در سال 1276 نوشته:"در مازندران با ابریشم یا مخلوطی از ابریشم اجناس متعددی می بافند مثل الیجه-چادر شب-شلوارهای قرمز-دستمال-چهار قد و دامن برای زنان.از کنف شال کمری نیز ملحفه و لباس زیر و پیراهن هم بافته می شود.از پنبه هم پارچه های مختلف درست می کنند."نی پیه در سال 1874 نوشته:" از محصولات محلی ساری کتان-حریر و لوازم چرمی است."به کل در گذشته بافت انواع پارچه های پشمي، ابريشمي و نخي معمول بود. نوعي پارچه ابريشمي كه اليجه نام داشت براي دوخت كت زنانه به كار مي رفت. از پارچه هاي پشمي « چوغا» و « باشلق» براي پالتو استفاده مي شود. و از شمد كه نوعي پارچه خنك و لطيف است در تابستان به جاي پتو استفاده مي شود.جوراب بافي يكي از صنايع دستي رايج و بومي منطقه است كه به ويژه در روستاي « صالحان » از جمله صنايع دستي اساسي محسوب مي شود. اين صنعت بومي را مي توان بر مبناي توليد و مصرف آن به جوراب چكمه اي يا گردن بلند و گردن كوتاه تقسيم كرد. در روستاهاي منطقه در حال حاضر توليد جوراب به شكل ساده انجام مي شود و پشم گرفته شده از گوسفند بدون ررنگ آميزي واستفاده از نقوش مختلف عرضه شده و جنبه هنري ندارد. ماده اوليه موج بافي كه به نام هاي رختخواب پيچ و ايزار نيز معروف است، پشم است. امروزه اين هنر بيشتر در روستاهاي منطقه كجور به جا مانده است. گونه اي از اين دست بافت ها با همين كاربرد چادر شب ناميده مي شود. معروف ترين آن " چادر شب دارايي" است كه داراي رنگ هاي متنوع به وبژه طيف هاي گوناگون رنگ قرمز كه جاذبه بيشتري نسبت به رنگ هاي ديگر دارد است. در اين منطقه در كنار بافت اين نوع پارچه، سفره هاي ظريف و پرارزش نيز بافته مي شود.
کاشی کاری:در سایر بخش ها شاید نمونه هایی از کاشی کاری در مازندران نام برده شود ولی در اینجا هم بصورت مجزا نمونه هایی را معرفی می کنیم:امامزاده سید زکریا که کاشی کاری آن به سبک قاجار است و میان هر چهار کاشی گل میخی آهنین زده بودند.در امامزاده خطیب و نجیب در ده نایه سراسر کف و دیوارهای اطراف تا نیم متری کاشی کاری عصر قاجار دارد که بر یک قالب کاشی نقش طاووسی دیده می شود.در امامزاده اسماعیل بن موسی کاظم (ع) در کوهستان کلارستاق(بین نمک آبرود و چالوس را گویند) دو قطعه کاشی کاری روی سفید کاری دیوار است که زمینه هر دو آبی و نقش گل و بوته می باشد.در یکی تصویر آهو ودر دیگری تصویر قرقاول.امامزاده حمزه بن موسی در کریم محله رینه از لاریجان با کاشی های نقش دار قاجاری تزئین شد و...
نقاشی:علاوه بر آنچه در جزئیات معماری بناهای تاریخی بیان می گردد سایر آثار نقاشی مازندران چنین است:جی سی سن پیه انگلیسی که سال 1252 ه.ق به ساری آمد نوشته:"دروازه استر آباد دو برج دارد که سقف آن به همان اسلوبی که در نقاشیهای تبت و چین دیده می شود تزئین شده."در بقعه فضل و فاضل در کندلوس ناحیه کجور درسقف آن ابتدا پخ زده و رنگ کردند و طرحی زیبا بر آن نقش نمودند که این تزئین برای نخستین بار در مازندران دیده شد.در امامزاده سید زکریا کوهستان نور در وسط سقف گنبدی پنج خورشید دایره وار رسم کرده اند.در امامزاده محمود بن موسی کاظم(ع) در ده نایه از توابع کوهستان نور در سقف گنبدی آن نقش 5 خورشید را دایره وار در داخل گنبد کشیده اند.در اضلاع هشت ضلعی داخل بنا یکی در میان سرو و خورشید نقاشی کردند.در امامزاده خطیب و نجیب در ده نایه از کوهستان نور تمثالی از معراج پیامبر اسلام نقاشی و بر دیوار نصب است.در بنای خالد کیا در مناچیر کلا تمام لمبه های سقف ماذنه با رنگ های سرخ-نیلی و سبز طراحی و نقاشی شده.در بقعه امامزاده محمد بن ابی بکر در ده کلا از توابع نور آثار نقاشی در طاق آن با رنگ و نقش گل و بوته دیده می شود.در امامزاده سلطان سید محمد قرشی در بالا لاریجان تابلویی رنگ و روغن از میرزا محمد خان دیده می شود.در گنبد امامزاده عبدالله در ده وارنه از لاریجان با رنگ و روغن شکل ستاره هشت پر رسم کرده اند.سپس گنبد را به چهار قسمت تقسیم وچهار بوته جیقه در هر طرف رسم نمودند و داخل آن را با نقش خورشید-ملائکه-گل و بوته پر کرده اند.زیر کمربند گنبد اشکالی از پردندگان با سر آدمی-شیر و اژدها است مه با رنگ و روغن کار شده.در امامزاده ابراهیم منطقه در لاریجان در حاشیه پایین گوشواره و سراسر طاق آن نقش و نگار دارد.میان گنبد نقشی دایره ای و سپس با نوارهای رنگین گنبد را به 8 قسمت تقسیم کرده و داخل بخش ها را گل اندازی کرده و اسلیمی های رنگین کشیده اند.در بقعه آقا میر سبحان در ده تیمجانک گلیجان تنکابن در طرف در اصلی ورودی جنوبی دو شیر نقاشی شده.در وسط گنبد امامزاده جعفر بن موسی کاظم در حومه کجور نقوشی نقاشی شده که در پایین این نقوش دو دایره است که داخل آن نقش شیر و خورشید رسم شده و دو دایره دیگر که نقش شیر و مار است......
چوب کاری:استودارت در بازدید از اشرف چنین آورده:" در کنار کاسه ای طلا یک قاشق چوبی دیدم که دسته آن بلند و از چوبی خوشبو بود.از چنگال و کارد هم اثری نیست."میرزا سراج الدین که اوایل سلطنت احمد شاه زندگی می کرده از فراوانی چوب و هیزم و ذغال در ساری خبر داده.در منابع دیگر آمده:"نجاران اینجا(ساری) در و میز ساخته ولی کج و معوج است." روستاييان ساكن مناطق جنگلي درگذشته بيشترين نيازهاي خود را از چوب تهيه مي كردند و در ساخت لوازم چوبي از مهارت خوبي برخوردار بودند.استادكاران بااستفاده از ريشه و تنه درختان بدون بهره گيري از ابزار كار امروزي ظروف چوبي مانند جوله، كلز، لاك دانه پاش، قند چوله، تنباكو چوله، قاشق ، ملاقه، كترا، توليد مي كرند.هنر لاك تراشي يك كار ابتكاري است و جنگل نشينان با شناختي كه از انواع درختان جنگلي دارند براي ساخت مصنوعات چوبي از ريشه و چوب درختان خاصي با استفاده از ابزار كار بسيار ابتدايي استفاده مي كنند.درختاني كه از چوب آنها براي اين كار بهره مي گيرند افرا، راش، ملج، توسكا، ممرز، شمشاد ، نم دار و انجيلي است. ظروفي كه از ريشه درختان تهيه مي شود سبك تر و در مقابل سرما و گرما مقاوم تر است ترك بر نمي دارد و در اثر ضربه به سادگي نمي شكند لاك تراشان معتقدند ظروفي كه از ريشه درختان تهيه مي شود، اگر خوب نگه داري شود عمر مفيد آنها حداقل بالاي صد سال خواهد بود . در صورتي كه لوازم تهيه شده از ساقه و تنها درختان همين خاطر در گذشته لاك تراشان لوازم مورد نياز در منزل را از ريشه تحتاني ريشه هايي كه از ساقه با شيب ملايمي در خاك نفوذ كرده اند استفاده كنند زيرا به نظر آنان قسمت تحتاني اين نوع ريشه ها كمتر در معرض برف و باران قرار داشت. در مازندران عصا از چوب درخت آزاد كه به زبان محلي « ازدار» نام دارد ,تهيه مي شود.کلز وسيله ای چوبي به جاي ملاقه براي هم زدن و سرد كردن شير استفاده مي كردند در مناطق مختلف مازندران اين وسيله به نام هاي گوناگون خوانده مي شود. به طور مثال در منطقه رامسر گيال در بخش مركزي كلز يا كيلز و در منطقه گرگان كمچه لز نوع ديگر پيمانه شير به نام منقار درمناطق جنگلي ساخته مي شود.قاشق و ملاقه وكفگير: اين وسايل كه در زبان محلي گچه , پل گير, كترا ناميده مي شود. از ساقه و شاخه درخت شمشاد تهيه شده و در كنار انواع وسايل امروزي همچنان گذشته كابرد دارند.جوله هم وسيله ای است شبيه پارچ آب، باگردن باريك و دهانه اي گشاد و در اندازه هاي متفاوت ساخته مي شود. در قديم براي دوشيدن شير و نگه داري انواع مواد لبني از آن بهره مي گرفتند از نقش هاي متدوال روي بدنه جوله مي توان از جوله نقش مارپيچ ، نقش زنجيره اي و نقش حلوايي نام برد.بزرگ ترين نوع جوله مندر ناميده مي شود كه حدود 18كيلوگرم ظرفيت دارد . نوع ديگري از جوله كه جوله كون نام دراد از ريشه درخت افرا تراشيده مي شود.نمونه های چوب کاری در مازندران علاوه بر آنچه در جزئیات بخش معماری آثار تارخی توضیح داده می شد ,چنین است:بقعه طاهر و مطهر و مدفن ملک کیومرث در هزار هال حومه کجور که دو صندوق دارد که صندوق بزرگتر دارای خوشنویسی-نقاشی و نقاره است و چنان صنعتی در آن بکار بردند که هر صانعی به استادی آن اعتراف می کند.در بقعه شاهزاده ابراهیم در ده صالحان در حومه کجور در کفش کن ان ,ستون ها چوبی هستند.در بقعه ای نزدیک زانوس کجور در کف آن به سردابس رسیدند که سه تابوت از چوب سرو روی یکدیگر کشف شد.دربنای خالد کیا در مناچیر کلا علوی کلا کجور ستون و ماذنه چوبی قرار دارند.در امامزاده قاسم در حوالی نور دو لنگه در مشبک چوبین وجود داشته که حاشیه بندی به رنگ نارنجی دارد و حاشیه مشبکی که روی آن چسبانیده اند به رنگ سبز است.در امامزاده صالح در دشت نور دو ستون چوبی قطور وجود دارد که سر ستون و تراش بدنه آنها بسیار پرکار و ظریف است.سر ستونی چوبی در امامزاده هادی ده حسن کیف کلاردشت.سقاخانه ای چوبی در تکیه ده یالو از توابع نور.دربی منبت کاری که خط آن به صورت حجاری کنده شده در امامزاده قاسم از حوالی تنکابن.ستون چوبی در بقعه آقا سید علی کیا در مزرک خرم آباد تنکابن.ستونهای چوبی در امامزاده پنج تن کلاردشت.در امامزاده سه تن انجا هم کفشکن چوبی وجود دارد.در امامزاده زکریا در شغرکوه در کلاردشت نورگیرهای مشبک چوبین و دو لنگه در ورودی چوبین با قاب و آلت که نگار اصلی هر لنگه یک ضربدر و یک ستاره چهار پر است.چهار چوب قدیمی در ورودی از بالا دارای هشت آویز چوبین کندهکاری است و دو سر ستون چوبین در بالای چهار چوب نصب شده است. در امامزاده یوسف بن یعقوب بن محسن بن موسی کاظم (ع) در حوالی نور دو در کنده کاری وجود دارد.صندوق چوبی امامزاده محمد بن ابی بکر در ده کلا از توابع نور که از نظر ظرافت و پرکاری از شاهکارهای هنری ایران است......
گچ کاری:در بخش معماری از گچ بری و گچ کاری برخی آثار تاریخی اشاره خواهد شد اما سایر آثاری که در مازندران دارای گچ بری هستند را معرفی می کنیم:نوار گچ بری در امامزاده جعفر در حومه کجور که به پهنای 50 سانتیمتر بوده و دارای نقوش گل و بته و اسلیمی در زیر گنبد اجرا شده.بقعه دانیال پیامبر در ده دانیال از حوالی تنکابن که دیوارهای ان دارای گچ بری بسیار ظریف و بی نظیر هستند.مرقد سلطان احمد نریزنده در ده دیلا از دلارستاق لاریجان که ابیاتی را در کمربند گنبد آن گچ بری کرده اند.در مسجد جامع اسک و مرقد امامزاده علی عسگر که از داخل سفید کاری شده و از خارج گچ را با دست مالیده اند.در امامزاده رضا در کچل ده از دشت نور ,نورگیر مشبکی از گچ وجود دارد.در چهل دختران بلده بر سر تپه ای بنایی چهار گوش است که در طاق نمای آن روی سفیدکاری ,گچ را با رنگ سرخی مخلوط کرده و ماله کشی نمودند.برجسته کاری با گچ از نقش شیر و خورشید و شیر و مار در گنبد بقعه شیخ سلطان احمد در بلده نور وجود دارد.مسجد جامع در ده یالی از دهکده های یالورود نور که محرابی گچ بری دارد و سوره نور را در اطراف آن گچ بری کرده اند.در امامزاده محمود بن موسی کاظم(ع) در ده نایه از کوهستان نور در بالای سر اضلاع هشت گانه ,گچ بری دیده می شود....
شیشه کاری:در بیت مولد میرزا –حسینعلی بهاء الله در ده تاکر از میانرود نور پنجره های ارسی و مشبک نورگیر با شیشه های رنگین در راهروها نصب بود.عمارت منتظم دیوان در ده گلیجان تنکابن که دارای درهای ظریف و پنجره های ارسی پرکار با شیشه های رنگین بود و آثاری دیگر....
صنایع دستی:در گذشته در ساری از پشم ,قالی و نمد می بافتند.پیتر دودلاواله در مورد خلوت خانه اشرف نوشته:"در کف آن دوشکهای قلمکار گران قیمت گسترده و در اطاقهای دیگر فرش های گرانبها پهن بود." در منابع آمده کتان بافی –چادر ابریشمی بافی در بارفروش و علی آباد ساری متداول بوده و در هزار جریب گلیم و جاجیم می بافتند.حصير بافي در برخي از روستاهاي استان مازندران به ويژه در غرب استان رايج است. در مازندران از نوعي حصير به نام « كوب » براي زير انداز استفاده مي شود. براي بافت « كوب» از گياهان خود رو چون « گاله » و « واش » كه در باتلاق ها و آب بندان ها مي رويد بهره مي جويند. براي تهيه زنبيل و سبد نيز از همين گياهان استفاده مي شود. گاه تهيه اين مصنوعات با به كارگيري چوب و ني ياد و نوع علف به نام هاي « وران » و « سازير » انجام مي شود. گليم بافي نيز يكي از ديگر صنايع دستي و سنتي استان محسوب مي شود. در حال حاضر در بيشتر روستاها و شهرهاي استان به اين هنر اشتغال دارند. نقوش گليم اغلب به شكل هندسي است و بافنده با الهام گرفتن از اطراف طبيعت خود، نقش مي زند. رنگ گليم نيز بر گرفته از طبيعت پيرامون و غالب رنگ هاي تند و شاد مانند قرمز ، نارنجي ، كرم، سبز، سرمه اي است. در ميان دست بافت هاي روستايي ، جاجيم از اهميت بيشتري برخوردار است و كاربردهايي نظير زيرانداز، پشتي، سجاده ,رختخواب پيچ، مفرش، پتو، وريه كرسي و... داردو اين هنر در بسياري از مناطق روستايي از جمله « متكازين » از توابع بهشهر بخش دودانگه شهرستان ساري، آلاشت سواد كوه ، كجور، نوشهر و كلاردشت چالوس اقبال و توجه است. در روستاي كوهستاني و ييلاقي متكازين در بخش هزار جريب بهشهر ، اصولا" بافت جاجيم توسط زنان صورت مي گيرد و مردان جز در مرحله تهيه پشم، نقش چنداني ندارند. در بافت جاجيم اين منطقه پس از بافتن حاشيه، نقش اندازي كه در اصطلاح « گل » خوانده مي شود صورت مي گيرد . اين نقش ها اسامي مختلفي دارند چهار گل، خشتي ، پنجه اي، گل آفتاب گردان، آفتاب تيره، حاشيه هاي اطراف نيز با طرح مثلث دندانه دار پر مي شود.براي بافت جاجيم در اندازه هاي بزرگ تر دو يا چند عدد جاجيم بافته شده به اندازه عرض دار موجود را به يكديگر متصل مي نمايند و يك جاجيم در اندازه دل خواه شكل مي گيرد. چنته هم نوعي كيف دسته دار است كه در قريه « لفور» از توابع سواد كوه توليد مي شود براي بافت آن از دستگاه « كرك چال » استفاده مي شود و مراحل توليد آن مانند جاجيم است با اين تفاوت كه پس از پايان كار، دوردوزي و گاه با مهره هاي تزييني و خرمهره تزيين مي شود. نمد مالي در بيشتر مناطق استان مازندران به خصوص درمنطقه كجور و روستاهاي اطراف رامسر رواج دارد. ماده اصلي نمد پشم و گوسفند و به رنگ هاي طبيعي مانند سفيد و سياه و قهوه اي و براي نقش اندازي آن از پشم هاي رنگ شده شيميايي بهره مي جويند.
گسترش صنایع در شهرها:
ساری:در مورد ورود صنایع به پایتخت مازندران تواریخ زیر را داریم البته این سالها نزدیک به معاصر است و همان طور که نی پیه در سال 1874 نوشته :"ساری صنایع خاصی ندارد."
سال 1291 بنیاد گذاری ساختمان ابنیه راه آهن ساری.
سال 1308 گشایش پل آهن رود تجن.
سال 1309 گشایش کارخانه چراغ برق سازی.
سال 1309 آمدن نخستین ترن از بندر شاهی به ساری.
سال 1313 گشایش نخستین بیمارستان در ساری.
سال 1310 گشایش نخستین شعبه بانک ملی در ساری.
سال 1319 گشایش کارخانه پنبه پاک کنی درساری.
سال 1320 گشاشیش کار چاپخانه و انتشار روزنامه صفا در ساری.
نوشته اند اصناف ساری در آغاز قرن 14 ه.ش چنین است:مسگری-شانه شارس-نمد مالی-صابون سازی-حلبی سازی-دندان سازی و.. ساری دارای تلگراف خانه و تلفن خانه نیز بود.که بنا بر تواریخ اولین ساختمان تلگراف خانه در بخش جنوبی سبز میدان بود.
مکنزی در سال 1276 نوشته: در ساری مقدار زیادی باروت می سازند و محصولات آن را از سمنان و فارس می آوردند. در ساری روغن کشی-پنبه پاک کنی-لبنیات-صابون سازی و قالی بافی فعال است.
در آمل کارخانه نساجی-تولید پریز-لامپ-آلومینیوم سازی-پلاستیک سازی-پتو- تریکو بافی جزو صنایع این شهر هستند.
در قائم شهر از عصر پهلوی تا کنون کارخانجات نساجی مشغولند. گونی بافی٬ کنسرو سازی٬ فرش بافی٬ دستمال بافی حریر و پنبه پاک کنی وشالیکوبی نیز دارد.احداث راه آهن سراسری و توسعه نساجی به پیشرفت این مکان کمک بسیار کرد.اما کارخانجات آن رو به تعطیلی می روند.
در بهشهر به عصر پهلوی کارخانه چیت سازی و پنبه پاک کنی فعال بودند.در واقع در آن زمان افزایش تولید پنبه باعث شد تا بهشهر و شاهی به صورت مراکز نساجی درآیند.از سال 1342 این شهرها به نحوی شتابان حرکت کردند .هم اینک بندر امیر آباد از نقاط قوت بهشهر است.دیگری مجتمع صنعتی دریایی ایران-صدرا است که کشتی سازی و تعمیر شناورها-احداث ابنیه و تاسیسات زیربنایی و بندری –نصب و راه اندازی سازه و...جزو فعالیتهای آن محسوب می شود.کارخانه بهپاک-کارخانه لینترپاک-کارخانه نئوپان از دیگر مراکز صنعتی بهشهر هستند.
درنکا ,نیروگاه شهد سلیمی- کارخانه سیمان-اسکله نفتی-سیلوی گندم-کارخانه نکا چوب در تکاپو هستند.
در تنکابن صنایعی چون الیجه-چادر شب—شلوار سواری و چوخا رواج یافت.
مکنزی در سال 1275 در مورد حوالی هاشم رود نوشته:"کمی آن طرف تر کارخانه قند علی بود که مازندرانی ها آن را کلیه گویند و این کارخانه بسیار ساده بود"
در بابلسر صنایع و کارخانجاتی چون فیبر-بافت فرش-کارخانه سیم و کابل-صنایع روشنایی-رنگ سازی-کمربند سازی و.. فعالند.سماور زغالی و قند اولین بار توسط روسها از مشهد سر وارد مازندران شد.
شهرک های صنعتی مازندران:شرکت شهرکهای صنعتی استان در سال 1364 تاسیس و شهرکهای استان از این قرارند: آمل-بابکان آمل-جمشید آباد آمل-بابل کنار-بندپی بابل-منصور کنده بابل-بلده-بهشهر-پل سفید-چالوس-دودانگه-ساری 1 و 2-سلمان شهر-سوادکوه-جویبار قائمشهر-کجور-کیاسر-لاریجان-نکا-نور-نوشهر.
از مراکز فولاد مازندران :ریخته گری فولاد طبرستان. صنایع فولاد مازندران . ایمن تک طبرستان . فولادین ذوب آمل. صنایع ذوب شمال و.. را می توان نام برد.
فرودگاه های مازندران در ساری-رامسر-نوشهر-پیشه کلا قرار دارد.
مصالح ساختمانی: سال 1038 استودارت در بازدید از اشرف چنین نوشته:"خانه ها محقر هستند و اغلب با تیر ساخته شده و از نی پوشیده شدند.برخی خانه ها از آجر است. "در بقعه جمشید کیا مصالح آن از آجر-ملاط گل و آهک و روکش هایی از گچ و فرش(نوعی ماسه نرم که با آهک مخلوط می شود)و آهک است.در مازندران برخی از بناهایی که از سنگ و گچ هستند چنین اند :بنایی در قلعه آزاد کوه-امامزاده خطیب و نجیب-امامزاده امن الله بن زین العابدین-آثار قلعه نارچوامامزاده جعفر بن علی النقی در ده انگرود-امامزاده احمد کیا در ده خجیر کلا-مقبره ای در اراضی گل بخشان-امامزاده محمد بن موسی کاظم(ع) در بردین کمررود نور-امامزاده حسن بن مطهر در مرچ از یالورود نور-امامزاده ای در ده ورزن از توابه یالورود نور-امامزاده عبدالله بن امام زین العابدین در ده چل-قلعه ای قدیمی در گردن سر نور-کاروانسرایی در نزدیکی قلعه بستک لار از توابع لارقصران-مسجد جامع اسک-مرقد امامزاده علی عسگر-مرقد سلطان احمد نریزنده-مقبره آقا سید محمد کیا-مرقد درویش حسن و درویش علی در ده کیون یا کیان-امامزاده محمد در ده نمار-امامزادگان عبد مناف و عبد مطلب در نمارستاق نور-بقعه بابا شجاع الدین در ده پنجاب یا پنجور- قلعه اسپی سنگ که برج هایش از سنگ و گچ و ساختمان قلعه از آجر است-
امامزاده غریب آقا در ده تیرسا از توابع نور که مصالح آن از سنگ و گل است-بقعه محمد بن امام جعفر صادق(ع) در بیرون بشم کلارستاق از سنگ و گل-امامزاده علی بن موسی الرضا در سما از بیرون بشم کلارستاق از سنگ و گل-بقعه فخر الوصی در ده فشکور کوهستان کلارستاق از سنگ و گل-بقعه احمد رضا و زینب رضا در الیت کوهستان کلارستاق از سنگ و گل که روی آن را کاهگل کشیدند و سفید کردند-بقعه خالق شیوب از سنگ و گل-امامزاده حسن در ده چورن کجور از سنگ و گل-آثار دیواری در بالای کوه کهو یا کبود که از سنگ و سرب است.برج دیوکلی سوادکوه برجی است از سنگ و آجر.قلعه جخرود در لمسو کلای بند پی بابل مصالحی از گچ و آجر دارد.در بقعه آقا سید حسین بن موسی کاظم(ع) در پایین شیر و دگلیجان تنکابن سنگ مرمری بود که روی آن را سیمان کشیده بودند.بقعه آقا سید ابراهیم که ستونهای سیمانی داشته و تکائلی از آجر و سیمان.کاروانسرای گمبوج که بسیار قدیمی ست در شیب شمالی گردنه امامزاده هاشم در راه هراز که مصالح آن سنگ رودخانه و گچ غربالی بود.در بنای درویشعلی الیاس در شاهان دشت امیری لاریجان مصالح آن سنگ و ساروج بوده که به جای خاکستر در داخل ساروج آن زغال چوب زده اند......
معماری:
ساری پایتخت طبرستان در گذشته دارای دروازه هایی بود: بارفروش-فرح آباد(ملا مجد الدین فعلی)-استر آباد(میدان شهداء فعلی)-نقاره خانه.نوشته اند سال 1196 آقا محمد خان قاجار ارگی یا برجی بزرگ در ساری ساخت.رابینو نوشته:"قلاع و استحکامات این شهر را آغامحمد خان قاجار بنیاد نهاد و فتحعلی شاه آن را تعمیر کرد."مکنزی در سال 1275 درباره دشت نور نوشته:"هر خانه تالاری دو طبقه در حیاط برای خواب دارد و پرده هایی از نی در اطراف آن آویخته است."هنوی در سال 1154 درباره دروازه های موجود دراشرف نوشته:" دروزاه اول به خیابان مشجری می رسد که 30 دستگاه عمارت برای پاسداران ساخته شده.دروزاه دوم به باغی می رود که در آن جویی از سنگ ساخته اند." ساخت پلاژ در بابلسر و رامسر از عصر پهلوی آغاز شد.
مجموعه فرح آباد:
بنای شهر قدیمی فرح آباد درسال1020 هجری قمری به فرمان شاه عباس بزرگ نهاده شده است .هم اکنون بقایای آن دروسعتی حدود 30 الی40 هکتار مشتمل بر مسجد، مدرسه، قسمت هائی از یک پل ،دیوار باقی مانده از یک قصر وحمام درفاصله تقریبی 28 کیلومتری راه اصلی ساری به فرح آباد و به فاصله 28کیلومتری از ساحل دریای خزر قرار دارد.با توجه به نوشته های باقی مانده از دوران صفویه ،طاهان قصبه کوچکی بود که گسترش یافت وبه فرح آباد تغییر نام پیدا کرد تا جائی که بندری آباد وپررونق شد ولقب دارلسرور ویا حتی دارالسلطنه را به خود اختصاص داد .متا سفانه رونق این شهر چندان دوام نپایید وتوسط روس ها دراواخرسلطنت شاه عباس دوم به آتش کشیده شد.روس ها پس از کشتار همگانی وآتش زدن کاخ جهان نما قصر معروف شاه عباس بزرگ،از راه دریا گریختند .برای پی بردن به نقشه ی اصلی شهر نیاز به بررسی وحفاری علمی است اما با توجه به وضعیت موجود می توان گفت که طرح شهرسازی آن همانند شهرهای اصفهان وقزوین بوده است،بدانگونه که هسته اصلی را میدانی مستطیل شکل تشکیل می داد واز سمت شمال به کاخ جهان نما منتهی میشد .درمیان همه آثاری که ذکر آنها رفت تنها مسجد ومدرسه به دلیل پایگاه مردمی که دارد پابرجاست. این مسجد در زمینی مستطیل شکل وساخته شده و دارای فرم چهار طاقی ایوانی است.ایوان اصلی آن با گنبد آجری در سمت جنوب آن قرار دارد.از مناره های آن تنها پایه هایی باقی مانده و در دو طرف ایوان دو شبستان عظیم وجود دارد.پیرامون حیاط دارای حجه های است .بنای ضلع شمالی آن به کاروانسرا بیشتر شباهت دارد.آب آن توسط جوی های روباز آجری از رود تجن به حوض مرکز حیاط وارد و پس از سرریز حوض از ضلع غربی خارج می شد.از تزئینات مجسد آن هم می توان کاشیکاری و مقرنس کاری را عنوان کرد.
کاخ جهان نما:در فرح آباد واقع و از این کاخ که بخش هایی از برج و باروی آن باقی مانده, دو اشکوبه بوده و هر اشکوبه به اتاقهای متعدد تقسیم می شد که مزین به مقرنس کاری و نقاشی بود.
مسجد جامع ساری:گویند این مسجد در گذشته آتشکده بوده و نخستین بنای اسلامی شمال ایران است.گویند روز دوشنبه در ماه آبان 144 ه. از اعراب ابوالخصیب که در فتح ولایات کوشش نموده بودند ,در ساری مسجد جامع ساختند.البته رابینو تاریخ آن را 140 ه. نوشته است.
بنای میدان ساعت:در منابع مختصرا درباره این بنا توضیح داده شد.مثلا در ساری قبل از خیابان کشی عصر پهلوی ,مدرسه-مسجد و حمام حاج درویشعلی بود که خراب شد و میدان ساعت را به جای آن ساختند .در کتاب جغرافیای تاریخی ساری آمده:"این ساعت شاید منظور بنای میدان ساعت باشد که خانقاه و گنبد کنیزکی به نام دلارام است.
آب انبار نو:این بنا در عصر قاجار توسط خورشید خانم از خاندان کنی ها احداث گشت و از دو قسمت مخزن و پاشیه تشکیل شده.مصالح آن آجر و ساروج بود.
برج رسکت:این برج در ساری واقع است و از آثار اسپهبدان مازندران می باشد.برجی مدور که سقف گنبدی داشته واز خارج مخروطی شکل است.تاریخ آن احتمالا سال 400 ه. است.
برج لاجیم:این بنا از داخل گنبدی و از خارج مخروطی است.بالای کتیبه آن طاق نمای کوچکی شبیه به طاقچه قرار دارد.سال تاسیس ابن بنا 413 ه. بود و مربوط به اسپهبدان است.این برج و برج رسکت دارای کتیبه هایی به خط پهلوی است که نشان می دهد با تمام تغییراتی که در ایران رخ می داد (حمله اعراب و ورود اسلام و خطوط عربی)مردم شمال کشورمان که از حمله مستقیم اعراب مصون مانده بودند, هم چنان به خط پهلوی نگارش می کردند.
امامزاده عباس: بناي امامزاده عباس ساري از نظر شيوه معماري و شكل گنبد هرمي آن ، اهميت تاريخي و هنري دارد. داخل صحن بقعه ، صندوق چوبي نفيسي برروي مرقد قرار دارد كه تاريخ سال 897 هـ . ق برروي آن حك شده است . دراين بقعه سه تن از امامزادگان به نام امامزاده عباس ، محمد و حسن مدفون هستند .
امامزاده یحیی: ساختمان برج آجري امامزاده يحيي در شهر ساري واقع شده و داراي صندوق نفيس چوبي است كه از اهميت هنري و تاريخي برخوردارند. طبق كفاد كتيبه موجود، صندوق چوبي در سال 849 هجري قمري ساخته شده و باني آن خواجه حسن نام و كاتب كتيبه آن، فخرالدين مطهربن عبدالله الداعي است. به استناد شجره نامه موجود، امامزاده يحيي از فرزندان امام موسي كاظم (ع) است.
چشمه عمارت: در جنوب شرقی بهشهر بنایی ست از عصر صفویه که به نام چشمه عمارت خوانده می شود.این بنا داراي نقشه مربع مستطيل به طول 25 متر و عرض 22 متر است . در زمان ساخت داراي دو طبقه بوده كه در حال حاضر طبقه همكف و جرزي از طبقه اول بنا سالم باقي مانده است . در مركز طبقه همكف جوي آب نمايان است . در چهار طرف مركز طبقه همكف و بر روي هر ضلع بنا صفحه اي باسه ورودي و نعل درگاه قوس هلالي و سه پنجره باطاق جناقي قرار دارد . ورودي مركزي هر ضلع جهت كانال جريان آب در نظر گرفته شد. اين بنا كه بصورت قرينه ساخته شده داراي تزیينات كاشي كاري و نقاشي روي گچ در زمان ساخت بنا بوده كه درحال حاضر تنها داغ كاشيها و بخشي از نقاشي روي گچ در ضلع شرقي و در اطراف راه پله دسترسي به طبقه اول كه گواه شاهكارهاي كم نظير هنرمندان عصر صفويه بوده باقي مانده است. بناي چشمه عمارت داراي ويژگي خاصي در سيستم آبرساني است.
قلعه پلنگان: در شبه جزیره میانکاله هم در شمال بهشهرقلعه ای به نام پلنگاه ساخته شد. قلعه پلنگان در سال 1285 هجري قمري به دستور ناصر الدين شاه و تنها بعنوان يك قلعه نظامي بمنظور جلوگيري از هجوم و دستبرد تركمنان بنا گردید. با توجه به روايت هاي تاريخي در هشت كنج قلعه ، هشت برج حفاظتي در فاصله هايي در حدود 70-80 متر قرار داشته كه با مصالح آجر ، گچ ، آهك ، گل ساخته شده بود. این قلعه به عنوان شكارگاه شاهان صفوي و قاجار مطرح و داراي اهميت فراواني بوده است .
امامزاده قاسم: این امام زاده از نوادگان موسی بن جعفر (ع) میباشد که در ۱۵ کیلومتری شهرستان بهشهر واقع شده است. این بنا چندین بار تعمیر و بازسازی شده است. در مجاورت آستانه در زمینی به مساحت ۳۸۱۶ متر مربع زائرسرا احداث شده وفعلا زائران حضرت رضا (ع) در آن جا بیتوته میکنند.
مجموعه شهریاری: در بخش یانه سر و در منطقه کوهستانی مجموعه ای از زمان قاجار دیده می شود که شهریاری نام گرفته.ساختمان شرقی آن با پلان مستطيل شكل و در دو طبقه در سال 1260 هجري قمري ساخته شد در طبقه همكف يك اتاق بزرگ مركزي با دو اتاق كوچكتر درد و سوي شرقي و غربي كه به وسيله يك رشته پلكان در هر طرف از يكديگر جدا گرديده قرار دارد . سقف اتاق بزرگ مركزي طبقه همكف بسيار بلند بوده و تنها يك اتاق كوچك 5/2 ×2 در بخش شمالي در طبقه اول وجود دارد. اتاق مركزي طبقه همكف در مراسم عزاداري كاربرد داشته است. در دو سوي راه پله در طبقه همكف دو اتاق با گچبري بسيار زيبا قرار دارد. ساختمان غربی که سال 1285 هجري قمري با پلان مستطيل شكل و در دو طبقه ساخته شد . طبقه همكف داراي دو راه دسترسي به شاه نشين و اتاق پشت آن است . دسترسي به طبقه اول از طريق چهار رشته راه پله در دو سوي غربي و شرقي بنا امكان پذير است . طبقه اول داراي دو سري اتاق در جهات شمالي و جنوبي است كه توسط راهرویي به اتاق مياندر (شاه نشين شمالي و جنوبي) مرتبط است . از تزیينات وابسته به معماري اين بنا مي توان به گچ بري و آينه كاري و بخاريهاي ديواري ساخته شده از گچ و پنجره هاي ارسي و درهاي تزیيني مشبك با شيشه هاي رنگارنگ اشاره كرد.
عمارت افغان نژاد: در روستای قره تپه بهشهر مجموعه عمارت افغان نژاد قرار دارد.اين مجموعه شامل سه عمارت و يك حمام بوده كه يكي از يادگارهاي عصر قاجاريه است . عمارت غربي مجموعه افغان نژاد در دو طبقه ساخته شده . بخش تراس در طبقه همكف داراي طاقهاي قوسي شكل است. علاوه بر عمارت مسكوني ، حمام مجموعه نيز در ضلع جنوبي قرار گرفته كه داراي تزیينات آهك بري می باشد.
قلعه شاه نشین: در روستای آسیابسر آثاری از قلعه شاه نشین دیده می شود که ديواره جنوبي قلعه به ارتفاع 70/2 متر باقي مانده كه 4 رديف سوراخهايي به اندازه هاي مختلف براي محافظت از قلعه براي نگهبانان در نظر گرفته شده است .و در همین روستا بقعه امیر کمال الدین و امیر جمال الدین وجود دارد که تزیينات خارجي بنا شامل تزیين آجري سينه كفتري و نيم دايره هاي طاسي شكل و تو رفتگي هاي مستطيل و مربع شكل است .
آتشکده کوسان:در جنوب غربی روستای آسیاب سر بقایای بنایی دیده می شود که آن را آتشکده می دانند. بنا داراي نقشه مربع و ابعاد آن 5/8 در 5/8 متر است . با توجه به بقاياي معماري و فرم مربع شكل ،اين بنا كاملا القاء كننده يك چهار طاقي است.مصالح اصلي اين بنا را سنگ و ساروج تشكيل ميدهد . بخش ظاهري ديوارها با سنگها منظم هندسي چيده شده و داخل ديوارها با لاشه سنگ و خاك پر شده است . قطر ديوارها 110 سانتي متر بوده و ارتفاع ديوارهاي سنگي باقي مانده در چهار ضلع بنا به ابعاد متغير 150-190 – 210-220 سانتي متر است .
مجموعه عباس آباد: در اطراف بهشهر در سمت جنوب شرقی درياچه ای در ارتفاع 400 متری از سطح دريا در ميان جنگل قرار گرفته که به علت ساخت و سازهايی كه شاه عباس در اطراف آن انجام داد، به نام «عباس آباد» معروف شده است. وسعت آن حدود 10 هكتار و عمق آن نزديك به ده متر است. در کل این مجموعه بوده شامل كوشك داخل آب بندان ، حمام برج آجري ، محوطه گلباغ ، جاده سنگفرش كه در سال 1021 هجري قمري به دستور شاه عباس اول ساخته شد . كوشك داخل آب بندان در زمان احداث داراي بخش تحتاني بصورت چهار طاقي مضاعف بوده و بر بالاي آن بنايي با مصالح چوبي براي استراحت شاهان صفوي ساخته شد . در بخش زيرين و در ميان چهار طاقي مضاعف يك ستون قطور آجري قرارگرفته كه داراي سوراخهاي بسيار زياد است . آب با حركت در داخل اين چهار طاقي و با عبور از مجاري باعث ايجاد فوران در طبقه بالا مي شد . در اطراف جاده سنگفرش از شمال به جنوب محوطه و رو بسوي گلباغ چند برج آجري براي حفاظت مجموعه ساخته شده بود كه در حال حاضر دو برج آجري 14 متری آن تا حدي سالم مانده است . آقای ستوده در کتابش از آستارا تا استار آباد درباره چهار طاقی وسط دریاچه چنین نوشته:"این چهار طاقی از آجر است و محل تفریح بوده.شاه عباس دوم که سال 1063 به این مکان آمد دستور داد اطراف دریاچه را چراغان کردند و خود در تالار وسط دریاچه با ملتزمان می نشست و چون چراغ ها را می افروختند و عکس آن در آب می افتاد منظره جالبی داشت.
باغ شاه و عمارت دیوانخانه: از مهم ترین این بناهای اشرف باغ و عمارت شاه (عباس)است. عمارت آن با نام دیوانخانه درمحوطه باغ بوده و طول آن سه برابر عرض آن است.جلوی آن کاملا باز است .ولی از عقب و طرفین دیوارهایی است که از پنجره های متعدد پوشیده شده.فاصله عمارت از زمین دو پله است.قسمت باز عمارت رو به شمال بوده و خیابان پس از دیوانخانه ادامه می یابد و به تپه های انتهایی باغ می رسد.خیابان جلو عمارت ستنگفرش بوده و وسط آن جویی است و از حوض جلوی دیوانخانه آب در جوی ها روان است.در جایی دیگر از همین کتاب از آن به نام چهلستون نام برده می شود که مشتمل بر 16 ستون چوبی است.که در میان اتاق های آن گودهای آتش و اجاق کنده شده و اتاق های بالا جایگاه آیندگان و روندگان است. ظاهرا در برابر عمارت چهلستون حوضي بوده كه اطراف حوض از سنگهاي يك پارچه كه روي آنها قاليچه پهن ميكردهاند و محل نشمين بوده و شاه از بالا با مردم گفت و گو ميكرده است.در حال حاضر از اين حوض بزرگ اثري نيست و تبديل به فضاي سبز شده است. سنگهاي يك پارچه كه در اطراف جويها به كار رفته تا امروز نيز باقي است بر روي لبه سنگها سوراخ هايي تا 1000 عدد ديده ميشود كه محل قرارگيري شمع بوده است. با روشن كردن اين شمعها و انعكاس آنها بر آب مسير آب به نحو زيبايي نورپردازي ميشده است. كف باغ سنگفرش بوده است و در سراسر اين مسير آبشارهايي وجود داشته است.این مکان هم اینک ساختمان شهرداری بهشهر است.
همایون تپه: همایون تپه هم در چند کیلومتری شمال بهشهر است .بالای آن بنایی هشت ضلعی از سنگ سفید آهک بود.روی نمای خارجی بیشتر سنگ ها علائم مخصوص سنگ تراشان حک شده و ظاهرا سال 1062 شاه عباس دوم دستور داد بر فراز آن پشته بسازند که به همایون تپه معروف شد.وسایل چراغانی و آتش بازی در آنجا فراهم بود.
صفی آباد: شاه عباس اول دردامنه های پوشیده از درخت رشته کوههای البرز دستور احداث قصری را به سال 1021 صادر کرد وامروزه صفی آباد نامیده می شود.هنوی در سفرنامه خود چنین نوشته:طرح این بنا مربع شکل است و در 2 طبقه بوده ,بامی لبه دار و پوشیده از سفال دارد.طبقه پایین تالار مرکزی بزرگ و اتاق های کوچک در 4 کنج داشته و در طبقه بالا چهار اتاق بزرگ است.مصالح آن تا هشت فوتی از سطح زمین از سنگ و آهن است.بالای آن با آجر بزرگ و ساروج می باشد.شاردن نوشته که بواسطه کاشی کاری در مدخل این عمارت در بالای درب ها صورت شیر خورشید نقش شده بود.اطراف این بنا درختان کاج-سرو-نارنج و انار وحشی قرار داشتند.
خانه و آرامگاه نیما یوشیج: از بناهای اواخر صفویه بوده با پلانی مربع شکل داری یک حیاط مرکزی و اتاقهای متعدد در اطراف آن است.این بنا بخاطر آجر کاری-گچ بری-خراطی-آیینه کاری و ارسی های زیبا از آثار ارزشمند در کشور است.
امامزاده عبدالحق زیراب: آستانه مبارك حضرت امامزاده عبدالله ملقب به عبدالحق فرزند حضرت امام موسي كاظم (ع) ولادت در سال 173 هجري قمري، متوفي بسال 205 هجري قمري بنا به روايتي كه سينه به سينه نقل گرديده، قضاوت و احقاق حقي كه بر اثر معجزات اين بزرگوار بين تعدادي از مومنين صورت گرفته و مشهورترين اين كرامات در سال 738 هجري قمري كه بين دو برادر صورت گرفت و اختلاف ريشهداري را حل و فصل كرد به عبدالحق ملقب و مشهور گرديده است. متوليان اوليه بقعه مطهر حضرت امامزاده عبدالحق مردان مومن و متدين به نامهاي درويش ابوطالب، درويش اسماعيل و درويش حسين اهل كنيج كلاه زيرآب سوادكوه بودهاند كه بناي بقعه مطهر را احداث و توليت آستانه اين بزرگوار را نسل به نسل عهدهدار بودهاند.روايت كردهاند دو برادر بخاطر اختلافي كه بر روي زمين شاليزاري خود پيدا كردند با هم مشاجره و اختلاف ريشهاي پيدا كردند به طوري كه مسئله بصورت بصورت لاينحل در آمد دليل اين اختلاف گم شدن مرزي بود كه زمين دو برادر را مشخص و تقسيم ميكرد. يكي از برادران با مراجعه به آستانه مباركه امامزاده عبدالحق در آنجا جهت رفع مشكل دخيل بسته، فرداي آنروز بر اثر كرامات آقا رودخانه مجاور زمين تغيير مسير داده و از وسط زمين عبور كرده بطوريكه مرز اصلي و حقيقي زمين را مشخص نمود و به يك اختلاف ريشهاي و قبيلهاي پايان داد از اين ماجرا به بعد امامزاده عبدالله به عبدالحق ملقب و مشهور شد.
غار اسپهبد خورشید: اين غار در حد فاصل راهآهن پل سفيد و سرخآباد در ناحيه دوآب وجود دارد. وجه تسميه دوآب اين است كه در اين منطقه دو رودخانه سولا و عباسآباد به هم پيوند ميخورد. غار بصورت تالار ساده و تقريباً 15 متر است. جالبترين بخش غار بناهاي قسمت چپ راهرو است. كه نسبتاً سالم مانده است. و با دقت در آنها ميتوان به وضع معماري اين دژ ديمي پي برد. در كنار دهانه راهرو پلكاني است كه پس از خاكبرداري آن به يكي از شاهكارهاي ساختماني غار بر ميخوريم.اين راهرو به عرض 15/1 و داراي هفت پلكان به ارتفاع 17 سانتيمتر است و پله ششم پاگرد است و از آنجا به گردش به چپ داخل بناهاي فوقاني ميشدند.
کاخ شاهپوربابل:در جنوب بارفروش عصر صفوی دریاچه ای بود که وسط آن جزیره ای داشت شاه عباس آنجا عمارتی ساخته و آن را باغ شاه نامید.کاخ شاه عباس در عصر زند مخروبه شد و آقامحمد خان قاجار آنجا کاخی ساخت که به دست ناصر الدین شاه تعمیر گشت .در اواخر قاجار دریاچه به صورت باتلاق در آمد و سال 1310 رضاخان دستور داد بقیه بخش ها را هم خشک و هموار کنند و در وسط این مکان(جزیره عصر شاه عباس) کاخی بنا نهاد.این مکان دو طبقه و با اتاقها و تالارهای متعدد که دارای گچ بریهای زیبایی هستند.این مکان سال 1362 به دانشگاه علوم پزشکی تبدیل شد.
کاخ رامسر:این کاخ توسط رضا خان و از سنگ مرمر ساخته شد .اتاقهای آن بزرگ و کف آن از چوبهای گرانبها بود.سقف چوبی آن دارای نقش و نگار های برجسته بوده و شاه ایران دستور داده بود تمام سطح کاخ را با برزنت بپوشانند تا آفتاب رنگ مرمرها را مات نکند.
کاخ اشرف در نور:سال 1343 اشرف پهلوی دختر رضا شاه و خواهر دوقلوی محمد رضا تصمیم گرفت در شمال کاخی برای خود بسازد.این کاخ کاخ نور بود.مردی به نام پالانچیان مسئول این کار شد.وی با همان سرعتی که جاده هراز را به صورت غیر استاندارد جهانی می ساخت ,کاخ جدیدی اشرف را هم بنا کرد تا در روز افتتاح ,اشرف از جاده جدید به کاخ جدید برود.این کاخ در بین نور و علمده ساخته و پایه آن بتن ریزی شده بود. دو قسمت جنگلی و ساحلی داشت که هر دو کاخ از طریق تونل زیر زمینی بهم مربوط بودند.خیابانهای این کاخ با ملاطی قرمز رنگ که از فرانسه آورده بودند پوشانده شد که در مقابل رطوبت-سرما-گرما مقاوم بود.آشپزخانه این کاخ بسیار بزرگ و استخرهای وسیع آن به سیستم آب گرم مجهز بودند.اصطبل آن مدرن و مجهز به سیستم تهویه مطبوع و آبخوری اتوماتیک بود.در بخش ساحلی دو لنج و قایق بزرگ موتوری که در اصل یک کشتی تفریحی مدرن بود وجود داشت.این کشتی تفریحی دارای دو اتاق-حمام-آشپزخانه-سرویس بهداشتی و.. بود.در انبار کاخ اشرف لوازم استیل-چینی-تجهیزات آشپرخانه و کنار آن یخچال-فریزر-تلویزیون-موکت های بافت فرانسه و.. . دیده شد که همه و همه برای تامین جهیزیه 500 نوعروس کافی بود.در این کاخ سالن وافور نیز ساخته بودند که شومینه آن مثل یک وافور تریاک کشی بود.کف سالن را با سرامیک های فرانسوی فرش کرده و در اتاق خواب آن تخت خوابی بود مجهز به ماساژور الکتریکی و چون شخص روی آن دراز می کشید با زدن یک دگمه بطور اتوماتیک تخت مانند یک گهواره تکان می خورد.در این اتاق دو کره بزرگ طلایی بود که با فشار دادن دگمه آن کره از وسط باز می شد و وسائل آدیو و ویدئو بیرون می آمد.اتاقی دیگر که گویند عبادتگاه اشرف بود و روی دیوار آن دو تابلوی طلایی بزرگ و کنده کاری با تصاویر شیطان-خورشید و ماهی ای عجیب وجود داشت.این کاخ دارای یک سالن سینما بود که شبیه سالن سینمای کاخ نیاوران بوده است.
کاخ چایخوران چالوس: این بنا مربوط به اوایل دوره پهلوی بوده و در عین سادگی دارای گچ بری و کاشی کاری می باشد.مصالح آن سنگ و آجر و پوشش بام آن شیروانی است.نفوذ معماری اروپایی در آن به وضوح دیده می شود.
بقعه آقاشاه بالو زاهد: اين بقعه در سه كيلومتري شرق چمستان در ۱۵كيلومتري شرق نور قرار دارد. آقاشاه بالو از عرفاي قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمري بوده و مرشد شيخ حسن جوري عامل اصلي نهضت سربداران خراسان در زمان حكومت مغولان است. بناي آجري با گنبدي مخروطي و تزيينات كاشي كاري برروي مرقد آقاشيخ بالو ساخته شده كه از آثار مهم تاريخي مازندران به شمار ميرود.
کاخ اجابیت کلاردشت:مربوط به اوایل دوره پهلوی بوده و گچ بری-سنگ فرش و نقوش آن بسیار زیباست.معماری آن اروپایی و داخل آن دارای لوستر و اشیاء بسیار نفیس است.
گنجینه بابل: اين مجتمع فرهنگي داراي گنجينه آثار تاريخي و فرهنگي،نمايشگاه آثار فرهنگي هنري،كلاسهاي آموزش هنرهاي سنتي و كتابخانه تخصصي ميباشد. گنجينه بابل به معرفي آثاري ساخته شده از سفال ، فلز ، سنگ ، شيشه ، چوب بجا مانده از دوران پيش از تاريخ، تاريخي و اسلامي ميپردازد. آثار مفرغي باقيمانده از دوران تاريخ در اين گنجينه كه شامل انواع ابزار جنگي و پيكرههاي حيواني و زينت آلات زنان است خود در روشنسازي گوشه ديگري از هنر و تمدن سرزمين ايران نقش آفريني ميكند. بخش مردم شناسي گنجينه شامل لباسهاي محلي استان مازندران و نيز ابزار آلات زندگي روزمره است. آخرين بخش گنجينه شامل آثار چوبي استان مازندران از قبيل در، دريجه و صندوق ميباشد. از آنجايي كه حاشيه در ياي خزر جنگلي است و انواع چوب در دسترس بوده، هنرمند مازندراني با استفاده از چوبهاي جنگلي و با اعتقاد و ايماني راسخ به خلق آثاري زيبا پرداخته،كه در آنها انواع هنر از قبيل خطاطي، كندهكاري، قابل و گرهسازي جلوهاي خاص پيدا كرده است.
امامزاده هاشم(ع):در ناحیه لاریجان مازندران در زمان شاه عباس امامزاده و کاروانسرایی ساخته شد که در عصر پهلوی به دستور فرح مرمت گشت.
تکیه پهنه کلا: در ۱۲ کیلومتری جنوب شهر ساری و در منطقهای سر سبز که دارای منظرههای طبیعی بسیار زیبایی است واقع شده است.تکیه دارای امکانات رفاهی متعدد از جمله ۱۳۰ باب زائر سرا، آب، برق، تلفن، نانوائی و سرویس بهداشتی مجهز میباشد.
امامزاده حسن: این بقعه در 10 كیلومتری شهر آلاشت، در روستائی به همین نام یعنی روستای امامزاده حسن، در دهستان ولوپی در غرب شهر یزرآب قرار دارد علاوه بر اهمیت این مكان در بعد زیارتی، هر ساله در جشن سنتی 26 عید ماه كه از ماههای سریانی و مصادف با اولین ماه فصل تابستان است مراسم دیدنی كشتی لوچو بهمراه آئین های جنبی دیگر و این مكان برگزار می شود
بقعه سید علی کیا: این بنا در ده سید علی کیا از حوالی کجور قرار داشته که مصالح آن از آجر و ساروج است.مرقد را با آجر و گچ از زمین بالاتر آورده اند و جلوی گورستان قدیمی کنار بقعه ماذنه ای است که پایین آن از آجر و گچ و گلدسته آن از چوب است.
بقعه حمزه رضا:این بنا در کوشک سرای چالوس است و از سنگ وگچ بوده که از ویژگی های آن افزودن 16 گوشواره است که دایره ای را بوجود آوردند و سقف را بنا نمودند.
امامزاده عبدالله نکا: در قره طغان اشرف که امروزه نکا نامیده می شود واقع بوده و بنایی ست آجری و مسجدی نیز دارد.در هز ضلع بنای اصلی طاقنمای کم عمقی است.بالای طاق نماها کمربندی از آجر که کمی پیش آمده دور بنا می چرخد.بالای آن در هر ضلع شش قرنیس سینه کفتری وجود دارد و در بالا به زیر گنبد منتهی می شود.صندوق داخل آن آلت کاری و تخته های نازک در میان التها وجود دارد که با طرح گل و بوته و اشکال هندسی همراه است.تخته ها با رنگ های مختلف لاکی رنگ شده ودرب مقبره کنده کاری داشته و در دماغه آن کنده کاری از آیات دیده می شود.در ورودی مسجد هم کنده کاری دارد.
امامزاده صالح در قائم شهر:بنایی ست آجری و مستطیل شکل با ضریح چوبی ساده و دو لنگه درب که دارای کنده کاری هستند.
تکیه کرد کلا:بنایی ست قدیمی در طرحی مستطیل شکل که سقف آن سفال پوش بود.دارای یک ایوان ستون دار با چهار ستون چوبی که در طرفین آن اتاقهایی به شکل قرینه وجود دارد.این تکیه دارای تزئینات و نقاشی نیز می باشد.
بنای درویش فخر الدین:بنایی ست آجری با قاعده دایره ای شکل و گنبد هرمی با کاشی کاری اندک.این مکان در قرن 9 ه.ق ساخته شد و دو لنگه درب و صندوق چوبی آن از آثار هنری ارزشمند است.
کاخ سلطنتی بابل:بنایی ست مربوط به قرن 14 ه.ش که ساختمانی دو طبقه داردبا اتاق و سالنهای متعدد و مزین به گچ بری های زیبا که مصالح آن عمدتا سنگ است و نمای آن هم با سنگ تزئین شده.در ضلع غربی آن برجی است که دو طبقه بوده و هشت ضلع و هشت پنجره.
بنایی مربوط به قبل اسلام:در میان قهوه خانه قلابن و آب گرم استرابکو در سمت چپ آب هراز بنایی است مربوط به قبل اسلام که پرستشگاه یا مسکن پیشوایان دینی بوده و از سنگ شکسته-ملاط گچ و خشت خام در ساخت آن استفاده شد.
بقعه امامزاده ابراهیم:در حوالی بابلسر است و مربوط به قرن 9 می باشد.که مصالح آن ملاط ساروج و کاشی است.گنبد هرمی آن عظمت خاصی دارد و درها و صندوق آن بسیار نفیس است.
مسجد جامع بلده نور:این بنا از سنگ و اهن است.فانوس زیبایی از سقف مسجد آویخته شده که اضلاع آن 4 مربع و 8 مثلث است.بر این مربع ها و مثلث ها گل و بوته ترسیم شده و در بالا و پایین فانوس که 4 گوشه است حاشیه بندی ظریفی دارد.
بقعه سلطان احمد بلده:در شهر بلده واقع و گنبدی مخروطی دارد.مصالح آم آجر و روکش گچ دارد.گنبد آن از داخل با مرکب سیاه تزئین شده و گچ بری دارد.نقش هایی که در این مکان دیده می شود شامل شیری است که ماری به دور کمر آن حلقه زده است.
امامزاده عبدالله سارو: به فاصله سه کیلو متری شهرستان بهشهر و در مجاورت گورستان عمومی شهر، روستای سارو واقع شده است. قدمت بنا مربوط به قرن نهم هجری بوده که دارای گنبد مخروطی شکل است. بنا به مرور زمان به علت خرابی چندین بار توسط خیرین بازسازی شده است. کل زمین امام زاده دو هکتار و مساحت زیر بنای آن ۲۰۴ متر مربع است که دارای ضریح چوبی میبا شد.
کیجا تکیه بابل: این بنا در عصر قاجار ساخته شد و ستون و پوشش چوبین سقف آن دارای نقاشی های بسیار زیباست که از لحاظ تنوع رنگ و ترکیب آنها دیدنی است.
سایرآثار که در بالا ذکر نشدند:
در بهشهرسیکا پل-بز پل-دختر قلعه در جنوب روستای آسیابسر-بقعه امامزاده یوسف(ع) –عمارت سیامی گرجی محله-حسینیه فرحی رستمکلا-حسینیه شیخ علی زاده در شمال رستمکلا-خانه قدیمی کاردلی در رستمکلا-خانه احمد علی خان هزار جریبی در سرخ گریوه بخش یانه سر-بقعه امامزاده عبدالله در سفید چاه و ...
اژدر کله-توجی-دژ ساری که در زمان کریم خان زند وجود داشت-ارگ ساری که در زمان محد شاه قاجار بوده از قلاع ساری اند . بقعه شاطر-امامزاده سه تن- امامزاده يحيي از فرزندان امام موسي كاظم(ع)-بقعه درويش فخرالدين گلما -میر سر روضه-شاهزاده حسین-مقبره زین العابدین مرعشی –دیوانخانه ساری که آن را حاصل کار آغا محمد خان قاجار می دانند. درباره کاروانسراهای ساری چنین آمده:در ساری 17 کاروانسرا وجود داشت مانند:وزیر-شاه-حاج علی عین-حاجی کاشی-میرزا حاج آقا-آقا عباس تبریزی-حضرت-شیخ علی خادمی-حاج گل آقا-تقی لمپا-پارسایی- عرب.
در سوادکوه هم آثاری چون قلعه كنگلو ـ قلعه ديو سفيد-امامزاده عباسعلی و..
در تنکابن ساختمان خاندان خلعتبری در خرم آباد تنکابن که ساختمان ناصریه-سردرب-ناهارخوران-هاجر خانم-عمارت دیوانخانه و عمارت عالیه خانم از آن بود و جزو نمونه های کامل بناهای اعیان عصر قاجار است که پس از عصر رضا شاه رو به زوال رفت-بقعه آقا شیر علی و آقا شیر حسین در حوالی تنکابن.
برج آرامگاهی سید محمد زرین نوا از آثار مشهور قائم شهر است و...
در نکا مکانی است به نام نارنج باغ که بر بالای تپه ای است و بنایی آجری و عظیم در بالای آن بود.این بنا زیر زمین عریض وطویل و اتاقهای متعدد داشت.
دمردگان هم درسال 1307 ه.ق از خرابه هایی به نام تخت شاهی(رستم) در نزدیکی نکارود یاد کرده.
در آمل قلعه شاهان دشت-گنبد ناصر الحق و شمس طبرسی-بقعه میر حیدر آملی-امامزاده عبدالله-امامزاده ابراهیم و....
در بابل و حوالی آن بقعه امامزاده عباس در بند پی شرقی-تکیه مقری کلا-بقعه شیخ موسی –امامزاده عبدالله-برج آرامگاهی امامزاده قاسم-مسجد و مدرسه کاظم بیگ-گنبد سرست-بقعه سلطان محمد طاهر-سقانفار کبریا کلا-مسجد جامع که قدمت آن به عصر قاجار می رسد و...
نگاهی اجمالی می اندازیم بر طوایف ساکن در مازندران باستان:
ساکنان قدیم غرب دریای مازندران کادوسیان بودند.در منطقه میانی و شرقی دریای مازندران اقوام آنریاک-مردویی و تپورها ساکن بوده که بعدها ایرانیان آن را تپورستان و با آمدن اعراب این منطقه را طبرستان نامیدند.ونیز گویند طبر در زبان اهالی به کوه گفته می شود.بدلیل کافی نبودن اسناد تاریخی نمی توان گفت این اقوام کی و از کجا آمده اند اما به نظر استرابون ,تپورها در حد فاصل آماردها و هیرکانیه زندگی می کردند.(یعنی میان آمل و گرگان امروزی)اما دیاکونف نوشته:"تپورها در هیرکانیه ساکن بودند و تحت نفوذ هیرکانیان."مرز شرقی آنها استرآباد و مرز غربی آنها از چالوس بود.پس مازندران بخشی از تپورستان است که مرکز آن شهر تاریخی ساری بوده و هست.اراستوفن می نویسد:"قبیله هایی که در کناره دریای کاسپین بودند چنین اند: هیرکانیان-آماردها-آناری ها-کادوس ها-آلبانی ها-کاسیان." وی هم چنین نوشته:"تپورها قبیله ای بودند که در سرزمین هیرکانی ساکن و جزو قبایل کنار دریا نبودند."ظاهرا ایشان قبایل گسترده ای بودند که با آمدن آریایی ها عقب رانده شدند.(نشریه تپور)در مسکوکات سلاطین مستقل مازندران که خود سکه می زدند نام "پادشاه طاپورستان" آمده است.قوم جل یا گل هم از سفید رود تا لومیر سکنی داشتند که نام گیلان از نام آنها بهره گرفته.قوم دیگر مارد یا مازد یا آمارد یا امرد که از سمت آمل به غرب سکونت داشتند و گویند نام مازندران از نام آنها مشتق شده که مازها اندر آن ساکن بودند و نیز نام آمل که از نام آمارد آمده.در مورد نام مازندران وجه تسمیه دیگری هم هست که از موز اندر آن گرفته شده و موز را به معنی نام کوهی دانسته اند که از گیلان تا لارقصران کشیده می شد و چون این سرزمین در درون کوه موز بود به موز اندرون مشهور شد.یکی از مورخین نوشته :"ماردها طوایفی چادر نشین بودند".گویند ماردها سپر در دست می گرفتند و نیزه ای کوچک که حربه ای بود برنده مانند قمه با بندی مثل بند شمشیر که آن را حمایل می انداختند و در دست چپ سه چوبه تیر می گرفتند و کمان در کتف آویز می کردند.قوم دیگر گادوزی ها بودند (که برخی مارد را همان گادوز می دانند)که به گادور و کادوس تغییر نام دادند و در گیلان کنونی سکنی داشتند و کم کم سمت جنوب و جنوب غربی رفته و به مرور زمان نام کادوس به گروس تغییر یافت.ظاهرا دیلمی ها همان گادوزی ها بودند که هنوز در شمال بلوک لاهیجان به کوهستان "دیلمستان" گویند.سکاها قوم دیگری بودند که با کمک فرمانروایان گیلان و مازندران مدتی بر مادها مسلط شدند.ایشان بیابان گردانی بودند که از سمت آسیای مرکزی به این ناحیت مهاجرت نمودند و بر طبق نظر هرودوت پدر علم تاریخ ,دلیل این عمل آنها دوری از چنگا ماساژت ها بود.سپس دو دسته شدند و برخی در جنوب روسیه و عده ای در حوالی دریاچه وان سکنی گزیدند.در هر دو مورد از شمال و جنوب دریای مازندران گذشتند.آثاری از ایشان بدست آمده مثل ابزارهایی از مفرغ-طلا-نقره آهن که تزئیناتی به سبک سکایی دارند.حتی شماری از آبادی های گیلان و مازندران نامهایی سکایی برخود می بینند.در شرق مازندران سازماندهی منظمی وجود داشت مخصوصا در ساخت سد ها و کاریزها.می دانیم یک روش آبیاری منظم زمانی موثر می افتد که یک حکومت مرکزی قدرتمند آن را کنترل کند و یا در راس کار, اتحادیه نیرومندی از قبایل قرار داشته باشند.به نظر می آید سکاها از جمله قبایلی بودند که توانستند در چنین اتحادیه ای نفوذ داشته باشند.داهه ها قومی از سکا ها بودند که در شمال هیرکانی و ساحل جنوبی دریای مازندران سکنی داشتند.به اعتقاد پژوهشگران و اسناد تاریخی قومی از آریایی ها در زمان مهاجرت به طرف فلات ایران در ناحیه ساری ساکن شدند.نامی بر این محل جدید خود نهادند که با حدس نزدیک به حقیقت باید "تبری آریه" یا "سا آریه " باشد که در طی قرون به ساری تغییر یافت.گویند سا آریه یا سری آریه از دو کلمه "سا " به معنی آسودن و" آریه" به معنی آریایی گرفته شده.در هزاره دوم از قومی یاد شده به نام هوریان که منشا آن در کرانه جنوبی دریای مازندران بوده و از زادگاه خود یعنی کوهستان جنوبی این ناحیه از سال 2300 ق.م به بعد به تدریج سوی جنوب و غرب حرکت و درمجاورت فرات و رود خابور چند دولت تشکیل دادند که یکی از آنها میتانی بود.از خصوصیات هنر هوریانی وجود تصاویر موجودات شگقت انگیر نیمه حیوان و نیمه انسان بالدار است که سر شیر یا شاهین و بال عقاب و تنه شیر دارند. کاسی ها قوم دیگری بودند ازمازندران باستان ,که قبل از آریایی در کرانه جنوبی بحر مازندران ساکن شدند .ایشان را بصورت کاسیت-کاس پی-کاس سی-کاس و.. نیز نوشته اند که در زمان پیش از تاریخ تمام بلندی های فلات ایران را در اختیار داشتند.ایشان از کناره دریای مازندران به زاگرس یا کردستان-لرستان-کرمانشاه و بین النهرین رفتند.نام کاسپین از نامهای دیگر دریای مازندران است که متعلق به این قوم بوده و در جغرافیای جهان ماندگار شد.هر چند دریای مازندران در قدیمی ترین عهد منسوب به هیرکان بود.از نام هیر کانی یا ویرکانا به معنی گرگ که نام گرگان از آن مشتق شده.در عصر سلاطین کیانی اهالی هیرکانی یا گرگان تابع سلطنت با استقلال کیان بودند و از ولات مازندران تبعیت نمی کردند و ایشان را به استخفاف گرگان نامیدند و دریایی که اهالی این ناحیه در کنار آن ساکن بودند به دریای گرگان معروف شد.با ورود اسلام این دریا معروف به دریای جرجان و طبرستان گشت.نوشته اند 300 سال پس از هجرت و مقارن با سامانیان آن را خزر نامیدند .خزر ها قومی بسیار کوچک از طوایف ترکستان بودند. مقارن با غزنویان این دریا را آبسکون گفتند.سلاجقه آن را خزر و گورکانی ها نام بادکوبه بر آن نهادند.اهالی ایران آن را خزر و مازندران گویند و در کتب خارجی لفظ کاسپین استفاده می شود.جای بسی تاسف است که ما نام قومی کوچک که در ترکستان ساکن بودند بر دریای خود نهادیم ولی فرنگی ها نام قوم اصیل ساکن ایران را برای دریای شمال ایران بکار می برند.
این طوایف از 3000 سال قبل در این جای جای این منطقه اقامت داشته ,بیشتر اوقات رئیس مستقل داشتند و از طبقات سلاطین کیانی-سلوکی-اشکانی و ساسانی اطاعت نمی کردند.اما در عصر صفوی از استقلال در آمدند که در جای خود شرح داده می شود.تا عصر صفویه گاهی اوقات باج دادن به شاهان جزو رسومات آنها بود و در کمک به سلاطین ایران نیز لشگری روانه می کردند.ایشان در انداختن تیر و فلاخن مهارت داشتند .مثلا در نبرد خشایار شاه هخامنشی به یونان از طوایف اطراف کاسپین جماعتی به یاری وی شتافتند.اسلحه آنها کمان که از یک قسم چوب خیزران بوده که در مملکت خودشان می روئید.ایشان از شمشیر هم بهره می جستند.در نقشه های جغرافیایی منتشره مربوط به عصر هخامنشی در تمامی کرانه جنوبی دریای مازندران تنها نام یک شهر دیده می شود و آن زادراکارتا یا ساری امروزی ست که مرکز ایالت هرکانا عنوان شده و نام اقوام ساکن آن را تپور و آمارد نوشته اند.پس از هخامنشیان ,وقتی اسکندر مقدونی به مازندران امد 15 روز در زادراکارتا اقامت گزید و قربانی و جشن ها بپا داشت.از عصر اشکانی سکه هایی بدست آمده که محل ضرب آن را سیرینکس نوشته اند.پژوهشگران بر این باورند که اینجایگاه همان ساری کنونی است. در ساری بشقابی نقره و منحصر به فرد از ساسانیان کشف شد بهمراه دو ظرف نقره دیگر.لویی واند نبرگ باستان شناس از دو چنگال صحبت می کند که روی یکی از آنها نوشته شده :هرمز پسر نرگش.چند سکه ساسانی هم در مازندران یافت شده که ضرابخانه آن را تپولستان نوشته اند.
مردم کوهستان گیلان و مازندران زودتر اسلام را پذیرفتند تا مردم جلگه و دشت آن.بر طبق اسنادی که سازمان میراث فرهنگی انتشار داده سلسه ها و اقوام مسلط بر مازندران چنین بودند:
آل قارن از سال 50 قبل از هجرت تا سال 224 ه .ق- سلسله آل گاوباره از سال 40 تا 144 ه.ق- شعبه ديگري از سلسله آل گاوباره با نام پادوسپانان كه قلمرو حكومتشان غرب مازندران و رويان ، نور، كجور، و لاريجان بود، از سال 40 تا 1002 ه.ق- پادشاهان باوند اسپهبدان از 45 تا 397 ه.ق. باونديان به سبب حكومت در جبال مازندران يعني قسمت هاي سوادكوه و دودانگه كنوني ساري ( فريم) ملك جبال خوانده مي شدند که ظاهرا سه شاخه بودن:کیوسیه-اسپهبدیه-کینخواریه- آل و شمگير يا آل زيار از سال316 تا 470 ه.ق- باونديه معروف به كينخواريه ( دوره سوم سلاطين آل باوند) از سال 647 تا 750 ه.ق. حكام اين سلسله بر نواحي آمل فرمانروايي داشتند و در اصل عمال ایلخانان در آمل بودند- در طول هزاره اول هجري هم زمان با حكومت دودمان متعددي كه از آن ها نام برده شد. دست اندازي هاي ديگري هم از سوي فرمانروايان نواحي ديگر ايران و خارج از ايران به مازندران به عمل آمد كه اهم آنها عبارتند از : علویان طبرستان -طاهريان ، صفاريان، علویان طبرستان , سامانيان، غزنويان، مرعشیان که بر جلالیان پیروز شدند اما تیمور حمله وحشیانه ای به این خطه داشت که ساری کاملا ویران شد و حتی مرغی نماند تا تخم بگذارد,سپس تیموریان بر منطقه حکم راندند که با مرگ تیمور دوباره مرعشیان بر این خطه مسلط شدند و این بار توسط صفویان ساقط گشتند.از دوره صفويه به بعد زمان حكومت ملوك الطوايفي در مازندران به سرآمد و اين سرزمين رسما" تابع حكومت مركزي ايران شد.شاردن فرانسوی نوشته:"پیش از شاه عباس سرزمین مازندران بایر و خالی از سکنه بود." ظاهرا وی در لشگر کشی به گرجستان ,از خود گرجستان و ارمنستان هزار ها اسیر اعم از دختر و پسرگرفته و به مازندران آورد و در اشرف و فرح آباد ساری جای داد. شاهان سلسله هاي صفوي افشاري، زندي و قاجاري مازندران را به عنوان ايالتي از ايلات ايران در اختيار داشتند که در جای خود بررسی می شود.اما درباره گذشته شهرهای این خطه: در زمان ساسانیان شهرهای مازندران ازشرق به غرب از این قرار بودند:تمیشه- نامیه- لمراسک-مهروان-زادراکارتا-آمل-چالوس. ابن خرداد جغرافیانویس برجسته اسلامی در قرن 3 ه. شهرهای طبرستان را چنین نوشته:رویان-آمل-ساریه-شالوس-ولازر-شزّر-طمیس-دهستان-کلار-گیلان-بدشوارگر.
درباره ساری و نام زادراکارتا و ساآریه توضیخ داده شد.اما برخی بافت ساري را به طوس بن نوذر نسبت مي دهند و برخی گویند نام آن از نام سارويه ششمين حاكم سلسله بني دابويه گرفته شده. برخي گويند نام ساري در اصل ساروان بوده كه سار نام يك پرنده و وان يعني جايگاه.این شهر دارای فرودگاه بین المللی می باشد.فرح آباد که قبلا طاهان نامیده می شد توسط شاه عباس به این نام ملقب گشت زیرا شاه عباس آنجا را مکان فرح و شادی دانست و سال 1020 دستور ساخت قصری در آنجا صادر شد. منطقه بهشهر فعلی در گذشته اشرف نامیده می شد.اشرف ملکی بود مربوط به پیرزنی مشهور به خرگوران که شاه عباس آن ملک را پسندید و گسترش داده و ابنیه ساخت.رامسر که سخت سر نام داشت و چون رضا خان در آنجا کاخی ساخت و به قول خودش آن طبیعت سخت را رام کرد به رامسر شهرت یافت. بنای اولیه قائم شهر در زمان قاجار با نام علی آباد بود.سال 1313 یا 14 از علی آباد به شاهی تغییر نام داد و پس از انقلاب قائم شهر خوانده شد.درباره آمل همان طور که ذکر آن رفت از نام قوم آماردها گرفته شده.برخی گویند از نام آمله همسر فیروز شاه گرفته شده.بابل که ابن رسته و ابن فقیه در سال 290 از آن به نام مامطیر یاد کرده اند و احتمالا از قرن هشتم بخاطر رونق بازارهای هفتگی و موقعیت شهر به بارفروش شهرت یافت. به نقل از افضل الملک در سال 1331 این شهر در عهد فتحعلی شاه شهرت یافت تا آنکه در سال 1904 اعلاميهاي خطاب به نمايندگان خارجي در روز اول آذر سال 1310 هجري شمسي نام بارفروش همراه با احداث ساختمانهاي جديد دولتي از قبيل اداره پست در سال 1315، در كنار سبز ميدان و ساختمان شهرداري در سال 1314 به شهر بابل تغيير نام يافت. نام بابل از نام رودخانه (باوُل) گرفته شد، كه در ضلع غربي شهر جريان دارد.سواد کوه در گذشته دور مركز حكومت اسپهبدان باوندي بود. و پادشاهان آنرا ملوكالجبال ميناميدند. مجموع اين نواحي به اميدواره كوه و سوادكوه معروف بوده و در دورهي اسلامي به قارن كوه معروف شد.نام سواد کوه از چند ریشه می آید:یا از کوه سوات در جنوب شرقی چرات است-یا از سات کوه یا ساته کوه که در لفظ محلی به معنای صاف و هموار و تهی از پوشش آمده حالت ظاهري بيشتر نقاط سوادكوه با همين مفهوم (تهي از پوشش) مطابقت دارد. زيرا فقط دامنههاي شمال كوهها، پوشيده از جنگلهاي انبوه است. كلمهي ساد را هم به معني ساده يعني صحرا جائي كه صاف و همواره باشد می دانند.نکا که در متون تاريخي آنرا نيكا، نيكاح و نكا ناميده اند كه به معني سرزمين و آبادي و یا جایگاه ناهید است.توسط مهدی بیگ خلعتبری بود که تنکابن از گیلان جدا و جزو خاک مازندران شد.در بلدده خرم آباد تنکابن قلعه ای است به نام گردن که ظاهرا همان قلعه تنکا است و ظاهرا نام تنکابن هم از آن گرفته شد.سال 1308 یا 1310 نام شهسوار را بر این خطه نهادند اما با انقلاب اسلامی دوباره نام تنکابن استفاده شد.بخش تاریخی کجور هم از قدیمی ترین ایام مرکز رویان و پایتخت رستمدار بود.در سال 700 ه.ق این شهر بزرگترین شهر کوهستانی طبرستان بود.خرابه های شهر قدیمی کجور در چند کیلومتری کجور امروزی یافت شد که سابقا در تاخت و تاز مغولان ویران شده بود.شهر جدید در سال 740 یا 746 بنیاد نهاده شد و اثر معماری ندارد.آثار شهر قدیم چالوس هم که اعراب آن را شالوس و سالوس می گفتند در عمق 5 تا 10 متری زیر شهر چالوس کنونی یافت شده.از آجرهای فراوان و خرابه های دکان و بازار.نام نور هم از رود نور آمده به علت روشنی و انعکاس نور در آن.این مکان تا چند سال قبل سوده خوانده می شد.نوشهر روستایی بود به نام خاچک که به خاطر نزدیکی به دریا و رفت و آمد کشتی ها و افزایش تجارت رونق یافت و سال 1305 نام دهنو را بر خود دید و سال 1311 یک شرکت هلندی بندری در این مکان احداث و دهنو به نوشهر تغییر نام داد.این شهر دارای فرودگاه می باشد که سال 1332 تاسیس شد.بابلسر در گذشته مشهد سر نام داشت و ظاهرا خانواده ای مازندرانی در حدود سال 930 از آبادی پازوار به این منطقه رفتند.
مازندران در طی اعصار:
نشان زندگی در آغاز دوره سنگ هنوز در ایران بدست نیامده .در مازندران بر طبق کاوش های واندنبرگ در غاز هوتو بهشهر سنگ ریزه ها و اسکلت سه انسان کشف شد که 5000 الی 7000 سال قبل (در کتاب تاریخ مازندران باستان ق.م ذکر شده)در این منطقه زندگی می کردند.غار هوتو در غرب بهشهر واقع وآنچه در این مکان کشف شده شامل نشانه هایی از دوران یخچال , عهد آهن , نوسنگی, آغاز پارینه سنگی و اشیائی از سنگ چخماق که مربوط به پارینه سنگی بوده یافت شده است. اما آقای ستوده در کتابش از آستارا تا استارآباد این مکان را دقیق تر شرح می دهد:سال 1951 م. گودالی عظیم کنده شد.از عمیق ترین نقطه این گودال به سنگ ریزه های عصر یخچال برخوردند.در این گودال طبقاتی از عهد آهن تا نئولیتیک و در پایین آن آثار پالئو لیتیک دیده می شود.برای تحقیق بیشتر گودالی در طبقات دوران یخبندان کنده شد که شامل سنگ ریزه های سیاه بود.در فاصله میان هر یک ماسه و لای قرار داشت.کمی پاین تر قشری از سنگ ریزه های قرمز مخلوط با ماسه و پایین تر از آن قشری از سنگ ریزه های قرمز مخلوط با ماسه و خاک رس دیده شد.در این قشر اشیای از سنگ چخماق بدست آمد که مبوط به عصر پالئولیتیک است.در قشر دیگر این طبقه بود که اسکلت سه انسان کشف شد. در کنار این غاز ,غار کمربند قرار دارد که یافته های آن نشان از زندگی در عهد پارینه سنگی پسین,نوسنگی و پارینه سنگی دارد.ابزارهایی مثل چاقو های کوچک از سنگ چخماق سیاه و وسایل تهیه نخ از پشم گوسفند و بز که نشان از پیشرفت در صنعت بافندگی داشت. بنا بر نوشته های آقای ستوده شش طبقه در آن تشخیص داده شد.که سال 1949 ان را به 28 قشر 20 سانتی تقسیم کردند.طبقه اول آثار دوران نئولیتیک (سنگ جدید)را دارد یا عصر حاضر-طبقه دوم سفالهای دوره نئولیتیک قدیم-طبقه بعدی نئولیتیک پیش از سفال-در طبقه پایین تر آثار دوران پالئولیتیک جدید یا مزولیتیک که شامل چاقوهای کوچک از سنگ چخماق سیاه و استخوانهای آهوهای پیش از تاریخ بود-در طبقه پنجم اشیای شبیه اشیاء طبقه قبل و تیغه هایی از سنگ چخماق و قطعاتی از استخوانهای سگ دریای-در طبقه ششم شن و ماسه و خاک رس روی قشر های آب زیرزمینی یافت شد.آزمایشات نشان داد طبقات سنگ جدید مربوط به 6000 سال ق.م بوده-آثار مزولیتیک مربوط به 6000 و 8000 سال ق.اما افراد این محل در عصر نئولیتیک جدید به زراعت پرداخته و با پارچه بافی و کوزه گری آشنا شده اند.این کارها احتمالا درهزاره 4 ق.م صورت پذیرفت.در غار علی تپه که در شمال غربی روستای علی تپه واقع است لایه های دوره فراپارینه سنگی آشکار گردید. بر اساس داده هاي استخواني و صنايع سنگي ، زندگي دراين غار از 12500 سال پيش آغاز و در حدود 11 هزار سال پيش به اتمام رسيد.
در نیمه اول هزاره هشتم ق.م در غار هوتو انسانهایی زندگی می کردند که برای خود نردبان ساخته بودند.با پایان یافتن دوران شکار زندگی انسان وارد مرحله نوینی شد و نخستین تلاشهای وی برای شکاورزی شکل گرفت.اقتصاد مردم منطقه با هدایت رودها به سوی دشت های حاصل خیز –فراوانی آب –چراگاه های وسیع و زمین های مستعد شکوفا شد.در هزاره هفتم و ششم کار دام داری و شکارگری نیز رونق یافت .دام ایشان بز-گوسفند و خوک بود.سپس به مراتع روی کرده وزندگی ییلاقی و قشلاقی را پذیرفتند. ابزار سنگ چخماق هم تکامل بیشتری پیدا کرد.ایشان از تیغه های داس مانند سنگی و ظروف سفالی خشن استفاده می کردند.در اواخر هزاره ششم و آغاز هزاره پنجم جدایی دامداری از کشاورزی صورت گرفت .از نیمه دوم هزاره ششم تبر و مانند آن را بکار بردند و در هزاره پنجم ظروف نقش دار سفالی ساختند.در آغاز هزاره چهارم ساکنان کرانه جنوبی دریای مازندران کشاورزان واقعی بودند.با اختراع چرخ کوزه گری تقسیم جوامع و مبادلات انجام پذیرفت و مازندران در هزاره سوم تا به حد روستا رسید که از نظر اراضی بعد از کشور بود که مفهوم تمدن شهری به مفهوم آن زمان بود.با کوچ قبایل جنوب غربی ایران به سمت منطقه ترکمن صحرا کار ایشان در زمینه فلز کاری –کشاورزی و بافندگی رو به پیشرفت نهاد.زندگی در روستاها گسترش پیدا کرده که نشان از ازدیاد کشاورزی-افزایش دام-صنایع دستی خانگی –بافندگی-مصنوعات سفالی-کوزه گری و فلز گدازی بود.مازندرانی ها در هزاره سوم طلا را از مس باز شناختند .در استر آباد گرگان که جزو مازندران ان زمان بود ,آبخوری-قوری با نقش برجسته و کنده کاری و یک جام دایره شکل مربوط به همین هزاره بدست آمد.یک تندیس کوچک-ظروف سنگی-سلاح جنگی-تبر-دشنه از جنس مس-کوزه نوک دار شبیه قوری و مجسمه کوچک زنان نیز یافت شد.در کل مازندران در هزاره سوم ق.م در صنایع کوزه گری-آجر پزی-سفالگری-فلز کاری-رنگرزی-قالب ریزی-پیکر نگاریو کنده کاری فعال بود.هنگامی که بومیان منطقه به چنین پیشرفت هایی رسیده بودن آریایی ها در این زمان یعنی هزاره سوم در جنوب روسیه زندگی می کردند.ایشان دامدار و تا حدودی کشاورز و با برخی صنایع آشنا بودند.در آغاز هزاره دوم به دلیل کثرت جمعیت –سرما- خشک سالی و فشار قبایل دیگر از مناطق بومی خود مهاجرت کرده و دسته ای به سوی آسیای صغیر رهسپار شدند.دسته ای دگیر در نیمه دوم هزاره دوم از دو سوی دریای مازندران وارد فلات ایران شدند.در مورد اوضاع مازندران در هزاره دوم باید گفت با وجود تمام کشمکش های که در فلات ایران و خاور میانه در جریان بود هیچ تغییر نژادی در سواحل جنوبی دریای مازندران بوجود نیامد.از یافته های باستان شناسی نشانی از آریایی ها بعنوان یک نیروی مسلط در کرانه جنوبی بحر مازندران چیزی بدست نیامده.از پایان هزاره دوم و اوایل هزاره اول در کرانه جنوبی دریای مارندران تندیس های کوچک- گاو آهن و وسایل شخم با گاو کشف گردید.در گورهای مارلیک گیلان که جزو مناطق باستانی مازندران بود ,ظروف زرین-جواهرات-اسلحه-مهرهایی با نقوش و خط میخی یافت شد.از مارلیک بیش از 50 تندیس مفرغی کشف شده که بیشتر جنبه تزئین دارد مثل گاو کوهان دار-گوزن-بزکوهی-قاطر-پلنگ-گراز-گرگ و...در آغاز هزاره اول در کرانه جنوبی دریای مازندران تنوع قبایل و وجود اتحادیه قبایل به عنوان ضامن قدرت سیاسی همزمان گشت با افزایش تولیدات صنعتی از قبیل اجناس سفالی-ابزارهای مفرغی و آهنی-ساختن لوازم تزئینی از مس,سنگ,مفرغ,لا,سفال و افزایش کشاورزی –استفاده از گاو آهن و رونق دامپروری که همه و همه گذر جامعه را از نظام قبیله ای به سوی جامعه برده داری ممکن ساخت. در قرون هشتم و هفتم ق.م وحدت قبایل در ماد انجام شد.اما آشور به اوج خونخواهی رسید و در دوران آشور نسیر پال جنگ و گریز آنقدر زیاد شد که طوایف می کوشیدند خود را از کانون آتش دورن نگه دارند و دنبال منطقه امنی می گشتند و ناگزیر به کوهستانهای البرز آمده و مستقر شدند.
یافته های باستانی در مازندران:
از عصر مازندران باستان در غارهای هوتو-کمربند-علی تپه و.. ..آثاری یافت شد که سه مورد اول در بالا شرح آن گذشت.اما درباره سایر مکانها :
گوهر تپه در کنار شهر رستمکلا از توابع شهرستان بهشهر واقع است و نخستین سایت آن مربوط به سال 83 است.هنوز اثری کتبی از آن منتشر نشده و بنده در این مکان حضور یافته و با یکی از مسئولان آن در مورد منطقه گفتگو نمودم که ما حصل آن در زیر می آید:از طریق کتبی چون اشرف البلاد-از آستارا تا استارآباد و گزارشات مردمی ,باستان شناسان متوجه شدند این منطقه دارای آثاری باستانی می باشد.در بررسی ها و حفاری هایی که انجام شد آثار و اسکلت های بدست آمد که نشان می دهد این مکان در عصر نوسنگی شکل زندگی روستا نشینی داشته و در دوره برنز و مفرغ مورد توجه قرار گرفته و حالت شهر نشینی پیدا کرد که احتمالا تا دوره برنز میانی فضای مسکونی و محل دفن در یک مکان بود.اما در دوره برنز متاخر(4000 سال قبل) ,هم از وسعت شهر کاسته شد و هم قبرستان را به خارج از فضای مسکونی انتقال دادند.در بین دوره برنز و آهن حدود 200 سال این منطقه خالی از سکنه شد و در عصر آهن قبرستان را به خارج از مکان مسکونی بردند و مکان دارای سراشیبی را برگزیدند تا شاهد نفوذ آب نباشند.با بررسی اسکلت ها و اسکلت مردم منطقه متوجه شدند نیمی از افراد دفن شده در این منطقه مهاجر و نیم دیگر بومی بودند.قدیمی ترین تدفین این مکان مربوط به 4 تا 5000 سال قبل است.اسکلت زنی با دستبندی مفرغی که اسکلت مرد کنار دست او را به مکان دیگری از شهرستان انتقال دادند.ظاهرا تمامی این اجساد با مرگ طبیعی مرده اند.البته در سایت جدید درپایین ترین لایه احتمال می رود سقف بر سر مردم آن فرود آمده.اجساد یافت شده به شکل جنینی یا چمپاتمه ای یا حالت آرامش قرار دارند.ایشان به حالت پهلو و جهت صورت آنها به شمت شرق است.دو نمونه تدفین غیر جنینی در این مکان یافت شد.یکی مربوط به اسکلت زن و مرد ودیگری مردی به حالت طاقباز.میانگین قد اسکلت ها 80/1 تا 75/1 بوده و میانگین سن آنها 30 تا 35 سالگی است.دو الی سه تدفین بالای 40 سال و یک بچه 8 الی ده ماهه را شاهد هستیم.دنهانهای بیشتر اسکلت ها سالم بوده و نشان می دهد اکثرا در میانسالی فوت کرده اند.ابزار کنار اجساد نشان از طبقه اجتماعی آن دارد.تدفین های خمره ای هم در این مکان یافت شده که یا به دلیل بیماری یا به دلیل بحث عاطفی بوده.یکی سگی است دخل خمره که کنارش یک کوزه است.اما یافته ها:درگوهر تپه هم ظروف دست ساز و هم ظروف چرخ ساز یافت شد.ظروف سیاه رنگ و قرمز رنگ –ظروف نوک منقاری یا آب ریز که مخصوص تدفین بود و کاربرد روزانه آن جهت تصفیه مایعات بوده-ظروف دسته دار مخصوص آب و غذای پس از مرگ-خمره که به عنوان منبع ذخیره سازی غذا استفاده می شد-ظروف عود سوز که برای بعنوان هدیه کاربرد داشت-جام می و پیمانه-ظروف پخت و پز و پیمانه های مواد غذایی-ظروف منوقش به شکل داغ زده با اشکال هندسی-سر نیز مفرغی-تیغه های سنگی که حکم چاقو را داشتند-ابزار درو-ابزاری شبیه نوک پیکان-قاپ هایی که به عنوان ابزار بازی یا شمارش استفاده می شد-قره نی از آلات موسیقی مخصوص مازندران-بقایای گیاهی مثل جو و گندم و بقایای حیوانی مثل گوسفند,بز,گاو,گوزن,گراز که غذای مردم این منطقه بودنهد- هاون سنگی بعنوان آرد کردن ذرت و ...-سنگ صاف برای سابیدن که سطح آن صیقل دارد-پاشنه در-سنگ های صاف برای تیز کردن ابزار جنگی-سنگ های مادر که تیغه های سنگی از آن جدا کرده و بعنوان ابزار برش و دور کاربرد داشتند-چند خاک حرارت دیده-چند پایه از ظروف سفالی-فلاخن سنگی و سفالی-دستبند مفرغی-گوشواره-حلقه مفرغی-سنجاق سر-مهره های سنگی-خنجر مفرغی و آهنی-سر نیزه و پیکان مفرغی-دوک های سفالی به عنوان نخ ریسی –روی کف قبر یکی از اجساد بقایای الیاف یافت شد و روی یکی از خنجرهای مفرغی نیز-دو نقاب یکی روی سر و یکی زیر سر اجساد که از جنس مفرغ بوده-استفاده از تکه های سفال به عنوان سفال فرش در مکان ورود به محل زندگی-استفاده از روش چینه ای یا کیسه ای در معماری ساختمان-استفاده از خشت خام-یافت شدن جای تیرک هایی که چوب را به شکل عمود در آن می کاشتند-تنور-آتشکده-کارگاه صنعتی مثل کوره ذوب و کوره سفال پزی .کوره ذوب این منطقه احتمالا مربوط به عصر آهن یک است.کوره سفال پزی آن به شکل دو طبقه که در داخل آن قالب سفال,سنگی که به عنوان ورزدادن گل ها استفاده می شد یافت گشته بهمراه دو یا سه نمونه سفال که هنوز از کوره خارج نشدند.بنا بر یافته ها پوشش راه ورودی این مردم از نی و گل بود.آثار نی را در روی خاکی می توان دید.
در سال 1315 رضاشاه که برای گشایش کاخ کلاردشت رفته بود ,دید که استخر کاخ آب نگه نمی دارد.دستور تعمیر داد که در زیر سرداب گنجینه ای یافتند. آقای ستوده این مکان را بهتر شرح داده:در ناحیه کلاردشت در ضمن انجام کارهای ساختمانی گورستانی یافت شد که اشیاء ذیقیمتی از آن بیرون آوردند.کشف این اشیاء نشان داد هنرو صنعت این ناحیه تحت نفوذ جریانهای مختلف بوده و قدمت آنها به 800 تا 1000 سال ق.م می رسد.در میان آنها خنجری از طلا-جامهایی از طلا-چند جام بدون پایه با سر و پیکر گوزن از جنس گل پخته-کوزه های کوچک دسته دار-کوزه های کوچک نوک دار شبیه به قوری از گل پخته-جعبه ای فلزی حاوی اشیاء نقره و زری از عهد ساسانی که روی جام زرین کشف شده قباد اول سوار بر اسب و مشغول شکار گورخر است-روی دو جام دیگر شیری داخل دایره ای دیده می شود-در جام دیگر شیری بالدار مجسم شده-در جام دیگر یک عقاب در یک دایره و در شش دایره دیگر که بر آن محیط است شش خروس نقش شده که این جام نقره بوده و با ورقی از طلا نقوش آن را پوشاندند-دو تنگ نقره نیز کشف شد روی جدار یکی نقش گل لوتس در میان دو ترنج و در هر ترنج نقش خروس نمایان است-زمینه تنگ دیگر طلایی و روی آن رقاصه های که زیر چهار طاق نما هستند برجسته کاری شده و از طاق نماها شاخه های مو و خوشه های انگور آویزان است .در کنار رقاصه ها نوازندگان درمیان حیواناتی چون روباه-کبک-بلدرچین و ببر هستند.در بخش زیرین تنگ حیوان افسانه ای بالدار نقش شده که دو طرف آن دو سر شیر قرار دارد و میان دهان شیرها سوراخی است-دو قطعه زری هم یافت شد که بهرام چهارم را در حال شکار شیر نشان می دهد و ولیعهد سوار بر اسب اشت و گاوی را مورد حمله قرار داده.در زمان جاده سازی از چالوس به کرج ,آینه ای نقره ای از عهد ساسانی یافتند که شیشه آن از بین رفته بود و تزئینات پشت آینه سیمین مرکب از شاخ و برگ و گل های مختلف بود در اطراف دایره ای.در میان دایره نقش یک مرغ آبی بود و تمام این نقوش برجسته بودند.در رستم قلعه ساری هم آثاری بدست آمده که ظروف سفالی منقوش آن دارای موضوع های جانوری از نقش مار و مرغابی و گوزن است.در قائم شهر کنونی و حاشیه رود تلار ,سفالینه های قرمز رنگ-النگوهای مفرغی با نقش سر مار و ظروف سفالی قرمز یافت شد.در تپه طالقانی در کشی کلا(کاشی کلا یا کاسی آباد) سفال های قرمز و خاکستری رنگ با نقش خطوط موازی و اشکال هندسی-کوزه ها-سفال های خاکستری تیره ولی براق-تیغه های سنگی-گندم-کوره سفالگری-پارچه-زینت آلات مفرغی و آهنی-دوک نخ ریسی سفالی-دستبند و سنگ صدف بدست آمد.در شرق و غرب کندلوس گورستانهایی یافت شد که با مردگان آن وسایلی نظیر کوزه-دستبند-گلوبند-میرکا-گوشواره و خلخال دفن شده بود.گورستانی در پشت دهکده کنونی زانوس کجور پیدا شد که در آن بیشتر آلات زینتی کشف گردید.در قلعه دزدبن در نزدیک ده دزدک از چلندر کجور در خاکریز دستی آجرهایی یافت شد که طی بررسی نشان داد مربوط به دوره ساسانی اند.سفال های بی لعاب فراوان در بالای خاکریز و دامنه های خندق دیده شد.دخمه ای در کوه پلک در شمال یالو که کوزه-سرنیزه-پیکان و آتشدان گلی و فلزی یافت شد.در خرابه های قلعه کوتی در دهکده ای به همین نام ,شمشیر-خنجرو سپرهای قدیمی یافت شد.در دهکده قدیمی در اراضی سنگ چین و نمک کوسرلار ,سفالهای فراوان بی لعاب و چند سفال لعابدار به رنگ آبی آسمانی و نیلی یافت شد.در منطقه زیار و لاسم کنار رودخانه دو سنگ بسیار بزرگ متصل به هم است .بر سنگی یک فرد با تفنگ و کلاه ظل السلطانی که روی اسب سوار است و شکارچی جلوی او زانو زده دیده می شود.در تنگه بند بریده تمثال و کتیبه ای از ناصرالدین شاه قاجار دیده شد.بلندی آن از کف جاده تا زیر نقش 270 سانتیمتر است.در حجاری شاه در وسط سوار بر اسب و پنج تن از درباریان طرف راست و پنج تن طرف چپ او هستند.در تپه ای قدیمی در جنوب غربی منوچهر کلا از حوالی نور سفالهایی یافت شد متعلق به ادوار اسلامی و سکه های مسی و شالوده پلی هم بدست آمد.در گورستان نزدیکی بقعه آقا سید ابراهیم آثاری چون تسبیح-شانه-آفتابه و قیچی یافت شد.در گورستان نزدیک امامزاده قاسم دوهزار خرم آباد ,مهر-تسبیح-انگشتر-شانه-تپانچه لوله بلند-خنجر و شمشیر قدیمی یافت شد.در گورستان نزدیک بقعه ایوب پیامبر در ده بند بن لنگای تنکابن ,مهر-تسبیح-گلاب پاش-بینکی-دلوازه و قیچی کشف شد.در گورستان قدیمی کلب سرا در خاس کوه از لنگای تنکابن هم شمشیر و خنجر یافت شد.در گورستان نزدیک امامزاده اسماعیل بن موسی کاظم (ع) از کوهستان کلارستاق ,مشعل-قیچی و شانه یافت شد.در تپه سر حمام در کجور امروزی آثار ساختمان قدیمی و آب انبار و سفالهای لعابدار اسلامی و بدون لعاب به وفور یافت شد.در گورستان قدیمی در لمند از توابع نور از گورهای آن انواع کوزه های سفالین کوچک خارج شد.در گورستان اطراف امامزاده علی رکن الدین و علی نورالدین در ده فیول در راه ایوا سفالهای فراوانی در دو طرف راه ریخته بود.در تپه لاک تراشان که در شمال خانسر نکا است آجر های دوران ساسانی یافت شد و آثاری دیگر....
فلز کاری:
در مورد برخی آثار فلزی در بخش یافته ها توضیحاتی داده شد.آنچه باید به صورت مجزا بیان شود چنین است: استودارت در سال 1038 دربازدید از اشرف چنین نوشته:"در باغ شاه قاشق ها یی از طلا دیدم و آنقدر بزرگ بود که یک نفر به زحمت می توانست آن را از آشپرخانه به اتاق ببرد.بشقاب ها را هم روی بارکشی از طلا به اتاق می آورند.در اطراف حوض در ظروفی از طلا شراب ریخته و در ظروفی دیگر باز هم از طلا میوه پر کرده بودند. ظروف غذا همه بزرگ و دارای سرپوش مدوراست.... . چون غذا تمام شد آفتابه لگن آوردند تا دست ها را بشویند.یک جام از طلای ناب بدون دسته و پایه به مهمانان داده و با یک تنگ طلا در آن شراب می ریختند."در مورد سکه در بخش های بالا توضیحاتی داده شد.اما خاندان دابویه و حکمانان اولیه عرب سکه هایی به شکل درهم ساسانی ضرب می کردند.روی سکه نیم تن حکمران-نام او به پهلوی و پشت سکه تصویر آتشدان با دو نگهبان بود.محل ضرب یعنی تپورستان و تاریخ به حساب تقویم طبری نوشته می شد.ظاهرا برخی حکمرانان عرب چندی پس از تسلط بر مازندران به نام پادشاهان طبرستان سکه می زدند.بر سکه های اولیه اعراب در طبرستان نام خالت(خالد بن برمک) و اومر(عمر بن اعلاء) دیده می شود.خطوط آنها برخی پهلوی و برخی کوفی است.سکه هایی به نام خلفا در طبرستان از سال 102 یافت شده که نام روح حکمران عرب و نام عمر بن اعلاء دیده می شود.باوندیان در فریم و سامانیان و جانشینان هولاکو مغول و سربداران و تیموریان در آمل-ساری ضرابخانه داشتند.از قرن 10 به بعد سکه هایی مسین در آمل ضرب می شد بدون تاریخ که در برخی از آنها کلمه ضرابخانه طبرستان دیده می شود.سکه هایی دیگر متعلق به قرن 12 ه.ق که نقش شیر و خورشید داشته وو عبارت ضرب مازندران در آن پیداست.در سایر استفاده هایی یکه ازفلز در مازندران می شد می توان به بامهای حلب پوش اشاره کرد مثل بام بقعه محمد طاهر در پایین بلده خرم آباد تنکابن.-در امامزاده عبدالله آمل بر روی قبور ضریحی از طلا و نقره است که کار هنرمندان اصفهانی ست.
راه سازی : از راه سازی در مازندران باستان می توان جاده ای کاروان رو را عنوان کرد که از آسیای مرکزی به سمت آسیای مقدم از جنوب مازندران می گذشت .مازندران باستان از طریق جاده ای با پارتاکنا ارتباط داشت که به عیلام و پارس می رسید.ظاهرا در عصر هخامنشی برای ارسال چوب های شمشاد جنگل های شمال از این جاده استفاده می شد.راه هایی هم بود که به پارت-باکتریا-زرنگ و سند می رفت.بنابراین می توان احتمال داد دو راه به موازات یکدیگر در مازندران باستان بوده که مرکزهای گوناگون دامنه های شمالی را به هم وصل می کرد.نخست راه کوهستانی گرگان به پریم و به احتمالی به آمل-کلار و دیلم.راه دیگر هم که از کناره ساحل می گذشت.جاده های کوهستانی از طریق محدوده های ارضی قبیله های باستانی به جاده بزرگ آسیایی وصل بود.اما از شاهراهی دیگر پیش ازاسلام در این منطقه ذکر شده که از راه ری-سمنان-شهمیرزاد و فولاد محله بوده و در فولاد محله راه تپورستان جدا می شد و با گذشتن از روستاهای باستانی پرور-کلیم-کاورد به دو شعبه تقسیم می شد .راه نخست از گردنه گوگلی می گذشت و دروازه طبیعی کوهستان و کلید فتح طبرستان بود .شاخه دیگر از سمت چپ روستای فنسک به کیاسر و ساری می رسید.در گرگان نامه اشاره به راهی شده که از آمل به غرب در امتداد ساحل و از آمل به شرق به استر آباد و گرگان می رسید.سایر راه ها:راه ری به آمل که از پلور و اسلک می گذشت- راهی که از قزوین با یک شاخه پهلویی به مازندران می رسید .ظاهرا راه های یاد شده به جاده کاروان روی آسیای مرکزی به آسیای مقدم وصل می شد. در 158 تا 200 ه.ق. شروین اول از فریم شاهراهی به استر آباد ساخت که از مهروان-کوسان-لمراسک-تمیشه می گذشت.ابن اسفندیار درباره نخستین راه درونی طبرستان نوشته:"اول کسی که در طبرستان راه سراسری بدید از پریم تا ساری و از ساری تا گرگان ,اسپهبد شروین بود."راهی از میخساز مرکز کندلوس به تهران که از نسن-لشک-گدنه سوتک-وارنگه رود-گاجره-گردنه دیزین-دربند سر-گردنه توچک گذشته و به نارمک تهران می رسید.راه قدیمی مال رو از صلاح الدین کلا کجور به تاج الیدن کلا-ملا کلا-میان شل-شیوادره-کدو-افرابن-ستل-نهر رودبار-چمار دره-کالچه رود-نهر کجور و دنباله آن در نهایت به تهران می رسید.راه شاه عباسی که از سر کتل امامزاده هاشم به گمبوج پیر علی-گمبوج نعل شکن-پلور-سگ چال-نرزن-پایین محل-پشت دهکده رینه-دره استا قربان-چالک-ورس دار قدیم-بالای لزیرک-دریجه گلی-غول سنگ-گل گیرون-ملک چشمه-حمام شاه عباسی-آبگرم امیر آباد-پشت دهکده گزونه و در اینجا آب به رود هراز می رسید.راه قدیمی شاه عباسی که ناصر الدین شاه آن را مرمت کرد از گدوک امامزاده هاشم –گمبوج-سیک پاین قلعه دختر-رباط پیرعلی-پلور-قاضی مزار-لومر-رینه-مون-گرمابدر-گزنک-شنگلده-وانه-شکل شاه-قلابن-بیجون-آهیون-کیلو-کاهرو-پنجو-سیاویشه-شاه زید-عمارت-کرسنگ-سلهار-لاغر زمین و سپس آمل.راه سنگفرش قدیمی از راه های دو هزار و سه هزار تنکابن که از ده بلده (قلعه گردن)شروع تا ده لتاک قطع می شد.راه قدیمی دو هزار از ده بلده که از امام زمین-لتاک-گاو پل-دراز لات-قهوه خانه رمضان-خرما کله-که از دوهزار رد شده و دوشاخه می گشت.شاخه راست به میان کوه-پلت داربن-پایین میان کوه-میان لات-نوشا-دهکده های اکینه و میج.راه سمت چپ به کلیشم-هلوکله-نرس-اسل محله-دریاسر-خانه بن-گردنه سیالان-خشکه چال و به سایر روستاهای الموت می رسید.راه سه هزار که ابتدای آن تا قهوه خانه رمضان با دو هزاریکی است و سپس جدا می شود به نمک سولات-یان دشت-گاوور-داس دره-آش محله-لات سه هزار-خانیان-لات خانیان-پلت هال-قهوه خانه ولی-پایین بالان-بالا بالان-قاضی محله و سپس دو راهی می شد ,راهی سوی آرود و راهی سوی یوج و مران.راه قدیمی زوات به کلار دشت که از زوات-چالنی-سوته لار-کردشت-ساتار-ورگه دره-سپس نزدیک رودخانه شده و از سوت-لجینی-سرین پل-پله ای چشمه سر-رمینک-والت و سپس به سایر روستاهای کلاردشت متصل می شد.راه شاه عباسی یا راه زیر بند در دشت کلارستاق که از اسبچین-جیسا-نارنج بندبن-کلار آباد-یال بندان-کنیزک دمرد-حصاری سر-میون کی-مرس دره- جیس کوتی-چاخانی-زوات غربی-زوات شرقی-گردک-گوسن سنگ-آهک چال-سنگ معدن-چالوس رود-جیزاو-لارا و سرک-کوشکه سرا-سنگ تاجن-امامزاده محمد-چشمه گردک-موسی آباد-علی آباد میر-خیر رود کنار و چلندر می رسید.در سال 1000 ه.ق راهی از اصفهان تا پایتخت مازندران بود: سیاه کوه کاشان-هبله رود ورامین-فیروز کوه و سپس سواد کوه.به دستور شاه عباس در مسیر راستوپی به سواد کوه راه تازه ای ساختند.این راه از اصفهان تا فرح آباد ساری ادامه داشت.فورستر انگلیسی نوشته:"راه ساری به بارفروش را شاه عباس ساخت که این جاده از میان جنگل می گذشت."هلمز جهانگرد درباره راه مازندران به آذربایجان نوشته:"این راه از اشرف به ساری-علی آباد-آمل-تمیجان-کلارستاق-لاهیجان-رشت و سپس تا دشت مغان ادامه داشت."راه های شرق و غرب ساری در منابع چنین آمده:ساری به برجی و سپس آمل.ساری به لمراسک-تمیشه و گرگان.ساری به مامطیر و آمل.ساری به فریم.ساری تا جبال پادوسبان. نی پیه در سال 1874 نوشته: کوچه های ساری سنگفرش و در دو سوی معابر ,پیاده رو بالاتر از خیابان است."در منابع بعد از آن دوره چنین آمده:"در عصر قاجارو ناصر الدین شاه کوچه های ساری سنگفرش بودند.از سبز میدان تا باغ ملک ارایی (پادگان کنونی) خیابانی بود که تمام درختان آن مرکبات و دو طرف آن فانوس داشت."فرح آباد هم در عصر صفوی از طریق جاده سنگفرش عباسی با کاخ اشرف بهشهر ارتباط می یافت. در جنوب چالوس و چپ رود هم آثار راهی سنگفرش است.ناصر الدین شاه سال 1292 عازم سفر به مازندران شد. در این سفر به دلیل خرابی ها جاده ها ی منهی به مازندران دستور داد تا این جاده ها شوسه و کالسکه رو شود.خودش از شهرستانک و دو آب گذشته و در نهار خوران توقف کرد و میر شکار و میرزا عبدالله خان را با یک مهندس فرستاد تا راه گدوک-زانوس را تعمیر کنند.سپس خودش از راه دونا و کمربن به نور رفت.ناصر الدین شاه,مسیو گاستکر خان را مامور ساختن راه چالوس کرد.ابتدای این راه از منظریه شمیران بوده و انتهای آن کلاردشت و چالوس که از تنگ درور-سینه سرخی-کلک چال-پیاز چال-پایین قلعه توچال-چمن مخمل-گل کیله-عمارت ناصر الدین شاهی-شهرستانک-سرک-دوآب و سپس به رود کرج می رسید و از دوآب به تنگ کسیل به میدانک-گرماب-سرخ در-حسنک در-نسا و شاه پل می رفت.در شاه پل به شهریار و گچ سر رسیده و از آنجا به پل آئینه بندان –خرگوش دره بزرگ-خرگوش دره کوچک-گلّی-سیاچکه فیل چم-کندوان-کاروانسرای بالای قله-گوخسون-پای کندوان-دزد گردن-خاکک-گرم کش-گردنه الغر-جورهلی چشمه-جیرهلی چشمه-سیا بیشه-گرم رودبار-پل شور اوئک-گلروی انند-ناهار خوران-دروازه سنگی و سپس به کنار رود چالوس می رسید و در پل اوشان به دست چپ می رفت به بابوده و راهی به کلاردشت جدا می شد و راه اصلی کنار رود تا چالوس می رفت.لازم به ذکر است این راه که از بخش کوهستانی عبور می کرد ابتدا سنگ ها را با قلم های کلفت و بلند سوراخ کرده و سپس با کمک باروت سنگ ها را منفجر می کردند.از راه های کجور هم می توان کجور به اوزرود نور-راه دیگر کجور که به ناتل و آمل می رسید.راه دیگر که از کجور به بلده نور می رفت.راه دیگر که از کجور به میناک نور می رسید و راه دیگر که از کجور به سی سنگان رفته و راه دیگر که به المده متصل می شد. از دیگر راه های بنا شده عصر قاجاردر مازندران راه دماوند به لاریجان –آمل-مشهد سر یا بابلسر کنونی. راه گردنه قوچک – کجور-رویان-رستمدار. راه لاریجان به مازندران. راه تهران-دماوند-بابلسر. راه هزار چم مازندران است.در عصر پهلوی هم لئون پالانچیان جاده هراز را ساخت که با هیچ استاندار جهانی مطابقت ندارد.سال 1307 هم خط آهنی بین آمل و محمود آباد کشیده شد و راهسازی های دیگر.....
ناوگان: در عصر هخامنشی از طرف دریای مازندران تجارتی صورت نمی گرفت.زیرا اقوامی که در کنار بحر مازندران زندگی می کردند غالبا از تمدن دور بودند.دریای مازندران هم چنان بیرونق بود.تاورنیه که در عصر صفوی به ایران آمده نوشته:"در ایران هیچ کشتی بزرگی نیست.ایرانیان جز چند کشتی کوچک در خلیج فارس و دریای مازندران ندارند." اما دکتر تاجبخش معتقد است نادر اولین پادشاه پس از اسلام است که به ساخت ناوگان توجه کرد و التون را مامور ساخت کشتی نمود.حتی پس از پایان ماموریت به او لقب جمال بک داد.التون مرکز ستاد خود را در لنگرود قرار داده و از چوب های جنگل برای ساخت کشتی بهره جست.و از پنبه و لیف کتان بادبان تهیه کرد و کشتی ساخت که 24 پارو داشته و آن را به آب انداخت.آقای شمیم اظهار می نماید که ساختن قایق و بلم و کشتی کوچک در بندر گز که جزو شهرهای مازندران آن زمان بود رواج داشت.آقای قدیانی هم معتقد است در عصر قاجار راه های آبی کشور بیشتر محل رفت و آمد کشتی های خارجی بود که در سواحل شمالی دریای مازندران هم در حرکت بودند.زمانی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست بندر نوشهر در شمال ایران فعال بود و طی برنامه اول توسعه بندر امیر آباد و فریدون کنار نیز به لیست بنادر ایران افزوده شدند و مشغول فعالیت هستند.
سد- پل – کانال و تونل سازی:احداث سد به عنوان اقدامی پیشرفته در استفاده بهینه از آب در فصل خشک و نیز کندن قنات و کاریز گویای وجود جوامع پیشرفته در مازندران باستان است ان هم در هزاره اول ق.م.در شرق مازندران روی رود اک(آکس) سدی بسته بودند که در کتاب وهرود وارنگ از آن به عنوان کاری غول آسا و دیو گونه یاد شده بود و از آب آن در کشاورزی و باغداری استفاده می شد. در کتاب جغرافیای تاریخی سایر از سدها و خندق های طبرستان چنین یاد شده:سدمعروف انوشیران –خندق فیروز کنده که فیروز شاه شوهر آمله آن را ساخت-سد فرخان-خندق کلباد-خندق شاه مرز که در عصر ناصر الدین شاه بنا گردید.از سدهای کنونی استا سد شهد رجایی-لفور-برنجستانک و... قابل اشاره اند.
مقدسی که سال 375 ه.ق فوت کرده نوشته:"پل هایی که از بستن قایق ها به هم تعبیه شده بسیارند." شاهان صفوی برای ذخیره آب دریاچه عباس آباد بهشهرسدی به پهنای 7 متر ,ارتفاع 20 متر و دازای 50 متر ساخت.مصالح اصلی سد سنگ و ساروج بود.قدیمی ترین سند برای پل تجن از زمان خلیفه المعتز بالله است که نوشته اند:" حسن بن محمد عقیقی با لشگر خویش در ساری بود.مفلح بر او بتاخت,عقیقی بر سر پل ساری ایستاده بود."میرزا ابراهیم که سال 1376 به ساری آمده به صورت کوتاه اشاره کرده:" پس از گذشتن از پل تجن...."ابن اسفندیار در بیان رخدادهای سال 253 از پل تجن به نام پل ساری یاد کرده.رابینو می نویسد:"2 تا از 17 طاق بزرگی که آغامحمد خان در تجن در نیم فرسخی ساری بنا کرد در سیل از بین رفت .در کنار پل کنونی آثار پلی قدیمی است که گویند شاه عباس ساخته." پل ورسک سوادکوه هم از شاهكارهاي معماري جهان به شمار ميرود که راه آهن سراسري تهران ـ شمال را به هم وصل ميكند. اين پل در دهه اول قرن چهاردهم هجري شمسي بر روي دره ورسك در ارتفاع 110 متري از كف بنا شده است. و داراي دهانه قوسي به 16 متر است. طول كلي پل 20/73 متر است.قلعه پلاد یا قلعه نور که گویند تخته پل قلعه از دروازه آن تا نزدیک امامزاده اسماعیل می رسید و روزها آن را می انداختند و اول غروب با زنجیری که داشت آن را جمع می کردند و طرف دروازهمی کشیدند.پل قدیمی پایین ده ولاشد از آجر و گچ بوده و بالای آن از سنگ و گچ پوشانده شده.پل آجری رود سولده در ناتل در دشت نور که پلی ست آجری با سه دهانه و این پل به دستور میرزا نصرالله خان اعتمادالدوله معروف به میرزا آقاخان نوری ساخته شد و مصالح آن آجر است.پلی در شمال علی آباد نور از سنگ.پل شاه عباسی روی رود لار که راه عبور مردم از تهران به آمل بود.رودخانه لاسم هم پلهای قدیمی بسیاری دارد.پلی سنگی معروف به پل مون روی رود هراز جهت رفتن به نیاک و ده های اطرافش که در این پل از سنگ –گچ-ساروج-گچ غربالی استفاده شده.در انتهای تنگ بند بریده پلی از سنگ و ساروج وجود داشت.پلی قدیمی در نزدیکی قهوه خانه بایجان و آب گرم استرابکو که مصالح پل از سنگ و ساروج بود.پل آجری دهکده لپاسر سر راه رمج محله و کچانک گلیجان تنکابن.پل آجری سر راه نسیه محله و دهکده برامسر.پل سنگی قدیمی روی رود ولم رود در خرم آباد تنکابن.پل بزرگی از آجر به نام رنگین پل در خشک داران تنکابن.پل کرات یا پل ناصری در حوالی دوآب. بابلسر دو پل دارد که یکی را آلمانی ها و دیگری را ایرانی ها ساختند.ناصر الدین شاه در این زمینه نوشته: در مشهد سرپلی چوبی روی بابل رود بسته بودند. در مورد پل محمد حسن خان روی بابل رود باید گفت ظاهرا در عصر سلطان محمود غزنوی پلی چوبی روی رود بود که بعدها به صورت خشت و آهک ساخته و تا عصر زندیه باقی بود.در زمان کریم خان زند محمد حسن خان جد آقا محمد خان قاجار سر راه قدیم بارفروش و آمل پلی بنا کرد که درعصر رضاخان تعمیر شد.پل روی رود تلا رهم در عصر قاجار ساخته شد. پل شاهپور یا شاپور روی رود اوتجون در چای باغ-پل قدیمی پل سفید روی رود تلار-پلی روی رود نکا که ناصر الدین شاه نوشته این پل را رضا قلی خان کلبادی مرمت کرد.پل در شهر شیرگاه که همه و همه جزو پل سازی مازندران هستند.
ابن اسفندیار چنین نوشته:" معلوم نیست چه کسی دستور داد کانال آبی از کوهستان به دریا بسازند و آب در آن جاری سازند و آن را گیلانه جوی نامیدند. "
در ده برسی بور خرم آباد تنکابن کوهی است سنگی که آثار چاه و تونل در آن است.در خرم آباد تنکابن در چالوک بالای دهکده شهر سر و در اراضی باغ مولایی سابقا تونلی مستقیم بود که امروزه جلوی آن را بسته اند.
موسیقی:درباره موسیقی مازندران در منابع چنین آمده:موسیقی آیینی شامل نوروز خوانی و چاووشی.موسیقی قومی مانند تک سری و امیری-موسیقی گله داری شامل :چراحال-مش حال-دنباله مش حال-چیون حال –کرد حال-کمر سری-غریبی حال-خالک حال و گله را بردن.موسیقی اعیاد مانند پیش نوازی-یک چوبه-دو چوبه-سه چوبه-ریز واریز-کابلی-جلوداری-روونی-ورساقی-شراشور.موسیقی کودک شامل گره سری-لالایی.و سایر موسیقی های دیگر مثل نواجش ,سوت خوانی و... که نشان از گستردگی موسیقی در این دیار دارد.استودارت که سال 1038 ه. از اشرف دیدن کرده چنین نوشته:"پشت دیوار غربی و رو به سمت شرق در باغ شاه نوازندگان با آلات موسیقی خود مثل سه تار-تار-دایره-نی و برخی آلات ناآشنا می نواختند.دربخش یافته ها هم از موسیقی مازندران یاد شده.
معدن:در عهد باستان حاشیه جنوبی دریای مازندران به علت استخراج معادن آهن از جنبه اقتصادی مورد توجه بود مثلا در غار هوتو تمدن عصر آهن کشف شد.در کتاب دائرة المعارف ذخایر زیر زمینی مازندران را چنین نوشته اند:ذغال سنگ-آهن-مس-طلا-نفت-گوگرد-گچ-سنگ مرمر-سنگ تراورتن-زاج-شوره و...در سخت سر آثار قدیمی کوره ها و معدن آهن در آهن پجان سر راه جواهر ده یافت شده.در نوشهر هم از معادن سنگ آهک-مرمریت و باریت را می توان نام برد.
کشاورزی و باغداری: گسترش پنبه در شرق مازندران پیش از هر چیر نتیجه برنامه های دولتی عصر رضا شاه است.سال 1940 م. ونزل بر اساس بررسی خود درباره مزارع و واحدهای بهره برداری نمونه و خدمات ترویجی کشاورزی در قبل جنگ جهانی دوم ,مازندران را پیشگام و نمونه در ایران معرفی کرد.کلا مازندران در کشت گندم,برنج,پنبه پیشگام است.در سواحل دریا نارنج-بادرنگ-نارنگی-پرتغال-لیمو ترش-لیمو شیرین-پتاوی-ترنج توسبز-تو سرخ ته بشقابی-میوه های زمینی شامل هندوانه-خربزه-خیار-کدو-بادنجان و...در جنگل های سوادکوه ,ازگیل-انار-گردو-سیب-زرد آلو-بلوط-زیتون-توت-هلو-بادام-سنجد-پسته-مو-گیلاس-تمشک-آلوچه بدست می آمد.در آمل کشت برنج-گندم و کاشت مرکبات.در تنکابن کشت برنج –چای و مرکبات.در کجور کشت برنج-گندم و مرکبات.در بندپی کشت برنج-گندم و مرکبات.در هزار جریب کشت غلات-گندم. در ساری کشت برنج-گندم-جو-لوبیای روغنی-مرکبات.چارلز استوارت که سال 1252 ه.ق از ساری دیدن کرد نوشته:"درختان انبوه در شهر بوده بطوریکه مسافر بیگانه ممکن بود تا نزدیکی دروازه شهر برسد ولی متوجه نباشد به ساری رسیده است." میرزا ابراهیم درباره کشاورزی و باغداری ساری محصولات زیر را نام برده:نارنج-لیمو ترش-لیمو شیرین-پرتغال-نارنگی-تو سرخ-تو سبز-لیمو عباسی-پتاوی-ترنج-بادرنگ-بالنگ-سلطان مرکبات-پن پهنا-نافه-دارابی و لیمو شاهی.ظل السلطان در سال 1278 درباره سبزیجات ساری نوشته: "تره-نعناع-پیاز در اینجا نیست ولی یک نوع سبزی هست که به آن اوجی می گویند.از هلو-زرد آلو-سیب-به-گلابی و امثال آن هم خبری نیست."کشاورزی در بهشهر تکیه بر شالي كاري-گندم كاري-پنبه كاري-كلزا كاري وكشت لوبيا روغني و كاشت مركبات دارد. کشت توتون در ناحیه بهشهر,تیرتاش نیز انجام می شود.هر چند در گذشته گندم-جو-پنبه و کمی ابریشم را جزو محصولات اصلی این شهر می دانستند.در بهشهر باغی بود به نام باغ شمال که پر از مرکبات و نارنجستان است.در باغ حرم آن نیز درخت انار –توت-نارنج و انار ترش بسیار بود. کاشت مرکبات در تنکابن و رامسر نیز رواج دارد.در تنکابن و اطرافش گندم-جو-شلتوک-میوه جات غیر از زرد آلو و نیشکر بعمل می آورند.در باغ ناصری خرم آباد تنکابن مرکبات-گل رشتی-شرو-انار-ازگیل-هلو-آلبالو-به-آلوچه و سیب وجود دارد و....
سفالگری:ازسفال و سفالینه در بخش مازندران در اعصار و یافته های باستانی توضیحاتی داده شد.غیر از ظروف سفالی منابعی داریم که از کاربردهای دیگر سفال مطالبی ذکر می کنند :بنای خالد کیا در مناچیر کلا که بام آن سفال پوش است.یا بقعه ایوب پیامبر در ده بند بن از توابع تنکابن که بام آن سراسر سفال است.يكي از مراكز ساخت سفال و سفال گري، كلاگر، محله جويبار و اقاي غلامعلي چيني ساز از استادان به نام اين منطقه است. ابزار سفال گري شامل چرخ، كاردك براي بريدن و سوراخ كردن كار، غربال ، سطل، تشت ، كوره ، ول كارد ، نخ ، قالب گل زدن است.
نساجی : در نبرد خشایار شاه هخامنشی به یونان از طوایف اطراف کاسپین جماعتی به یاری وی شتافتند.گویند لباس آنها کلیجه ای کوتاه بود که خودشان آن را سیززن می نامیدند.مقدسی در قرن چهارم زندگی میکرده چنین نوشته:" در ساری پارچه های فاخر می بافند." استودارت در سال 1038 درباره لباس حاضرین در باغ شاه بهشهر چنین نوشته:" غلامان حامل ظروف غذا لباسهای مازندرانی به تن دارند.جوراب ساق بلند-بالاپوشی تنگ که تا وسط ران ادامه دارد و در پایین عریض می شود-به جای عمامه کلاه کوچکی مرکب از پوست و پارچه بر سر می گذارند که نوک آن تیز و اطرافش پهن است.پوست آن به سمت بیرون و پارچه آن به سمت داخل است با تا زدن لبه از بیرون نمودار می شود.نام این کلاه ها بورک است.در پارچه برخی از آنها طلا و نقره بکار رفته." و در ادامه اینطور توضیح داده:" یکی از غلامان زانو زده و سفره زردوزی زیبایی که ریشه های طلایی و الوان مختلف داشت را پهن کرد. دستمال سفره نیز موجود نیست و با دستمال کمر خود برای تمیز کردن دست استفاده می کنند که جنس آن از پارچه هندی رنگارنگ بوده و در آن ابریشم و طلا بکار رفته." سرداد مورکاتن که با شاه عباس در اشرف دیدار کرد چنین نوشته:" ساقی بچه ها ملبس به جامه های زربفت –عمامه های پولک دار-نعلین ملیله دوزی بر پا داشته و تنگ های زرین شراب را در دست می گرفتند."قزوینی که حدود سالهای 600 تا 680 ه. زندگی می کرده نوشته:"ساکنان طبرستان به پرورش کرم ابریشم مشغولند.سرپوشهای نازک و دستارهای مردانه ابریشمی و پشمی که بافت طبرستان است در زیبایی و لطافت بی نظیر است.مکنزی در سال 1276 نوشته:"در مازندران با ابریشم یا مخلوطی از ابریشم اجناس متعددی می بافند مثل الیجه-چادر شب-شلوارهای قرمز-دستمال-چهار قد و دامن برای زنان.از کنف شال کمری نیز ملحفه و لباس زیر و پیراهن هم بافته می شود.از پنبه هم پارچه های مختلف درست می کنند."نی پیه در سال 1874 نوشته:" از محصولات محلی ساری کتان-حریر و لوازم چرمی است."به کل در گذشته بافت انواع پارچه های پشمي، ابريشمي و نخي معمول بود. نوعي پارچه ابريشمي كه اليجه نام داشت براي دوخت كت زنانه به كار مي رفت. از پارچه هاي پشمي « چوغا» و « باشلق» براي پالتو استفاده مي شود. و از شمد كه نوعي پارچه خنك و لطيف است در تابستان به جاي پتو استفاده مي شود.جوراب بافي يكي از صنايع دستي رايج و بومي منطقه است كه به ويژه در روستاي « صالحان » از جمله صنايع دستي اساسي محسوب مي شود. اين صنعت بومي را مي توان بر مبناي توليد و مصرف آن به جوراب چكمه اي يا گردن بلند و گردن كوتاه تقسيم كرد. در روستاهاي منطقه در حال حاضر توليد جوراب به شكل ساده انجام مي شود و پشم گرفته شده از گوسفند بدون ررنگ آميزي واستفاده از نقوش مختلف عرضه شده و جنبه هنري ندارد. ماده اوليه موج بافي كه به نام هاي رختخواب پيچ و ايزار نيز معروف است، پشم است. امروزه اين هنر بيشتر در روستاهاي منطقه كجور به جا مانده است. گونه اي از اين دست بافت ها با همين كاربرد چادر شب ناميده مي شود. معروف ترين آن " چادر شب دارايي" است كه داراي رنگ هاي متنوع به وبژه طيف هاي گوناگون رنگ قرمز كه جاذبه بيشتري نسبت به رنگ هاي ديگر دارد است. در اين منطقه در كنار بافت اين نوع پارچه، سفره هاي ظريف و پرارزش نيز بافته مي شود.
کاشی کاری:در سایر بخش ها شاید نمونه هایی از کاشی کاری در مازندران نام برده شود ولی در اینجا هم بصورت مجزا نمونه هایی را معرفی می کنیم:امامزاده سید زکریا که کاشی کاری آن به سبک قاجار است و میان هر چهار کاشی گل میخی آهنین زده بودند.در امامزاده خطیب و نجیب در ده نایه سراسر کف و دیوارهای اطراف تا نیم متری کاشی کاری عصر قاجار دارد که بر یک قالب کاشی نقش طاووسی دیده می شود.در امامزاده اسماعیل بن موسی کاظم (ع) در کوهستان کلارستاق(بین نمک آبرود و چالوس را گویند) دو قطعه کاشی کاری روی سفید کاری دیوار است که زمینه هر دو آبی و نقش گل و بوته می باشد.در یکی تصویر آهو ودر دیگری تصویر قرقاول.امامزاده حمزه بن موسی در کریم محله رینه از لاریجان با کاشی های نقش دار قاجاری تزئین شد و...
نقاشی:علاوه بر آنچه در جزئیات معماری بناهای تاریخی بیان می گردد سایر آثار نقاشی مازندران چنین است:جی سی سن پیه انگلیسی که سال 1252 ه.ق به ساری آمد نوشته:"دروازه استر آباد دو برج دارد که سقف آن به همان اسلوبی که در نقاشیهای تبت و چین دیده می شود تزئین شده."در بقعه فضل و فاضل در کندلوس ناحیه کجور درسقف آن ابتدا پخ زده و رنگ کردند و طرحی زیبا بر آن نقش نمودند که این تزئین برای نخستین بار در مازندران دیده شد.در امامزاده سید زکریا کوهستان نور در وسط سقف گنبدی پنج خورشید دایره وار رسم کرده اند.در امامزاده محمود بن موسی کاظم(ع) در ده نایه از توابع کوهستان نور در سقف گنبدی آن نقش 5 خورشید را دایره وار در داخل گنبد کشیده اند.در اضلاع هشت ضلعی داخل بنا یکی در میان سرو و خورشید نقاشی کردند.در امامزاده خطیب و نجیب در ده نایه از کوهستان نور تمثالی از معراج پیامبر اسلام نقاشی و بر دیوار نصب است.در بنای خالد کیا در مناچیر کلا تمام لمبه های سقف ماذنه با رنگ های سرخ-نیلی و سبز طراحی و نقاشی شده.در بقعه امامزاده محمد بن ابی بکر در ده کلا از توابع نور آثار نقاشی در طاق آن با رنگ و نقش گل و بوته دیده می شود.در امامزاده سلطان سید محمد قرشی در بالا لاریجان تابلویی رنگ و روغن از میرزا محمد خان دیده می شود.در گنبد امامزاده عبدالله در ده وارنه از لاریجان با رنگ و روغن شکل ستاره هشت پر رسم کرده اند.سپس گنبد را به چهار قسمت تقسیم وچهار بوته جیقه در هر طرف رسم نمودند و داخل آن را با نقش خورشید-ملائکه-گل و بوته پر کرده اند.زیر کمربند گنبد اشکالی از پردندگان با سر آدمی-شیر و اژدها است مه با رنگ و روغن کار شده.در امامزاده ابراهیم منطقه در لاریجان در حاشیه پایین گوشواره و سراسر طاق آن نقش و نگار دارد.میان گنبد نقشی دایره ای و سپس با نوارهای رنگین گنبد را به 8 قسمت تقسیم کرده و داخل بخش ها را گل اندازی کرده و اسلیمی های رنگین کشیده اند.در بقعه آقا میر سبحان در ده تیمجانک گلیجان تنکابن در طرف در اصلی ورودی جنوبی دو شیر نقاشی شده.در وسط گنبد امامزاده جعفر بن موسی کاظم در حومه کجور نقوشی نقاشی شده که در پایین این نقوش دو دایره است که داخل آن نقش شیر و خورشید رسم شده و دو دایره دیگر که نقش شیر و مار است......
چوب کاری:استودارت در بازدید از اشرف چنین آورده:" در کنار کاسه ای طلا یک قاشق چوبی دیدم که دسته آن بلند و از چوبی خوشبو بود.از چنگال و کارد هم اثری نیست."میرزا سراج الدین که اوایل سلطنت احمد شاه زندگی می کرده از فراوانی چوب و هیزم و ذغال در ساری خبر داده.در منابع دیگر آمده:"نجاران اینجا(ساری) در و میز ساخته ولی کج و معوج است." روستاييان ساكن مناطق جنگلي درگذشته بيشترين نيازهاي خود را از چوب تهيه مي كردند و در ساخت لوازم چوبي از مهارت خوبي برخوردار بودند.استادكاران بااستفاده از ريشه و تنه درختان بدون بهره گيري از ابزار كار امروزي ظروف چوبي مانند جوله، كلز، لاك دانه پاش، قند چوله، تنباكو چوله، قاشق ، ملاقه، كترا، توليد مي كرند.هنر لاك تراشي يك كار ابتكاري است و جنگل نشينان با شناختي كه از انواع درختان جنگلي دارند براي ساخت مصنوعات چوبي از ريشه و چوب درختان خاصي با استفاده از ابزار كار بسيار ابتدايي استفاده مي كنند.درختاني كه از چوب آنها براي اين كار بهره مي گيرند افرا، راش، ملج، توسكا، ممرز، شمشاد ، نم دار و انجيلي است. ظروفي كه از ريشه درختان تهيه مي شود سبك تر و در مقابل سرما و گرما مقاوم تر است ترك بر نمي دارد و در اثر ضربه به سادگي نمي شكند لاك تراشان معتقدند ظروفي كه از ريشه درختان تهيه مي شود، اگر خوب نگه داري شود عمر مفيد آنها حداقل بالاي صد سال خواهد بود . در صورتي كه لوازم تهيه شده از ساقه و تنها درختان همين خاطر در گذشته لاك تراشان لوازم مورد نياز در منزل را از ريشه تحتاني ريشه هايي كه از ساقه با شيب ملايمي در خاك نفوذ كرده اند استفاده كنند زيرا به نظر آنان قسمت تحتاني اين نوع ريشه ها كمتر در معرض برف و باران قرار داشت. در مازندران عصا از چوب درخت آزاد كه به زبان محلي « ازدار» نام دارد ,تهيه مي شود.کلز وسيله ای چوبي به جاي ملاقه براي هم زدن و سرد كردن شير استفاده مي كردند در مناطق مختلف مازندران اين وسيله به نام هاي گوناگون خوانده مي شود. به طور مثال در منطقه رامسر گيال در بخش مركزي كلز يا كيلز و در منطقه گرگان كمچه لز نوع ديگر پيمانه شير به نام منقار درمناطق جنگلي ساخته مي شود.قاشق و ملاقه وكفگير: اين وسايل كه در زبان محلي گچه , پل گير, كترا ناميده مي شود. از ساقه و شاخه درخت شمشاد تهيه شده و در كنار انواع وسايل امروزي همچنان گذشته كابرد دارند.جوله هم وسيله ای است شبيه پارچ آب، باگردن باريك و دهانه اي گشاد و در اندازه هاي متفاوت ساخته مي شود. در قديم براي دوشيدن شير و نگه داري انواع مواد لبني از آن بهره مي گرفتند از نقش هاي متدوال روي بدنه جوله مي توان از جوله نقش مارپيچ ، نقش زنجيره اي و نقش حلوايي نام برد.بزرگ ترين نوع جوله مندر ناميده مي شود كه حدود 18كيلوگرم ظرفيت دارد . نوع ديگري از جوله كه جوله كون نام دراد از ريشه درخت افرا تراشيده مي شود.نمونه های چوب کاری در مازندران علاوه بر آنچه در جزئیات بخش معماری آثار تارخی توضیح داده می شد ,چنین است:بقعه طاهر و مطهر و مدفن ملک کیومرث در هزار هال حومه کجور که دو صندوق دارد که صندوق بزرگتر دارای خوشنویسی-نقاشی و نقاره است و چنان صنعتی در آن بکار بردند که هر صانعی به استادی آن اعتراف می کند.در بقعه شاهزاده ابراهیم در ده صالحان در حومه کجور در کفش کن ان ,ستون ها چوبی هستند.در بقعه ای نزدیک زانوس کجور در کف آن به سردابس رسیدند که سه تابوت از چوب سرو روی یکدیگر کشف شد.دربنای خالد کیا در مناچیر کلا علوی کلا کجور ستون و ماذنه چوبی قرار دارند.در امامزاده قاسم در حوالی نور دو لنگه در مشبک چوبین وجود داشته که حاشیه بندی به رنگ نارنجی دارد و حاشیه مشبکی که روی آن چسبانیده اند به رنگ سبز است.در امامزاده صالح در دشت نور دو ستون چوبی قطور وجود دارد که سر ستون و تراش بدنه آنها بسیار پرکار و ظریف است.سر ستونی چوبی در امامزاده هادی ده حسن کیف کلاردشت.سقاخانه ای چوبی در تکیه ده یالو از توابع نور.دربی منبت کاری که خط آن به صورت حجاری کنده شده در امامزاده قاسم از حوالی تنکابن.ستون چوبی در بقعه آقا سید علی کیا در مزرک خرم آباد تنکابن.ستونهای چوبی در امامزاده پنج تن کلاردشت.در امامزاده سه تن انجا هم کفشکن چوبی وجود دارد.در امامزاده زکریا در شغرکوه در کلاردشت نورگیرهای مشبک چوبین و دو لنگه در ورودی چوبین با قاب و آلت که نگار اصلی هر لنگه یک ضربدر و یک ستاره چهار پر است.چهار چوب قدیمی در ورودی از بالا دارای هشت آویز چوبین کندهکاری است و دو سر ستون چوبین در بالای چهار چوب نصب شده است. در امامزاده یوسف بن یعقوب بن محسن بن موسی کاظم (ع) در حوالی نور دو در کنده کاری وجود دارد.صندوق چوبی امامزاده محمد بن ابی بکر در ده کلا از توابع نور که از نظر ظرافت و پرکاری از شاهکارهای هنری ایران است......
گچ کاری:در بخش معماری از گچ بری و گچ کاری برخی آثار تاریخی اشاره خواهد شد اما سایر آثاری که در مازندران دارای گچ بری هستند را معرفی می کنیم:نوار گچ بری در امامزاده جعفر در حومه کجور که به پهنای 50 سانتیمتر بوده و دارای نقوش گل و بته و اسلیمی در زیر گنبد اجرا شده.بقعه دانیال پیامبر در ده دانیال از حوالی تنکابن که دیوارهای ان دارای گچ بری بسیار ظریف و بی نظیر هستند.مرقد سلطان احمد نریزنده در ده دیلا از دلارستاق لاریجان که ابیاتی را در کمربند گنبد آن گچ بری کرده اند.در مسجد جامع اسک و مرقد امامزاده علی عسگر که از داخل سفید کاری شده و از خارج گچ را با دست مالیده اند.در امامزاده رضا در کچل ده از دشت نور ,نورگیر مشبکی از گچ وجود دارد.در چهل دختران بلده بر سر تپه ای بنایی چهار گوش است که در طاق نمای آن روی سفیدکاری ,گچ را با رنگ سرخی مخلوط کرده و ماله کشی نمودند.برجسته کاری با گچ از نقش شیر و خورشید و شیر و مار در گنبد بقعه شیخ سلطان احمد در بلده نور وجود دارد.مسجد جامع در ده یالی از دهکده های یالورود نور که محرابی گچ بری دارد و سوره نور را در اطراف آن گچ بری کرده اند.در امامزاده محمود بن موسی کاظم(ع) در ده نایه از کوهستان نور در بالای سر اضلاع هشت گانه ,گچ بری دیده می شود....
شیشه کاری:در بیت مولد میرزا –حسینعلی بهاء الله در ده تاکر از میانرود نور پنجره های ارسی و مشبک نورگیر با شیشه های رنگین در راهروها نصب بود.عمارت منتظم دیوان در ده گلیجان تنکابن که دارای درهای ظریف و پنجره های ارسی پرکار با شیشه های رنگین بود و آثاری دیگر....
صنایع دستی:در گذشته در ساری از پشم ,قالی و نمد می بافتند.پیتر دودلاواله در مورد خلوت خانه اشرف نوشته:"در کف آن دوشکهای قلمکار گران قیمت گسترده و در اطاقهای دیگر فرش های گرانبها پهن بود." در منابع آمده کتان بافی –چادر ابریشمی بافی در بارفروش و علی آباد ساری متداول بوده و در هزار جریب گلیم و جاجیم می بافتند.حصير بافي در برخي از روستاهاي استان مازندران به ويژه در غرب استان رايج است. در مازندران از نوعي حصير به نام « كوب » براي زير انداز استفاده مي شود. براي بافت « كوب» از گياهان خود رو چون « گاله » و « واش » كه در باتلاق ها و آب بندان ها مي رويد بهره مي جويند. براي تهيه زنبيل و سبد نيز از همين گياهان استفاده مي شود. گاه تهيه اين مصنوعات با به كارگيري چوب و ني ياد و نوع علف به نام هاي « وران » و « سازير » انجام مي شود. گليم بافي نيز يكي از ديگر صنايع دستي و سنتي استان محسوب مي شود. در حال حاضر در بيشتر روستاها و شهرهاي استان به اين هنر اشتغال دارند. نقوش گليم اغلب به شكل هندسي است و بافنده با الهام گرفتن از اطراف طبيعت خود، نقش مي زند. رنگ گليم نيز بر گرفته از طبيعت پيرامون و غالب رنگ هاي تند و شاد مانند قرمز ، نارنجي ، كرم، سبز، سرمه اي است. در ميان دست بافت هاي روستايي ، جاجيم از اهميت بيشتري برخوردار است و كاربردهايي نظير زيرانداز، پشتي، سجاده ,رختخواب پيچ، مفرش، پتو، وريه كرسي و... داردو اين هنر در بسياري از مناطق روستايي از جمله « متكازين » از توابع بهشهر بخش دودانگه شهرستان ساري، آلاشت سواد كوه ، كجور، نوشهر و كلاردشت چالوس اقبال و توجه است. در روستاي كوهستاني و ييلاقي متكازين در بخش هزار جريب بهشهر ، اصولا" بافت جاجيم توسط زنان صورت مي گيرد و مردان جز در مرحله تهيه پشم، نقش چنداني ندارند. در بافت جاجيم اين منطقه پس از بافتن حاشيه، نقش اندازي كه در اصطلاح « گل » خوانده مي شود صورت مي گيرد . اين نقش ها اسامي مختلفي دارند چهار گل، خشتي ، پنجه اي، گل آفتاب گردان، آفتاب تيره، حاشيه هاي اطراف نيز با طرح مثلث دندانه دار پر مي شود.براي بافت جاجيم در اندازه هاي بزرگ تر دو يا چند عدد جاجيم بافته شده به اندازه عرض دار موجود را به يكديگر متصل مي نمايند و يك جاجيم در اندازه دل خواه شكل مي گيرد. چنته هم نوعي كيف دسته دار است كه در قريه « لفور» از توابع سواد كوه توليد مي شود براي بافت آن از دستگاه « كرك چال » استفاده مي شود و مراحل توليد آن مانند جاجيم است با اين تفاوت كه پس از پايان كار، دوردوزي و گاه با مهره هاي تزييني و خرمهره تزيين مي شود. نمد مالي در بيشتر مناطق استان مازندران به خصوص درمنطقه كجور و روستاهاي اطراف رامسر رواج دارد. ماده اصلي نمد پشم و گوسفند و به رنگ هاي طبيعي مانند سفيد و سياه و قهوه اي و براي نقش اندازي آن از پشم هاي رنگ شده شيميايي بهره مي جويند.
گسترش صنایع در شهرها:
ساری:در مورد ورود صنایع به پایتخت مازندران تواریخ زیر را داریم البته این سالها نزدیک به معاصر است و همان طور که نی پیه در سال 1874 نوشته :"ساری صنایع خاصی ندارد."
سال 1291 بنیاد گذاری ساختمان ابنیه راه آهن ساری.
سال 1308 گشایش پل آهن رود تجن.
سال 1309 گشایش کارخانه چراغ برق سازی.
سال 1309 آمدن نخستین ترن از بندر شاهی به ساری.
سال 1313 گشایش نخستین بیمارستان در ساری.
سال 1310 گشایش نخستین شعبه بانک ملی در ساری.
سال 1319 گشایش کارخانه پنبه پاک کنی درساری.
سال 1320 گشاشیش کار چاپخانه و انتشار روزنامه صفا در ساری.
نوشته اند اصناف ساری در آغاز قرن 14 ه.ش چنین است:مسگری-شانه شارس-نمد مالی-صابون سازی-حلبی سازی-دندان سازی و.. ساری دارای تلگراف خانه و تلفن خانه نیز بود.که بنا بر تواریخ اولین ساختمان تلگراف خانه در بخش جنوبی سبز میدان بود.
مکنزی در سال 1276 نوشته: در ساری مقدار زیادی باروت می سازند و محصولات آن را از سمنان و فارس می آوردند. در ساری روغن کشی-پنبه پاک کنی-لبنیات-صابون سازی و قالی بافی فعال است.
در آمل کارخانه نساجی-تولید پریز-لامپ-آلومینیوم سازی-پلاستیک سازی-پتو- تریکو بافی جزو صنایع این شهر هستند.
در قائم شهر از عصر پهلوی تا کنون کارخانجات نساجی مشغولند. گونی بافی٬ کنسرو سازی٬ فرش بافی٬ دستمال بافی حریر و پنبه پاک کنی وشالیکوبی نیز دارد.احداث راه آهن سراسری و توسعه نساجی به پیشرفت این مکان کمک بسیار کرد.اما کارخانجات آن رو به تعطیلی می روند.
در بهشهر به عصر پهلوی کارخانه چیت سازی و پنبه پاک کنی فعال بودند.در واقع در آن زمان افزایش تولید پنبه باعث شد تا بهشهر و شاهی به صورت مراکز نساجی درآیند.از سال 1342 این شهرها به نحوی شتابان حرکت کردند .هم اینک بندر امیر آباد از نقاط قوت بهشهر است.دیگری مجتمع صنعتی دریایی ایران-صدرا است که کشتی سازی و تعمیر شناورها-احداث ابنیه و تاسیسات زیربنایی و بندری –نصب و راه اندازی سازه و...جزو فعالیتهای آن محسوب می شود.کارخانه بهپاک-کارخانه لینترپاک-کارخانه نئوپان از دیگر مراکز صنعتی بهشهر هستند.
درنکا ,نیروگاه شهد سلیمی- کارخانه سیمان-اسکله نفتی-سیلوی گندم-کارخانه نکا چوب در تکاپو هستند.
در تنکابن صنایعی چون الیجه-چادر شب—شلوار سواری و چوخا رواج یافت.
مکنزی در سال 1275 در مورد حوالی هاشم رود نوشته:"کمی آن طرف تر کارخانه قند علی بود که مازندرانی ها آن را کلیه گویند و این کارخانه بسیار ساده بود"
در بابلسر صنایع و کارخانجاتی چون فیبر-بافت فرش-کارخانه سیم و کابل-صنایع روشنایی-رنگ سازی-کمربند سازی و.. فعالند.سماور زغالی و قند اولین بار توسط روسها از مشهد سر وارد مازندران شد.
شهرک های صنعتی مازندران:شرکت شهرکهای صنعتی استان در سال 1364 تاسیس و شهرکهای استان از این قرارند: آمل-بابکان آمل-جمشید آباد آمل-بابل کنار-بندپی بابل-منصور کنده بابل-بلده-بهشهر-پل سفید-چالوس-دودانگه-ساری 1 و 2-سلمان شهر-سوادکوه-جویبار قائمشهر-کجور-کیاسر-لاریجان-نکا-نور-نوشهر.
از مراکز فولاد مازندران :ریخته گری فولاد طبرستان. صنایع فولاد مازندران . ایمن تک طبرستان . فولادین ذوب آمل. صنایع ذوب شمال و.. را می توان نام برد.
فرودگاه های مازندران در ساری-رامسر-نوشهر-پیشه کلا قرار دارد.
مصالح ساختمانی: سال 1038 استودارت در بازدید از اشرف چنین نوشته:"خانه ها محقر هستند و اغلب با تیر ساخته شده و از نی پوشیده شدند.برخی خانه ها از آجر است. "در بقعه جمشید کیا مصالح آن از آجر-ملاط گل و آهک و روکش هایی از گچ و فرش(نوعی ماسه نرم که با آهک مخلوط می شود)و آهک است.در مازندران برخی از بناهایی که از سنگ و گچ هستند چنین اند :بنایی در قلعه آزاد کوه-امامزاده خطیب و نجیب-امامزاده امن الله بن زین العابدین-آثار قلعه نارچوامامزاده جعفر بن علی النقی در ده انگرود-امامزاده احمد کیا در ده خجیر کلا-مقبره ای در اراضی گل بخشان-امامزاده محمد بن موسی کاظم(ع) در بردین کمررود نور-امامزاده حسن بن مطهر در مرچ از یالورود نور-امامزاده ای در ده ورزن از توابه یالورود نور-امامزاده عبدالله بن امام زین العابدین در ده چل-قلعه ای قدیمی در گردن سر نور-کاروانسرایی در نزدیکی قلعه بستک لار از توابع لارقصران-مسجد جامع اسک-مرقد امامزاده علی عسگر-مرقد سلطان احمد نریزنده-مقبره آقا سید محمد کیا-مرقد درویش حسن و درویش علی در ده کیون یا کیان-امامزاده محمد در ده نمار-امامزادگان عبد مناف و عبد مطلب در نمارستاق نور-بقعه بابا شجاع الدین در ده پنجاب یا پنجور- قلعه اسپی سنگ که برج هایش از سنگ و گچ و ساختمان قلعه از آجر است-
امامزاده غریب آقا در ده تیرسا از توابع نور که مصالح آن از سنگ و گل است-بقعه محمد بن امام جعفر صادق(ع) در بیرون بشم کلارستاق از سنگ و گل-امامزاده علی بن موسی الرضا در سما از بیرون بشم کلارستاق از سنگ و گل-بقعه فخر الوصی در ده فشکور کوهستان کلارستاق از سنگ و گل-بقعه احمد رضا و زینب رضا در الیت کوهستان کلارستاق از سنگ و گل که روی آن را کاهگل کشیدند و سفید کردند-بقعه خالق شیوب از سنگ و گل-امامزاده حسن در ده چورن کجور از سنگ و گل-آثار دیواری در بالای کوه کهو یا کبود که از سنگ و سرب است.برج دیوکلی سوادکوه برجی است از سنگ و آجر.قلعه جخرود در لمسو کلای بند پی بابل مصالحی از گچ و آجر دارد.در بقعه آقا سید حسین بن موسی کاظم(ع) در پایین شیر و دگلیجان تنکابن سنگ مرمری بود که روی آن را سیمان کشیده بودند.بقعه آقا سید ابراهیم که ستونهای سیمانی داشته و تکائلی از آجر و سیمان.کاروانسرای گمبوج که بسیار قدیمی ست در شیب شمالی گردنه امامزاده هاشم در راه هراز که مصالح آن سنگ رودخانه و گچ غربالی بود.در بنای درویشعلی الیاس در شاهان دشت امیری لاریجان مصالح آن سنگ و ساروج بوده که به جای خاکستر در داخل ساروج آن زغال چوب زده اند......
معماری:
ساری پایتخت طبرستان در گذشته دارای دروازه هایی بود: بارفروش-فرح آباد(ملا مجد الدین فعلی)-استر آباد(میدان شهداء فعلی)-نقاره خانه.نوشته اند سال 1196 آقا محمد خان قاجار ارگی یا برجی بزرگ در ساری ساخت.رابینو نوشته:"قلاع و استحکامات این شهر را آغامحمد خان قاجار بنیاد نهاد و فتحعلی شاه آن را تعمیر کرد."مکنزی در سال 1275 درباره دشت نور نوشته:"هر خانه تالاری دو طبقه در حیاط برای خواب دارد و پرده هایی از نی در اطراف آن آویخته است."هنوی در سال 1154 درباره دروازه های موجود دراشرف نوشته:" دروزاه اول به خیابان مشجری می رسد که 30 دستگاه عمارت برای پاسداران ساخته شده.دروزاه دوم به باغی می رود که در آن جویی از سنگ ساخته اند." ساخت پلاژ در بابلسر و رامسر از عصر پهلوی آغاز شد.
مجموعه فرح آباد:
بنای شهر قدیمی فرح آباد درسال1020 هجری قمری به فرمان شاه عباس بزرگ نهاده شده است .هم اکنون بقایای آن دروسعتی حدود 30 الی40 هکتار مشتمل بر مسجد، مدرسه، قسمت هائی از یک پل ،دیوار باقی مانده از یک قصر وحمام درفاصله تقریبی 28 کیلومتری راه اصلی ساری به فرح آباد و به فاصله 28کیلومتری از ساحل دریای خزر قرار دارد.با توجه به نوشته های باقی مانده از دوران صفویه ،طاهان قصبه کوچکی بود که گسترش یافت وبه فرح آباد تغییر نام پیدا کرد تا جائی که بندری آباد وپررونق شد ولقب دارلسرور ویا حتی دارالسلطنه را به خود اختصاص داد .متا سفانه رونق این شهر چندان دوام نپایید وتوسط روس ها دراواخرسلطنت شاه عباس دوم به آتش کشیده شد.روس ها پس از کشتار همگانی وآتش زدن کاخ جهان نما قصر معروف شاه عباس بزرگ،از راه دریا گریختند .برای پی بردن به نقشه ی اصلی شهر نیاز به بررسی وحفاری علمی است اما با توجه به وضعیت موجود می توان گفت که طرح شهرسازی آن همانند شهرهای اصفهان وقزوین بوده است،بدانگونه که هسته اصلی را میدانی مستطیل شکل تشکیل می داد واز سمت شمال به کاخ جهان نما منتهی میشد .درمیان همه آثاری که ذکر آنها رفت تنها مسجد ومدرسه به دلیل پایگاه مردمی که دارد پابرجاست. این مسجد در زمینی مستطیل شکل وساخته شده و دارای فرم چهار طاقی ایوانی است.ایوان اصلی آن با گنبد آجری در سمت جنوب آن قرار دارد.از مناره های آن تنها پایه هایی باقی مانده و در دو طرف ایوان دو شبستان عظیم وجود دارد.پیرامون حیاط دارای حجه های است .بنای ضلع شمالی آن به کاروانسرا بیشتر شباهت دارد.آب آن توسط جوی های روباز آجری از رود تجن به حوض مرکز حیاط وارد و پس از سرریز حوض از ضلع غربی خارج می شد.از تزئینات مجسد آن هم می توان کاشیکاری و مقرنس کاری را عنوان کرد.
کاخ جهان نما:در فرح آباد واقع و از این کاخ که بخش هایی از برج و باروی آن باقی مانده, دو اشکوبه بوده و هر اشکوبه به اتاقهای متعدد تقسیم می شد که مزین به مقرنس کاری و نقاشی بود.
مسجد جامع ساری:گویند این مسجد در گذشته آتشکده بوده و نخستین بنای اسلامی شمال ایران است.گویند روز دوشنبه در ماه آبان 144 ه. از اعراب ابوالخصیب که در فتح ولایات کوشش نموده بودند ,در ساری مسجد جامع ساختند.البته رابینو تاریخ آن را 140 ه. نوشته است.
بنای میدان ساعت:در منابع مختصرا درباره این بنا توضیح داده شد.مثلا در ساری قبل از خیابان کشی عصر پهلوی ,مدرسه-مسجد و حمام حاج درویشعلی بود که خراب شد و میدان ساعت را به جای آن ساختند .در کتاب جغرافیای تاریخی ساری آمده:"این ساعت شاید منظور بنای میدان ساعت باشد که خانقاه و گنبد کنیزکی به نام دلارام است.
آب انبار نو:این بنا در عصر قاجار توسط خورشید خانم از خاندان کنی ها احداث گشت و از دو قسمت مخزن و پاشیه تشکیل شده.مصالح آن آجر و ساروج بود.
برج رسکت:این برج در ساری واقع است و از آثار اسپهبدان مازندران می باشد.برجی مدور که سقف گنبدی داشته واز خارج مخروطی شکل است.تاریخ آن احتمالا سال 400 ه. است.
برج لاجیم:این بنا از داخل گنبدی و از خارج مخروطی است.بالای کتیبه آن طاق نمای کوچکی شبیه به طاقچه قرار دارد.سال تاسیس ابن بنا 413 ه. بود و مربوط به اسپهبدان است.این برج و برج رسکت دارای کتیبه هایی به خط پهلوی است که نشان می دهد با تمام تغییراتی که در ایران رخ می داد (حمله اعراب و ورود اسلام و خطوط عربی)مردم شمال کشورمان که از حمله مستقیم اعراب مصون مانده بودند, هم چنان به خط پهلوی نگارش می کردند.
امامزاده عباس: بناي امامزاده عباس ساري از نظر شيوه معماري و شكل گنبد هرمي آن ، اهميت تاريخي و هنري دارد. داخل صحن بقعه ، صندوق چوبي نفيسي برروي مرقد قرار دارد كه تاريخ سال 897 هـ . ق برروي آن حك شده است . دراين بقعه سه تن از امامزادگان به نام امامزاده عباس ، محمد و حسن مدفون هستند .
امامزاده یحیی: ساختمان برج آجري امامزاده يحيي در شهر ساري واقع شده و داراي صندوق نفيس چوبي است كه از اهميت هنري و تاريخي برخوردارند. طبق كفاد كتيبه موجود، صندوق چوبي در سال 849 هجري قمري ساخته شده و باني آن خواجه حسن نام و كاتب كتيبه آن، فخرالدين مطهربن عبدالله الداعي است. به استناد شجره نامه موجود، امامزاده يحيي از فرزندان امام موسي كاظم (ع) است.
چشمه عمارت: در جنوب شرقی بهشهر بنایی ست از عصر صفویه که به نام چشمه عمارت خوانده می شود.این بنا داراي نقشه مربع مستطيل به طول 25 متر و عرض 22 متر است . در زمان ساخت داراي دو طبقه بوده كه در حال حاضر طبقه همكف و جرزي از طبقه اول بنا سالم باقي مانده است . در مركز طبقه همكف جوي آب نمايان است . در چهار طرف مركز طبقه همكف و بر روي هر ضلع بنا صفحه اي باسه ورودي و نعل درگاه قوس هلالي و سه پنجره باطاق جناقي قرار دارد . ورودي مركزي هر ضلع جهت كانال جريان آب در نظر گرفته شد. اين بنا كه بصورت قرينه ساخته شده داراي تزیينات كاشي كاري و نقاشي روي گچ در زمان ساخت بنا بوده كه درحال حاضر تنها داغ كاشيها و بخشي از نقاشي روي گچ در ضلع شرقي و در اطراف راه پله دسترسي به طبقه اول كه گواه شاهكارهاي كم نظير هنرمندان عصر صفويه بوده باقي مانده است. بناي چشمه عمارت داراي ويژگي خاصي در سيستم آبرساني است.
قلعه پلنگان: در شبه جزیره میانکاله هم در شمال بهشهرقلعه ای به نام پلنگاه ساخته شد. قلعه پلنگان در سال 1285 هجري قمري به دستور ناصر الدين شاه و تنها بعنوان يك قلعه نظامي بمنظور جلوگيري از هجوم و دستبرد تركمنان بنا گردید. با توجه به روايت هاي تاريخي در هشت كنج قلعه ، هشت برج حفاظتي در فاصله هايي در حدود 70-80 متر قرار داشته كه با مصالح آجر ، گچ ، آهك ، گل ساخته شده بود. این قلعه به عنوان شكارگاه شاهان صفوي و قاجار مطرح و داراي اهميت فراواني بوده است .
امامزاده قاسم: این امام زاده از نوادگان موسی بن جعفر (ع) میباشد که در ۱۵ کیلومتری شهرستان بهشهر واقع شده است. این بنا چندین بار تعمیر و بازسازی شده است. در مجاورت آستانه در زمینی به مساحت ۳۸۱۶ متر مربع زائرسرا احداث شده وفعلا زائران حضرت رضا (ع) در آن جا بیتوته میکنند.
مجموعه شهریاری: در بخش یانه سر و در منطقه کوهستانی مجموعه ای از زمان قاجار دیده می شود که شهریاری نام گرفته.ساختمان شرقی آن با پلان مستطيل شكل و در دو طبقه در سال 1260 هجري قمري ساخته شد در طبقه همكف يك اتاق بزرگ مركزي با دو اتاق كوچكتر درد و سوي شرقي و غربي كه به وسيله يك رشته پلكان در هر طرف از يكديگر جدا گرديده قرار دارد . سقف اتاق بزرگ مركزي طبقه همكف بسيار بلند بوده و تنها يك اتاق كوچك 5/2 ×2 در بخش شمالي در طبقه اول وجود دارد. اتاق مركزي طبقه همكف در مراسم عزاداري كاربرد داشته است. در دو سوي راه پله در طبقه همكف دو اتاق با گچبري بسيار زيبا قرار دارد. ساختمان غربی که سال 1285 هجري قمري با پلان مستطيل شكل و در دو طبقه ساخته شد . طبقه همكف داراي دو راه دسترسي به شاه نشين و اتاق پشت آن است . دسترسي به طبقه اول از طريق چهار رشته راه پله در دو سوي غربي و شرقي بنا امكان پذير است . طبقه اول داراي دو سري اتاق در جهات شمالي و جنوبي است كه توسط راهرویي به اتاق مياندر (شاه نشين شمالي و جنوبي) مرتبط است . از تزیينات وابسته به معماري اين بنا مي توان به گچ بري و آينه كاري و بخاريهاي ديواري ساخته شده از گچ و پنجره هاي ارسي و درهاي تزیيني مشبك با شيشه هاي رنگارنگ اشاره كرد.
عمارت افغان نژاد: در روستای قره تپه بهشهر مجموعه عمارت افغان نژاد قرار دارد.اين مجموعه شامل سه عمارت و يك حمام بوده كه يكي از يادگارهاي عصر قاجاريه است . عمارت غربي مجموعه افغان نژاد در دو طبقه ساخته شده . بخش تراس در طبقه همكف داراي طاقهاي قوسي شكل است. علاوه بر عمارت مسكوني ، حمام مجموعه نيز در ضلع جنوبي قرار گرفته كه داراي تزیينات آهك بري می باشد.
قلعه شاه نشین: در روستای آسیابسر آثاری از قلعه شاه نشین دیده می شود که ديواره جنوبي قلعه به ارتفاع 70/2 متر باقي مانده كه 4 رديف سوراخهايي به اندازه هاي مختلف براي محافظت از قلعه براي نگهبانان در نظر گرفته شده است .و در همین روستا بقعه امیر کمال الدین و امیر جمال الدین وجود دارد که تزیينات خارجي بنا شامل تزیين آجري سينه كفتري و نيم دايره هاي طاسي شكل و تو رفتگي هاي مستطيل و مربع شكل است .
آتشکده کوسان:در جنوب غربی روستای آسیاب سر بقایای بنایی دیده می شود که آن را آتشکده می دانند. بنا داراي نقشه مربع و ابعاد آن 5/8 در 5/8 متر است . با توجه به بقاياي معماري و فرم مربع شكل ،اين بنا كاملا القاء كننده يك چهار طاقي است.مصالح اصلي اين بنا را سنگ و ساروج تشكيل ميدهد . بخش ظاهري ديوارها با سنگها منظم هندسي چيده شده و داخل ديوارها با لاشه سنگ و خاك پر شده است . قطر ديوارها 110 سانتي متر بوده و ارتفاع ديوارهاي سنگي باقي مانده در چهار ضلع بنا به ابعاد متغير 150-190 – 210-220 سانتي متر است .
مجموعه عباس آباد: در اطراف بهشهر در سمت جنوب شرقی درياچه ای در ارتفاع 400 متری از سطح دريا در ميان جنگل قرار گرفته که به علت ساخت و سازهايی كه شاه عباس در اطراف آن انجام داد، به نام «عباس آباد» معروف شده است. وسعت آن حدود 10 هكتار و عمق آن نزديك به ده متر است. در کل این مجموعه بوده شامل كوشك داخل آب بندان ، حمام برج آجري ، محوطه گلباغ ، جاده سنگفرش كه در سال 1021 هجري قمري به دستور شاه عباس اول ساخته شد . كوشك داخل آب بندان در زمان احداث داراي بخش تحتاني بصورت چهار طاقي مضاعف بوده و بر بالاي آن بنايي با مصالح چوبي براي استراحت شاهان صفوي ساخته شد . در بخش زيرين و در ميان چهار طاقي مضاعف يك ستون قطور آجري قرارگرفته كه داراي سوراخهاي بسيار زياد است . آب با حركت در داخل اين چهار طاقي و با عبور از مجاري باعث ايجاد فوران در طبقه بالا مي شد . در اطراف جاده سنگفرش از شمال به جنوب محوطه و رو بسوي گلباغ چند برج آجري براي حفاظت مجموعه ساخته شده بود كه در حال حاضر دو برج آجري 14 متری آن تا حدي سالم مانده است . آقای ستوده در کتابش از آستارا تا استار آباد درباره چهار طاقی وسط دریاچه چنین نوشته:"این چهار طاقی از آجر است و محل تفریح بوده.شاه عباس دوم که سال 1063 به این مکان آمد دستور داد اطراف دریاچه را چراغان کردند و خود در تالار وسط دریاچه با ملتزمان می نشست و چون چراغ ها را می افروختند و عکس آن در آب می افتاد منظره جالبی داشت.
باغ شاه و عمارت دیوانخانه: از مهم ترین این بناهای اشرف باغ و عمارت شاه (عباس)است. عمارت آن با نام دیوانخانه درمحوطه باغ بوده و طول آن سه برابر عرض آن است.جلوی آن کاملا باز است .ولی از عقب و طرفین دیوارهایی است که از پنجره های متعدد پوشیده شده.فاصله عمارت از زمین دو پله است.قسمت باز عمارت رو به شمال بوده و خیابان پس از دیوانخانه ادامه می یابد و به تپه های انتهایی باغ می رسد.خیابان جلو عمارت ستنگفرش بوده و وسط آن جویی است و از حوض جلوی دیوانخانه آب در جوی ها روان است.در جایی دیگر از همین کتاب از آن به نام چهلستون نام برده می شود که مشتمل بر 16 ستون چوبی است.که در میان اتاق های آن گودهای آتش و اجاق کنده شده و اتاق های بالا جایگاه آیندگان و روندگان است. ظاهرا در برابر عمارت چهلستون حوضي بوده كه اطراف حوض از سنگهاي يك پارچه كه روي آنها قاليچه پهن ميكردهاند و محل نشمين بوده و شاه از بالا با مردم گفت و گو ميكرده است.در حال حاضر از اين حوض بزرگ اثري نيست و تبديل به فضاي سبز شده است. سنگهاي يك پارچه كه در اطراف جويها به كار رفته تا امروز نيز باقي است بر روي لبه سنگها سوراخ هايي تا 1000 عدد ديده ميشود كه محل قرارگيري شمع بوده است. با روشن كردن اين شمعها و انعكاس آنها بر آب مسير آب به نحو زيبايي نورپردازي ميشده است. كف باغ سنگفرش بوده است و در سراسر اين مسير آبشارهايي وجود داشته است.این مکان هم اینک ساختمان شهرداری بهشهر است.
همایون تپه: همایون تپه هم در چند کیلومتری شمال بهشهر است .بالای آن بنایی هشت ضلعی از سنگ سفید آهک بود.روی نمای خارجی بیشتر سنگ ها علائم مخصوص سنگ تراشان حک شده و ظاهرا سال 1062 شاه عباس دوم دستور داد بر فراز آن پشته بسازند که به همایون تپه معروف شد.وسایل چراغانی و آتش بازی در آنجا فراهم بود.
صفی آباد: شاه عباس اول دردامنه های پوشیده از درخت رشته کوههای البرز دستور احداث قصری را به سال 1021 صادر کرد وامروزه صفی آباد نامیده می شود.هنوی در سفرنامه خود چنین نوشته:طرح این بنا مربع شکل است و در 2 طبقه بوده ,بامی لبه دار و پوشیده از سفال دارد.طبقه پایین تالار مرکزی بزرگ و اتاق های کوچک در 4 کنج داشته و در طبقه بالا چهار اتاق بزرگ است.مصالح آن تا هشت فوتی از سطح زمین از سنگ و آهن است.بالای آن با آجر بزرگ و ساروج می باشد.شاردن نوشته که بواسطه کاشی کاری در مدخل این عمارت در بالای درب ها صورت شیر خورشید نقش شده بود.اطراف این بنا درختان کاج-سرو-نارنج و انار وحشی قرار داشتند.
خانه و آرامگاه نیما یوشیج: از بناهای اواخر صفویه بوده با پلانی مربع شکل داری یک حیاط مرکزی و اتاقهای متعدد در اطراف آن است.این بنا بخاطر آجر کاری-گچ بری-خراطی-آیینه کاری و ارسی های زیبا از آثار ارزشمند در کشور است.
امامزاده عبدالحق زیراب: آستانه مبارك حضرت امامزاده عبدالله ملقب به عبدالحق فرزند حضرت امام موسي كاظم (ع) ولادت در سال 173 هجري قمري، متوفي بسال 205 هجري قمري بنا به روايتي كه سينه به سينه نقل گرديده، قضاوت و احقاق حقي كه بر اثر معجزات اين بزرگوار بين تعدادي از مومنين صورت گرفته و مشهورترين اين كرامات در سال 738 هجري قمري كه بين دو برادر صورت گرفت و اختلاف ريشهداري را حل و فصل كرد به عبدالحق ملقب و مشهور گرديده است. متوليان اوليه بقعه مطهر حضرت امامزاده عبدالحق مردان مومن و متدين به نامهاي درويش ابوطالب، درويش اسماعيل و درويش حسين اهل كنيج كلاه زيرآب سوادكوه بودهاند كه بناي بقعه مطهر را احداث و توليت آستانه اين بزرگوار را نسل به نسل عهدهدار بودهاند.روايت كردهاند دو برادر بخاطر اختلافي كه بر روي زمين شاليزاري خود پيدا كردند با هم مشاجره و اختلاف ريشهاي پيدا كردند به طوري كه مسئله بصورت بصورت لاينحل در آمد دليل اين اختلاف گم شدن مرزي بود كه زمين دو برادر را مشخص و تقسيم ميكرد. يكي از برادران با مراجعه به آستانه مباركه امامزاده عبدالحق در آنجا جهت رفع مشكل دخيل بسته، فرداي آنروز بر اثر كرامات آقا رودخانه مجاور زمين تغيير مسير داده و از وسط زمين عبور كرده بطوريكه مرز اصلي و حقيقي زمين را مشخص نمود و به يك اختلاف ريشهاي و قبيلهاي پايان داد از اين ماجرا به بعد امامزاده عبدالله به عبدالحق ملقب و مشهور شد.
غار اسپهبد خورشید: اين غار در حد فاصل راهآهن پل سفيد و سرخآباد در ناحيه دوآب وجود دارد. وجه تسميه دوآب اين است كه در اين منطقه دو رودخانه سولا و عباسآباد به هم پيوند ميخورد. غار بصورت تالار ساده و تقريباً 15 متر است. جالبترين بخش غار بناهاي قسمت چپ راهرو است. كه نسبتاً سالم مانده است. و با دقت در آنها ميتوان به وضع معماري اين دژ ديمي پي برد. در كنار دهانه راهرو پلكاني است كه پس از خاكبرداري آن به يكي از شاهكارهاي ساختماني غار بر ميخوريم.اين راهرو به عرض 15/1 و داراي هفت پلكان به ارتفاع 17 سانتيمتر است و پله ششم پاگرد است و از آنجا به گردش به چپ داخل بناهاي فوقاني ميشدند.
کاخ شاهپوربابل:در جنوب بارفروش عصر صفوی دریاچه ای بود که وسط آن جزیره ای داشت شاه عباس آنجا عمارتی ساخته و آن را باغ شاه نامید.کاخ شاه عباس در عصر زند مخروبه شد و آقامحمد خان قاجار آنجا کاخی ساخت که به دست ناصر الدین شاه تعمیر گشت .در اواخر قاجار دریاچه به صورت باتلاق در آمد و سال 1310 رضاخان دستور داد بقیه بخش ها را هم خشک و هموار کنند و در وسط این مکان(جزیره عصر شاه عباس) کاخی بنا نهاد.این مکان دو طبقه و با اتاقها و تالارهای متعدد که دارای گچ بریهای زیبایی هستند.این مکان سال 1362 به دانشگاه علوم پزشکی تبدیل شد.
کاخ رامسر:این کاخ توسط رضا خان و از سنگ مرمر ساخته شد .اتاقهای آن بزرگ و کف آن از چوبهای گرانبها بود.سقف چوبی آن دارای نقش و نگار های برجسته بوده و شاه ایران دستور داده بود تمام سطح کاخ را با برزنت بپوشانند تا آفتاب رنگ مرمرها را مات نکند.
کاخ اشرف در نور:سال 1343 اشرف پهلوی دختر رضا شاه و خواهر دوقلوی محمد رضا تصمیم گرفت در شمال کاخی برای خود بسازد.این کاخ کاخ نور بود.مردی به نام پالانچیان مسئول این کار شد.وی با همان سرعتی که جاده هراز را به صورت غیر استاندارد جهانی می ساخت ,کاخ جدیدی اشرف را هم بنا کرد تا در روز افتتاح ,اشرف از جاده جدید به کاخ جدید برود.این کاخ در بین نور و علمده ساخته و پایه آن بتن ریزی شده بود. دو قسمت جنگلی و ساحلی داشت که هر دو کاخ از طریق تونل زیر زمینی بهم مربوط بودند.خیابانهای این کاخ با ملاطی قرمز رنگ که از فرانسه آورده بودند پوشانده شد که در مقابل رطوبت-سرما-گرما مقاوم بود.آشپزخانه این کاخ بسیار بزرگ و استخرهای وسیع آن به سیستم آب گرم مجهز بودند.اصطبل آن مدرن و مجهز به سیستم تهویه مطبوع و آبخوری اتوماتیک بود.در بخش ساحلی دو لنج و قایق بزرگ موتوری که در اصل یک کشتی تفریحی مدرن بود وجود داشت.این کشتی تفریحی دارای دو اتاق-حمام-آشپزخانه-سرویس بهداشتی و.. بود.در انبار کاخ اشرف لوازم استیل-چینی-تجهیزات آشپرخانه و کنار آن یخچال-فریزر-تلویزیون-موکت های بافت فرانسه و.. . دیده شد که همه و همه برای تامین جهیزیه 500 نوعروس کافی بود.در این کاخ سالن وافور نیز ساخته بودند که شومینه آن مثل یک وافور تریاک کشی بود.کف سالن را با سرامیک های فرانسوی فرش کرده و در اتاق خواب آن تخت خوابی بود مجهز به ماساژور الکتریکی و چون شخص روی آن دراز می کشید با زدن یک دگمه بطور اتوماتیک تخت مانند یک گهواره تکان می خورد.در این اتاق دو کره بزرگ طلایی بود که با فشار دادن دگمه آن کره از وسط باز می شد و وسائل آدیو و ویدئو بیرون می آمد.اتاقی دیگر که گویند عبادتگاه اشرف بود و روی دیوار آن دو تابلوی طلایی بزرگ و کنده کاری با تصاویر شیطان-خورشید و ماهی ای عجیب وجود داشت.این کاخ دارای یک سالن سینما بود که شبیه سالن سینمای کاخ نیاوران بوده است.
کاخ چایخوران چالوس: این بنا مربوط به اوایل دوره پهلوی بوده و در عین سادگی دارای گچ بری و کاشی کاری می باشد.مصالح آن سنگ و آجر و پوشش بام آن شیروانی است.نفوذ معماری اروپایی در آن به وضوح دیده می شود.
بقعه آقاشاه بالو زاهد: اين بقعه در سه كيلومتري شرق چمستان در ۱۵كيلومتري شرق نور قرار دارد. آقاشاه بالو از عرفاي قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمري بوده و مرشد شيخ حسن جوري عامل اصلي نهضت سربداران خراسان در زمان حكومت مغولان است. بناي آجري با گنبدي مخروطي و تزيينات كاشي كاري برروي مرقد آقاشيخ بالو ساخته شده كه از آثار مهم تاريخي مازندران به شمار ميرود.
کاخ اجابیت کلاردشت:مربوط به اوایل دوره پهلوی بوده و گچ بری-سنگ فرش و نقوش آن بسیار زیباست.معماری آن اروپایی و داخل آن دارای لوستر و اشیاء بسیار نفیس است.
گنجینه بابل: اين مجتمع فرهنگي داراي گنجينه آثار تاريخي و فرهنگي،نمايشگاه آثار فرهنگي هنري،كلاسهاي آموزش هنرهاي سنتي و كتابخانه تخصصي ميباشد. گنجينه بابل به معرفي آثاري ساخته شده از سفال ، فلز ، سنگ ، شيشه ، چوب بجا مانده از دوران پيش از تاريخ، تاريخي و اسلامي ميپردازد. آثار مفرغي باقيمانده از دوران تاريخ در اين گنجينه كه شامل انواع ابزار جنگي و پيكرههاي حيواني و زينت آلات زنان است خود در روشنسازي گوشه ديگري از هنر و تمدن سرزمين ايران نقش آفريني ميكند. بخش مردم شناسي گنجينه شامل لباسهاي محلي استان مازندران و نيز ابزار آلات زندگي روزمره است. آخرين بخش گنجينه شامل آثار چوبي استان مازندران از قبيل در، دريجه و صندوق ميباشد. از آنجايي كه حاشيه در ياي خزر جنگلي است و انواع چوب در دسترس بوده، هنرمند مازندراني با استفاده از چوبهاي جنگلي و با اعتقاد و ايماني راسخ به خلق آثاري زيبا پرداخته،كه در آنها انواع هنر از قبيل خطاطي، كندهكاري، قابل و گرهسازي جلوهاي خاص پيدا كرده است.
امامزاده هاشم(ع):در ناحیه لاریجان مازندران در زمان شاه عباس امامزاده و کاروانسرایی ساخته شد که در عصر پهلوی به دستور فرح مرمت گشت.
تکیه پهنه کلا: در ۱۲ کیلومتری جنوب شهر ساری و در منطقهای سر سبز که دارای منظرههای طبیعی بسیار زیبایی است واقع شده است.تکیه دارای امکانات رفاهی متعدد از جمله ۱۳۰ باب زائر سرا، آب، برق، تلفن، نانوائی و سرویس بهداشتی مجهز میباشد.
امامزاده حسن: این بقعه در 10 كیلومتری شهر آلاشت، در روستائی به همین نام یعنی روستای امامزاده حسن، در دهستان ولوپی در غرب شهر یزرآب قرار دارد علاوه بر اهمیت این مكان در بعد زیارتی، هر ساله در جشن سنتی 26 عید ماه كه از ماههای سریانی و مصادف با اولین ماه فصل تابستان است مراسم دیدنی كشتی لوچو بهمراه آئین های جنبی دیگر و این مكان برگزار می شود
بقعه سید علی کیا: این بنا در ده سید علی کیا از حوالی کجور قرار داشته که مصالح آن از آجر و ساروج است.مرقد را با آجر و گچ از زمین بالاتر آورده اند و جلوی گورستان قدیمی کنار بقعه ماذنه ای است که پایین آن از آجر و گچ و گلدسته آن از چوب است.
بقعه حمزه رضا:این بنا در کوشک سرای چالوس است و از سنگ وگچ بوده که از ویژگی های آن افزودن 16 گوشواره است که دایره ای را بوجود آوردند و سقف را بنا نمودند.
امامزاده عبدالله نکا: در قره طغان اشرف که امروزه نکا نامیده می شود واقع بوده و بنایی ست آجری و مسجدی نیز دارد.در هز ضلع بنای اصلی طاقنمای کم عمقی است.بالای طاق نماها کمربندی از آجر که کمی پیش آمده دور بنا می چرخد.بالای آن در هر ضلع شش قرنیس سینه کفتری وجود دارد و در بالا به زیر گنبد منتهی می شود.صندوق داخل آن آلت کاری و تخته های نازک در میان التها وجود دارد که با طرح گل و بوته و اشکال هندسی همراه است.تخته ها با رنگ های مختلف لاکی رنگ شده ودرب مقبره کنده کاری داشته و در دماغه آن کنده کاری از آیات دیده می شود.در ورودی مسجد هم کنده کاری دارد.
امامزاده صالح در قائم شهر:بنایی ست آجری و مستطیل شکل با ضریح چوبی ساده و دو لنگه درب که دارای کنده کاری هستند.
تکیه کرد کلا:بنایی ست قدیمی در طرحی مستطیل شکل که سقف آن سفال پوش بود.دارای یک ایوان ستون دار با چهار ستون چوبی که در طرفین آن اتاقهایی به شکل قرینه وجود دارد.این تکیه دارای تزئینات و نقاشی نیز می باشد.
بنای درویش فخر الدین:بنایی ست آجری با قاعده دایره ای شکل و گنبد هرمی با کاشی کاری اندک.این مکان در قرن 9 ه.ق ساخته شد و دو لنگه درب و صندوق چوبی آن از آثار هنری ارزشمند است.
کاخ سلطنتی بابل:بنایی ست مربوط به قرن 14 ه.ش که ساختمانی دو طبقه داردبا اتاق و سالنهای متعدد و مزین به گچ بری های زیبا که مصالح آن عمدتا سنگ است و نمای آن هم با سنگ تزئین شده.در ضلع غربی آن برجی است که دو طبقه بوده و هشت ضلع و هشت پنجره.
بنایی مربوط به قبل اسلام:در میان قهوه خانه قلابن و آب گرم استرابکو در سمت چپ آب هراز بنایی است مربوط به قبل اسلام که پرستشگاه یا مسکن پیشوایان دینی بوده و از سنگ شکسته-ملاط گچ و خشت خام در ساخت آن استفاده شد.
بقعه امامزاده ابراهیم:در حوالی بابلسر است و مربوط به قرن 9 می باشد.که مصالح آن ملاط ساروج و کاشی است.گنبد هرمی آن عظمت خاصی دارد و درها و صندوق آن بسیار نفیس است.
مسجد جامع بلده نور:این بنا از سنگ و اهن است.فانوس زیبایی از سقف مسجد آویخته شده که اضلاع آن 4 مربع و 8 مثلث است.بر این مربع ها و مثلث ها گل و بوته ترسیم شده و در بالا و پایین فانوس که 4 گوشه است حاشیه بندی ظریفی دارد.
بقعه سلطان احمد بلده:در شهر بلده واقع و گنبدی مخروطی دارد.مصالح آم آجر و روکش گچ دارد.گنبد آن از داخل با مرکب سیاه تزئین شده و گچ بری دارد.نقش هایی که در این مکان دیده می شود شامل شیری است که ماری به دور کمر آن حلقه زده است.
امامزاده عبدالله سارو: به فاصله سه کیلو متری شهرستان بهشهر و در مجاورت گورستان عمومی شهر، روستای سارو واقع شده است. قدمت بنا مربوط به قرن نهم هجری بوده که دارای گنبد مخروطی شکل است. بنا به مرور زمان به علت خرابی چندین بار توسط خیرین بازسازی شده است. کل زمین امام زاده دو هکتار و مساحت زیر بنای آن ۲۰۴ متر مربع است که دارای ضریح چوبی میبا شد.
کیجا تکیه بابل: این بنا در عصر قاجار ساخته شد و ستون و پوشش چوبین سقف آن دارای نقاشی های بسیار زیباست که از لحاظ تنوع رنگ و ترکیب آنها دیدنی است.
سایرآثار که در بالا ذکر نشدند:
در بهشهرسیکا پل-بز پل-دختر قلعه در جنوب روستای آسیابسر-بقعه امامزاده یوسف(ع) –عمارت سیامی گرجی محله-حسینیه فرحی رستمکلا-حسینیه شیخ علی زاده در شمال رستمکلا-خانه قدیمی کاردلی در رستمکلا-خانه احمد علی خان هزار جریبی در سرخ گریوه بخش یانه سر-بقعه امامزاده عبدالله در سفید چاه و ...
اژدر کله-توجی-دژ ساری که در زمان کریم خان زند وجود داشت-ارگ ساری که در زمان محد شاه قاجار بوده از قلاع ساری اند . بقعه شاطر-امامزاده سه تن- امامزاده يحيي از فرزندان امام موسي كاظم(ع)-بقعه درويش فخرالدين گلما -میر سر روضه-شاهزاده حسین-مقبره زین العابدین مرعشی –دیوانخانه ساری که آن را حاصل کار آغا محمد خان قاجار می دانند. درباره کاروانسراهای ساری چنین آمده:در ساری 17 کاروانسرا وجود داشت مانند:وزیر-شاه-حاج علی عین-حاجی کاشی-میرزا حاج آقا-آقا عباس تبریزی-حضرت-شیخ علی خادمی-حاج گل آقا-تقی لمپا-پارسایی- عرب.
در سوادکوه هم آثاری چون قلعه كنگلو ـ قلعه ديو سفيد-امامزاده عباسعلی و..
در تنکابن ساختمان خاندان خلعتبری در خرم آباد تنکابن که ساختمان ناصریه-سردرب-ناهارخوران-هاجر خانم-عمارت دیوانخانه و عمارت عالیه خانم از آن بود و جزو نمونه های کامل بناهای اعیان عصر قاجار است که پس از عصر رضا شاه رو به زوال رفت-بقعه آقا شیر علی و آقا شیر حسین در حوالی تنکابن.
برج آرامگاهی سید محمد زرین نوا از آثار مشهور قائم شهر است و...
در نکا مکانی است به نام نارنج باغ که بر بالای تپه ای است و بنایی آجری و عظیم در بالای آن بود.این بنا زیر زمین عریض وطویل و اتاقهای متعدد داشت.
دمردگان هم درسال 1307 ه.ق از خرابه هایی به نام تخت شاهی(رستم) در نزدیکی نکارود یاد کرده.
در آمل قلعه شاهان دشت-گنبد ناصر الحق و شمس طبرسی-بقعه میر حیدر آملی-امامزاده عبدالله-امامزاده ابراهیم و....
در بابل و حوالی آن بقعه امامزاده عباس در بند پی شرقی-تکیه مقری کلا-بقعه شیخ موسی –امامزاده عبدالله-برج آرامگاهی امامزاده قاسم-مسجد و مدرسه کاظم بیگ-گنبد سرست-بقعه سلطان محمد طاهر-سقانفار کبریا کلا-مسجد جامع که قدمت آن به عصر قاجار می رسد و...
۱ نظر:
از این به بعد چنتا عکس هم بزار.
ارسال یک نظر