شاید تا به حال از خود پرسیده باشید که واژه مازندران به چه معناست؟
در این مقاله میخواهم درباره واژه مازندران و ارتباط این واژه با سرزمین طبرستان بگویم. اینکه مازندرانی که دیوان و اهریمنان در آن حکومت میکنند آیا همین سرزمینی است که به هماکنون به آن مازندران گویند یا سرزمینی دیگر است؟
همچنین میخواهم درباره پایتخت منوچهر و فریدون (شاهان پیشدادی ایران در شاهنامه) بحث کنم و اینکه پایتخت امپراطوری ایران در آن دوران کجا بودهاست؟
درباره واژه مازندران نظرات و روایات فراوانی وجود دارد که در زیر به چندی از آنان اشارت میکنیم.
ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان مینویسد:
- ماز نام کوهی است که اطراف جنگلها و جلگههای شمال است و سرزمینی که درون کوه ماز است را مازندران(ماز+اندرون) گویند.
- بعضی از محققین نظراتی چنین دارند:
- در زبان طبری به گوزن و زنبور ماز گویند و چون این دو جانور در این سرزمین بسیار است ؛ به این سرزمین مازندران(ماز+ آن + درون) گویند.
- مازیار (از شاهان طبرستان) دژهای بسیاری در اطراف قلمروش ساخت و در آن دوران به دژ "ماز" میگفتند ؛ و به قلمرو درون دژها مازندران گفتند.
اما به نظریهای دیگهای مطرح شده که مازندران ترکیب شده دو کلمه (مَز+ایندره+آن) است. مَز به معنای بزرگ است. ایندرا از خدایان باستانی اقوام آریایی كه خدای رعد و برق استکه پس از پیامبری زرتشت ، در ایران طرفدارانش را از دست داد ولی هنوز در آیین مردمان هندوستان به عنوان خداوند قدرت و شجاعت معرفی شدهاست و آن در ساختن نام جای بسیار کاربرد دارد و در کل محققان این نظریه را مطرح نمودند که مازندران به معنای "جایگاه ایندرا" است.
ولی در اینجا با این سؤال مطرح میشویم که چرا نام یکی از خدایان آریایی ، بر سرزمینی که مردمانش به هیچ وجه آریایی نبودهاند ، گذاشته شده؟
صادق کیا (استاد دانشگاه در ایالات متحده و از پژوهشگران ایرانشناس) در کتابی به عنوان "شاهنامه و مازندران" اینگونه نگاشته که اصلا منظور از واژه مازندران همین سرزمین طبرستان نیست بلکه مازندران یک سرزمین اساطیری و مجازی است. و سرزمین طبرستان در شاهنامه جایگاه پادشاهان کیانی و پیشدادی است و فریدون و منوچهر در آن به فرمانروایی رسیدند و این فریدون بود که پس از رسیدن به تاج و تخت شهر تمیشه را مرکز حکومت خود نهاد. و اصلا مردم این دو سرزمین دشمن یک دیگر بودهاند.
در شعر زیر میخوانید که منوچهر پیشدادی به فرزندش نوذر دستور میدهد که از طبرستان(ساری و آمل) به مازندران و گرگساران برود. و این نشاندهنده این است که بین مازندران و تمیشه (طبرستان) مسافتی طولانی وجود داشته.
سوی بارگاه منوچهر شاه به فرمان او برگرفتند راه
منوچهر چون یافت زو آگهی بیاراست دیهیم شاهنشهی
ز ساری و آمل برآمد خروش چو دریای سبز اندر آمد به جوش
ببستن آئین ژوبینوران برفتند با خشتهای گران
سپاهی که از کوه تا کوه مرد سپر در سپر ساخته سرخ و زرد
ابا کوس و با نای روئین و سنج ابا تازی اسبان و پیلان و گنج
از اینگونه لشکر پذیره شدند بسی با درفش و تبیره شدند
چو آمد به نزدیکی بارگاه پیاده شد و راه بگشاد شاه
چو شاه جهاندار بگشاد روی زمین را ببوسید و شد پیش اوی
منوچهر برخاست از تاج عاج ز یاقوت رخشنده بر سرش تاج
بر خویش بر تخت بنشاختش چنان چون سزا بود بنواختش
وز آن گرگساران جنگآوران وز آن نره دیوان مازندران
بپرسید و بسیار تیمار خورد سپهبد سخن یک به یک یادکرد
ایندرا در آیین زرتشت و شاهنامه فردوسی مالک سرزمین مازندران و سردار دیوان عالم است.
یک هندی که خود را شبیه ایندرا ساخته |
ولی در شاهنامه (منظومه حماسی ایران) ارژنگ از دیوان سپهسالار و از سربازان و کارفرمایان فرمانروای سرزمین مازندران است (در شاهنامه نام پادشاه مازندران نامعلوم میباشد). در شاهنامه توضیح چندانی درباره رابطه این دو(ارژنگ و پادشاه مازندران) ندادهاست ولی این دوارتباط نزدیکی دارند. و ارژنگ برترین دیو سرزمین مازندران است.
تصویری از ایندرا در هندوستان |
در بالا ثابت شد که واژه مازندران به معنای سرزمین ایندرا است. ولی سؤال این است که چرا به طبرستان مازندران گویند؟ این سؤالیست که جوابی بر آن وجود ندارد.
- شاید به خاطر شباهت بین صفات مازندران در شاهنامه و سرزمین طبرستان است.
- شاید به خاطر مسلمان نشدن مردم طبرستان آنها را دیو صفت نامیدند و به سرزمینشان ، سرزمین خدای شر (ایندرا) گفتند.
- شاید به خاطر قدرت و زور بسیار مردم طبرستان آنها را با دیوان شاهنامه مقایسه مینمودند.
- شاید....
آنچه مسلم است اینکه نام سرزمین مادری ما مازندران نیست بلکه این سرزمینی که در آن معیشت میکنیم ، طبرستان و پیش از اسلام تپوریه نام داشتهاست. و واژه مازندران از اواخر سدة 6 و اوايل سدة 7قمری /12 و 13میلادی و در زمان زندگانی ابناسفندیار بر مازندران گذاشته شدهاست.
منابع و صفحات مربوطه
- http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2009/11/17/107827.html
- http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=107967
- کتاب مازندران و شاهنامه ، نوشته صادق کیا ، 1353خورشیدی ، تهران.
۵ نظر:
این نوشته شما از چند دیدگاه ایراد دارد
1. منابع ای که شما استفاده کرده اید دسته اول نیست
یعنی افرادی در حال حاضربر اساس دانش و یا احتمالا جهت گیری های خودشان چیزهایی راجع به تاریخ نوشتند
در مازندران کتابهایی ابن اسفندیار تاریخ رویان و مرعشی منابع دست اولند.
2. استناد به شاهنامه هم درست نیست.
شاهنامه کتاب تاریخی نیست
بلکه آمیخته ای تاریخ و افسانه و اسطوره است.
در زمینه مسائل تاریخی جهت دهنده است اما قابل استناد نیست.
3. بنا به دو دلیل فوق کتاب جناب آقای کیا نیز قابل استناد نمی باشد چون علاوه بر دسته اول نبودن و تکیه کردن بر شاهنامه به عنوان منبع تاریخی دارای جهت گیری خاصی است
کل کتاب می خواهد نشان دهد که مازندران شاهنامه با مازندران امروزی متفاوت است
من فقط به اینها استناد نکردم:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7
ایندرا یکی از خدایان هندو است که فرزندی به نام ارژنگ دارد. البته همه اینها به نظر من کاملا مجازی بوده و مثل خدایان یونانی فقط خرافات است.
ولی آنچه مسلم است این خواهد بود که مردم هند و ایران باستان این حرف ها رو قبول داشتند و مسائل روزانه خود را به آنها پیوند میدادند.
این دو فرهنگ نزدیکی بسیاری به هم دارند. ایندرا یک خدای زرتشتی نبود بلکه خدایی از دین 5خدائه ای بود که در سراسر ملک آریایی پرستش میشد.
و در کتاب "ریگ ودا" نام این خدایان آمده.
ریگ ودا کتابی ازان ایرانیان و هندیان بود که در ایران پس از زرتشت اثری از آن نماند ولی اثراتش هنوز هم ادامه دارد.
در نوشتن شاهنامه همین کتاب ریگ ودا و اوستا و چندین کتاب اسطوره ای دیگر جمع شدند و به نظم فارسی درآمدند تا شاهنامه را ساختند.
مازندران هم در زبان سانسکریت(ریگ ودا نیز به این زبان است) به معنای جایگاه ایندرا است.
مسلم است که پسر در ملک پدر زندگی میکند.
ارژنگ(پسر) نیز در ملک پدر(ایندرا) زندگی میکرده و این به عینه در شاهنامه آماده است.
من نمیگویم این ها حقیقت هستند بلکه همه اینها مجازی است ولی با حقیقت پیوند داده شده و مردم آن زمان ان دنیای مجازی(مازندران) را به حقیقت شبیه دیدند و آن را یکی تشخیص دادند.
همه اینها نظر من بود و من به جز آن چندبیت شعر هیچ جای نوشته هایم را از اسناد مربوطه نگرفتم.بلکه همه را خواندم و آنچه به ذهنم رسید نگاشتم.
به امید آنکه شاید صحیح باشد...
به نام یزدان پاک
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
درود و سپاس
دوستان و هم میهنان کوشا و خردمند، با سپاس بسیار از راه اندازی این پای گاه مازندران شناسی، یادآور می شویم که دیکته راستین طبرستان، تبرستان بوده و ما در واژه نامه ی زیبای پارسی سـِره ط.ظ.ث.ص.ض.ح.ق.ع را نداشته و این واژه گان برای تازیان می باشد که پس از گذشت سالیان با پارسی سره درآمیخته شد، از برای پاسداشت نوشتار درست نام زیبای تبرستان، «ط» را برداشته و به جای آن «ت» را جای گزین نمایید، و کوشش شود که نگاره هایی را بکار برید که نام دروغین و نابجای « خزر» در آن نباشد، بسیار سپاسگزاریم.
باشد که با گسترش فرهنگ نیک و خردمند ایرانی «ایران جهانی و جهان ایرانی » بیافرینیم.
با سپاس
پیوندهای مردمی - انجمن جوانان سپید پارس
من هم این رو قبلا میدونستم و عنوان وبلاگ را گذاشته بودم "تبرستان" ولی چون بین مردم مازندران این اسم با ط جا افتاده خیلی ها شاکی شدن و اجبارا به خاطر گیر ندادن دوستان و این که ما رو خنگ فرض نکن مجبور شدم این اسم رو با ط بنویسم.
این قضیه مثل اون میمونه که یه بچه وقتی یه جمله بدون ـَـِـُ دار میخونه میگه بقیه بیسوادن که ـَـِـُ نزاشتن ولی در حقیقت خودش بیسواده. این جا هم مثل همون حکایته.
اتا کم راحت تر بیرین وقتی شونی یلاق خبری از ماز و کور ماز و سگ ماز نیه معمولشم اینه که همه اونایی که اصالتا تو این دینه یک رگ ییلاقی دارنه و چون بالا ماز خیری نیه پایین اسم بیتنه مازرون
برار ماز زیاد بیه همین
ربطی به ماشین ماز روسی هم ندارنه
ارسال یک نظر