جشن تیرگان


جشن تیرگان در تیر روز از تیرماه برابر با ۱۰ تیر در گاهشمار خورشیدی (برابر با ۱۳ تیر ماه گاهشمار زرتشتیان ایران باستان) برگزار می‌شود. این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می‌پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان‌کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است. (آثارالباقیه، فصل نهم، بخش عید تیرگان).

این جشن در کنار آب­ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن­هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده‌است.در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده‌است.ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه‌­ای دانسته‌­اند.جشن تیرگان بجز این روز در نخستین تیر روز از سال یعنی سیزدهم فروردین (سیزده‌­بدر) و سیزدهم مهرماه (قالیشویان اردهال) نیز برگزار می­شود.ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیین­هایی برگزار می­کنند که برگرفته و در ادامه­ جشن تیرگان است. در برخی مناطق مانند فراهان صد ها سال است این جشن به شکل با شکوه در اول تیر برگزار میشود.

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن­های ایرانی «فال کوزه»(چکُ دولَه) می­باشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه‌­­ای را برمی‌­گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌­دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می­کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می­‌اندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که می­برد که آرزویی در دل دارند و می­خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن­ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق­ سر، سکه یا مانند این­ها در آب دوله می­‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می­برد و در آن­جا می­گذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته­‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌­اند در جایی گرد هم می­آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می­آورد. در این فال­گیری بیشتر بانوان شرکت می­کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می­خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می­برد و یکی از چیزها را بیرون می­آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می­شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است.در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده‌است به دست می­بندند و در باد روز از تیرماه (۹ روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می­سپارند تا آرزوها و خواسته‌­هایشان را به عنوان پیام‌­رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می­شود: تیـر برو باد بیا غـم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خـوشه مرواری بیا

در باورهای مردم، درباره­ جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می­باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره­ جوانی پانزده ساله در می­آید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخ­های زرین و در ده روز سوم به چهره­ اسبی سپید و زیبا با گوش­های زرین.تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می­رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب­رو می­شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی­خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می­خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می­جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می­گردد و آب­ها می­توانند بدون مانعی به مزرعه‌­ها و چراگاه­ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی­خواستند به این سو و آن سو راند، و باران­های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.

روایت دیگر نیز درباره­ آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال­ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می­خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می­دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می­افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می­آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می­پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ­یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ­ترین کماندار بود و به نیروی بی­مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می­کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته‌است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی­ای در وجودم نیست، ولی می­دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه­ی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی­جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان­های پاک همه­ی سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشته­ی باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می­رفت و از کوه و در و دشت می­گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنه­ی درخت گردویی که بزرگ­تر از آن در گیتی نبود؛ نشست.آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.

هیچ نظری موجود نیست: