پتشخوارگر


دماوند<br>Damavand MT.
درسال673 ق . م سپاهیان آسار حادون شاهنشاه سرزمین آشور در یک عملیات جنگی به سرزمین موسوم به پاتوش آری یا پاتشوعارا ، که جزئی از کشور مادهای دور دست بوده ، رسیدند.(1) آسار حادون در کتیبه خود از سرزمین پاتوش آری چنین سخن می گویداما سرزمین پاتوش آری بر کران کویر نمک در خاک مادهای دور دست که کوه بیکنی (دماوند) در کنار آن نهاده است ، کوه سنگ لاجورد ، که هیچ یک ازنیاکان پادشاه من پا در خاک آن نگذاشته بودند « (2)  
این نام درزمان هخامنشیان تحت عنوان پیشوارش یا پتشوارش در کتیبه داریوش یکم آمده و در زمان سامانیان ، براساس کارنامه اردشیر بابکان نام آن پتشخوارگر بوده است . این سرزمین در اوستا بخشی ازرشته کوههای «اوپی ری سئنا» یا اپارسن دانسته شده است . در کتاب جغرافیدان یونانی ، استرابون با عنوان «پراخواتراس» ذکر شده که همان رشته کوههای البرز بوده و اقوام گیل ، کادوسی و آماردی در نواحی شمالی آن سکونت داشته اند. پروکوپیوس مورخ بیزانسی نیز از کیوس برادر انوشیروان تحت نام پتشخوارشاه یاد می کند که وی موسس سلسل باوندیان طبرستان بوده است.(3)
این نام درنوشته های مورخان اسلامی به صورت فرشوا ذگر، فرشوازجر و بدشوارگر آمده است . در تاریخ تبرستان ِابن اسفندیار راجع به نام فرشوادگر چنین می خوانیم:« حد فرشوادگر، آذربایجان وسرو تبرستان وگیل ودیلم وری وقومش ودامغان وگرگان باشد واول کسی که این حد پدید کرد منوچهر شاه بود (4) اولیاء الله آملی فرشوارجر را لقب تبرستان دانسته است. (5) میرظهیر الدین مرعشی نیز تبرستان را درون فرشوارگر و فرشوارگر را شامل آذربایجان ،گ یلان ،ت برستان ، ری و قومش(سمنان و قم) می داند. (6)  
ابن اسفندیار معنی فرشواذ را « باش خوار ای عش سالماً صالحاً «بیان می کند. (7) یعنی عیش کن به سلامت. (8) وی همچنین فرشواذگر را از سه جزء_ فرش + واذ + گر_،برشمرده و فرش را هامون ، واذ را کوهستان و گر را دریا و سرزمین فرشواذجر را سرزمین کوه و دشت و دریا می خواند ،همچنین خاطر نشان می سازد، به لغت قدیم جر یا گر معنی کوهستان را که برآن کشاورزی می کرده اند نیز می داده است .(9) ازاین رو به سلسله قارن (آل سوخرا) که حاکم بخشی از فراشواذگر بودهاند جرشاه یا گرشاه یا ملک الجبال می گفتند .(10)  
براساس نامه تنسر در زمان به سلطنت رسیدن اردشیر یکم ساسانی ، جُشنسف یاگُشنسب شاه(گشتاسب) بر پتشخوارگر حکمرانی داشته و عنوان پتشخوارگرشاه راداشته است . بنابر کارنامه اردشیر بابکان پتشخوارگر از بخشهایی بوده که برای اردوان شاهنشاه اشکانی سپاه تهیه می کرده است. (11)
سعید نفیسی بر اساس داستانی از کارنامه اردشیر بابکان« پذشخوار» را از مقامات مهم عصر سامانیان بر شمرده است که وظیفه اش مراقبت از خوراک شاهنشاه بوده وپیش از او خوراک وی می خورده تا ازعدم آلودگی به زهر اطمینان حاصل کند . به نظر نفیسی « پذش» به معنی پیش و «خوار» از فعل خوردن است. (12) ولی براساس نوشته های دیگر محققان «خوار» نام سرزمین ورامین فعلی است وپذش یا پتشخوارکوه روبروی خوار را می گفته اند.  
به نظرمحمد حسن خان اعتمادالسطنه، فرشوات گر به مرور زمان دچار تحریف وتخفیف شده به سوات یا سواد تبدیل شده و نام سوادکوه مآخوذ ازآن است. سعید نفیسی نیز برهمین عقیده است ونام سوادکوه امروزی را برگرفته از فرشوادگر یا پتشخوارگر باستانی می داند . (13) این تعبیر به نظر درست نمی آید زیرا بنابه قول ابن اسفندیارپتشخوارگرسرزمین کوهستانی وسیعی بوده و سوادکوه که درروزگار قرون اولیه اسلامی کوه قارن خوانده می شد بخشی ازآن بوده است. دیگر اینکه نام پتشخوارگر عصر ساسانی که در قرون اولیه اسلامی ازآن به فرشواذگر نام برده شده دیگر استفاده واستعمال نشده وبه تدریج ازرونق ورواج افتاده است.  
ابن خرداد به در المسالک و الممالک «بدشوارگر» رایکی از شهرهای تبرستان برشمرده است .(14) البته واضح است که او دچار اشتباه شده ، زیرا درهیچ یک از منابع از شهری بدین نام یاد نشده بلکه همواره تاکید شده که بدشوارگر یاهمان پتشخوارگر منطقه وسیعی بوده است .  
پتشخوارگر از سه جزء­ _پتش+ خوار + گر­_ تشکیل یافته و کوهی است که در پیش ولایت خوار واقع بوده(15) و یا کوههای کم درختی است که روبروی دره خوار قرار دارد . (16) برخی آنرا ازسه جزء _پتشخ + وار + گر_ به معنی ناحیه ای که در بردارنده کوه ودشت ودریاست خوانده اند. (17) 

بنابراین باتوجه به منابع تاریخی سرزمین پتشخوارگر، منطقه ای وسیع بوده که شامل رشته کوه البرز می شده ، و به تدریج این نام تنها برای بخش مرکزی وشرقی آن یعنی کوههای لاریجان ، بندپی ، لفور، سوادکوه ، هزارجریب وبخشی ازفیروزکوه ودماوند به کار رفته است.

پانویس
1.      تاریخ ماد، دیاکونوف ، ترجمه کریم کشاورز ، علمی فرهنگی، تهران، چاپ چهارم، 1377،ص243 وجغرافیای اداری هخامنشیان، آرنولد توین بی،ترجمه همایون صنعتی زاده،بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران،1379،ص68
2.      ایران درسپیده دم تاریخ،جورج کامرون،ترجمه حسن انوشه، علمی وفرهنگی،تهران،1374،ص132
3.      جغرافیای تاریخی ایران باستان،محمدجوادمشکور،دنیای کتاب،تهران،1371،ص323
4.      تاریخ تبرستان،ابن اسفندیار،تصحیح عباس اقبال،پدیده خاور،تهران،1366،ج 1، ص56
5.      تاریخ رویان،اولیاءالله آملی،تصحیح عباس خلیلی،کتابخانه اقبال،تهران،1313،ص27
6.      تاریخ تبرستان ورویان ومازندران،میر ظهیر الدین مرعشی،به کوشش محمد حسین تسبیحی،شرق ،تهران، 1316،ص
7.      تاریخ تبرستان،ج1،ص56
8.      تاریخ تبرستان ورویان ومازندران، ص
9.      تاریخ تبرستان،ج1،ص56
10.  تاریخ رویان،ص27 وآثارالباقیه عن القرون الخالیه،ابوریحان بیرونی،ترجمه اکبر دانا سرشت،ابن سینا ، تهران،1352،ص63
11.  ایرانشهر برمبنای جغرافیای موسی خورنی،یوزف مارکوارت،ترجمه مریم میر احمدی،اطلاعات،تهران ، 1373،ص245
12.  تاریخ تمدن ایران ساسانی،سعید نفیسی،به اهتمام عبدالکریم جربزه دار،اساطیر،تهران،چاپ اول،1383،ص305
13.  التدوین فی احوال الجبال شروین(تاریخ سوادکوه مازندران)،محمد حسن خان اعتماد السطنه،تصحیح مصطفی احمد زاده،فکر امروز،تهران،چاپ اول،1373،ص22 وتاریخ تمدن ایران ساسانی،ص306
14.  المساک والممالک، ابن خردادبه،ترجمه دکترحسین قره چانلو،ناشر مترجم،تهران،چاپ اول،1370،ص96
15.  جغرافیای تاریخی ایران باستان،ص323
16.  «ریشه یابی نام های مازندران ،تبرستان وپتشخوارگر»اسدالله عمادی،دوفصلنامه پژوهشی علوم انسانی ره آوردگیل،سال اول،شماره یکم اسفند1382،ص170
17.  پژوهشی در زمینه نامهای باستانی مازندران،سید حسن حجازی کناری، روشنگران ، تهران ،1372 ، ص45و44

هیچ نظری موجود نیست: