آبسکون

آبَسْكون، يا آبُسْكون، آبِسْكون، جزيره يا بندرگاهي كهن در جنوب شرقي درياي مازندران و شمال باختري استرآباد در مصبّ رود گرگان كه جغرافيدانان متقدم طول شرقي آن را 79 و 45 و عرض شمالي آن را 37 و 10 يا 15 تعيين كرده‌اند (ابوالفدا، 36؛ وثوق زماني، 29، به نقل از خواجه نصير). با اينهمه، اكنون محل دقيق آن شناخته نيست و كساني آبسكون را در محل روستاي خواجه نفس كنوني يا جزاير آشوراده مي‌دانند، يا احتمال مي‌دهند كه با رود سكاندا در هيركانياي قديم كه بطلميوس از آن ياد كرده مربوط بوده است (ايرانيكا؛ دانشنامه)، اين نظر و احتمال بر آگاهيهاي قطعي تاريخي تكيه ندارد، ولي حدس بارتولد كه آن را در حدود گمش تپه يا گميشان مي‌داند، با توجه به طول و عرض جغرافيايي اين دو منطقه، از اعتبار بسيار برخوردار است، خاصه كه محتمل است مقصود ملاشيخ‌علي گيلاني (ص 50) از تميشة نزديك ابسكون، همين گميشان يا گميشه باشد.
گذشته از آن، روايات مورخان و جغرافي‌دانان در اينكه آبسكون بندرگاهي بر كران دريا يا يكي از جزاير خزر بوده است، با يكديگر اختلاف دارد و ترجيح يكي بر ديگري خالي از دشواري نيست. به هر حال، برخي آن را جزيره دانسته‌اند (مستوفي، 239؛ جويني، 2/115؛ بناكتي، 240). از سوي ديگر، محمد خوارزمشاه هم بايست به جزيره‌اي گريخته باشد تا از دست مغولان در امان بماند، خاصه كه گفته‌اند مغولان حتي كشتي او را كه به سوي آبسكون «از جزاير دهانة نهر گركان در داخل درياي خزر» مي‌رفت (اقبال، 424) تيرباران كردند، اما از قراين ديگر تاريخي، از جمله اشارت دو مأخذ كهن (مسعودي 2/25؛ اصطخري، 173) و نيز نقشه‌هاي جغرافي‌داناني چون ابن حوقل و اصطخري و نقشه‌اي كه در آغاز سدة 4ق/10م تهيه شده بر مي‌آيد كه آبسكون بندرگاهي پراهميت بوده است و همين اهميت سبب شده كه درياي خزر، نام آن را برگيرد و در بسياري از مآخذ تاريخي از آن به نام درياي آبسكون ياد شود؛ شايد كليد حل اين تناقض اين نكته باشد كه «جزيرة درياي آبسكون» را از باب حذف و اضمار، جزيرة آبسكون ناميده‌اند.
 دریای کاسپین و شرق سرزمین طبرستان در گوگل ارث

دربارة پيشينة تاريخي اين بندر، آگاهيهاي چنداني به دست نيامده جز آنكه انصاري دمشقي (د 727ق/1327م) تصريح كرده كه بندرگاه آبسكون را قباد ساساني بنا كرده است (ص 226). اگرچه قراين تاريخي كه اين معني را اثبات كند در دست نيست، ولي با توجه به اين معني كه در روزگار قباد تركان به طبرستان حمله كردند و قباد پسر خود كاووس يا كيوس را مأمور سركوب آنان كرد و وي را امارت طبرستان داد، احتمال صحت اين قول را يكسره نمي‌توان نفي كرد، به ويژه آنكه منطقة دهستان در 50 فرسنگي آبسكون، مرز ايلات ترك از قوم غز بوده است (اصطخري، 173، 177؛ بارتولد، تذكره، 2/144) و اينان احتمالاً از همانجا به طبرستان يورش برده‌اند. پس از اسلام نيز اين منطقه كه درگاه گرگان و راه ارتباطي مهمي به شمار مي‌آمده، 3 بار، ميان سالهاي 266ق/880م تا 301ق/913م، آماج يورش روسها و پايگاه حملات بعدي آنان به گيل و ديلم گشته است (ابن اسفنديار، 266؛ مسعودي، 2/20؛ اشپولر، 459).
به هر حال، در سدة 4ق/10م، آبسكون بندري بزرگ و معتبر (ابن حوقل، 325) «و جاي بازرگانان همة جهان» (حدود العالم، 144) بوده كه افزون بر اهميت بازرگاني يعني مركزيت تجارت ابريشم (لسترنج، 404) و پوست و ماهي، خط دفاعي در برابر تركها هم به شمار مي‌رفته (رابينو، 142، 143) و نيز راه ارتباطي شرق خزر به باب‌الابواب، گيلان، ديلم و بسياري از سواحل درياي خزر بوده است. مقدسي (2/525) نيز به آبسكون به عنوان «درگاه گرگان و بارانداز آن دشت پهناور» و به مسجد جامع و بازار و باروي آن اشارت كرده است. اطلاق «مدينه» يا شهر بر ابسكون (مثلاً ياقوت، 1/55، 91؛ حدود العالم، 49) نيز مسلم مي‌دارد كه در آنجا جامعي و منبري بوده است. نيز اصطخري آن را بهترين بندرگاه دانسته است (ص 173). به ناچار اين محل اهميتي داشته كه فخرالدوله بويهي آن را به اضافة گرگان و دهستان به ولايت اميرتاش، سپهسالار معزول سامانيان داده است (مرعشي، 134). اما پيداست كه آبسكون به تدريج اهميت خود را از دست داده، زيرا در سدة 7ق/13م از آن به عنوان «ديهي خرد» بر ساحل دريا ياد گشته است (بكران، 31). ظاهراً نزديك به همان ايام، پس از يورش مغول و شكستن سد جيحون و تغيير مسير آن به سوي خزر (مستوفي، 239؛ بارتولد، گزيدة مقالات، 4؛ اقبال، 427)، به تدريج آبسكون را آب گرفته است (لسترنج، 404). نيز چنانكه هدايت گفته است: آبسكون نام رودي در سه فرسخي استراباد است كه از سوي خوارزم مي‌آيد و به درياي خزر مي‌ريزد و محل ريختن آن را آب سكون نيز گويند (ص 39). همو گويد كه چون اميرزاده مهدي قلي ميرزا حاكم مازندران خواست بركنار دريا بنايي بسازد، آثاري ظاهر شد و هدايت حدس مي‌زند كه آن آثار، بقاياي آبسكون كهن است (ص 30)، اما پس از آن خبري از آثار مزبور يا بندرگاه آبسكون برجاي نيست.

منبع:جعفر شعار ـ صادق سجادي

هیچ نظری موجود نیست: