پرویز ناتل خانلری

پرویز ناتل خانلری (زاده اسفندماه ۱۲۹۲ در تهران - درگذشته ۱ شهریور ۱۳۶۹) ادیب، زبان‌شناس، نویسنده و شاعر معاصر ایرانی است.
پرویز ناتـل خانلری در اسفند ماه ۱۲۹۲ خورشیدی در تهران متولد شد. خانوادهٔ پدر و مادر او هر دو مازندرانی بودند و در حکومت قاجار شغل دیوانی داشتند.خانوادهٔ پدری خیلی زودتر از شهر بارفروش (بابل) کوچ کرده بودند. جد او میرزا احمد مازندرانی ابتدا عنوان خانلرخان و بعد لقب اعتصام‌الملک گرفت.[۱] میرزا خانلرخان اعتصام‌الملک تا پایان عمر مشاغلی در وزارت امور خارجه داشت و مدیر کل وزارت خارجه بود. پدر خانلری، میرزا ابوالحسن خان خانلری (۱۲۸۸-۱۳۴۹ قمری) ابتدا در وزارت عدلیه و سپس در وزارت امور خارجه خدمت می‌کرد و از سال ۱۳۱۶ قمری به مدت ده سال در تفلیس و پترزبورگ مأموریت سیاسی داشت. در سال مشروطیت به تهران آمد و ازدواج کرد، لقب اعتصام‌الممالک گرفت، و در سال ۱۳۰۹ شمسی در تهران درگذشت. نام خانوادگی خانلری از لقب جد او خانلرخان گرفته شده است. کلمهٔ ناتل (نام قدیمی شهری در مازندران) به پیشنهاد نیما یوشیج (پسرخالهٔ مادرش) بر نام خانوادگی او افزوده شد و با آنکه خود همیشه آن را به کار می‌برد در شناسنامهٔ او نبود.[۲]
پرویز ناتـل خانلری تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ سن‌لویی، مدرسه آمریکایی و مدرسهٔ ثروت تهران گذراند. درس‌های دورهٔ اول دبیرستان را به‌طور متفرقه امتحان داد، و هنگام ورود به دارالفنون برای دورهٔ دوم متوسطه، به تشویق بدیع‌الزمان فروزانفر که آن زمان معلم دارالفنون بود، رشتهٔ ادبی را انتخاب کرد.[۳] سپس وارد دانشسرای عالی شد و در سال ۱۳۱۴ دانشنامهٔ لیسانس زبان و ادبیات فارسی را از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دریافت کرد. پس از گذراندن دورهٔ آموزشی خدمت نظام وظیفه از سال ۱۳۱۵ به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و مدتی دبیر دبیرستان‌های رشت بود. سپس ضمن تدریس در دبیرستانها دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی را گذراند.
در سال ۱۳۲۲ خانلری جزو اولین گروه دریافت‌کنندگان دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بود. موضوع پایان نامه دکتری او «تحول غزل در شعر فارسی» بود که به راهنمایی ملک‌الشعرا بهار به انجام رساند و بعداً با عنوان «تحقیق انتقادی در عروض و قافیه و چگونگی تحول اوزان غزل فارسی» به چاپ رسید. پس از پایان خدمت وظیفه، دوران خدمت در دانشگاه تهران را آغاز کرد. خانلری کرسی تاریخ زبان فارسی را در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران ایجاد کرد و تا سال ۱۳۵۷ خود متصدی تدریس آن بود. در همان اوایل دوران خدمت در دانشگاه تهران، در سال ۱۳۲۵ انتشارات دانشگاه تهران را بنیان‌ گذاشت و خود به مدت پنج سال مدیریت آن را به عهده داشت.
خانلری از دوران دانشجویی، همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد و اشعار و نوشته‌هایش در مجله مهر انتشار می‌یافت. در خاطرات خود به از جمعی از ادیبان نامدار آن زمان همچون محمدتقی بهار، رشید یاسمی و سعید نفیسی یاد می‌کند که در دفتر مجلهٔ مهر گرد می‌آمدند و مشهور به ادبای سبعه (هفت‌گانه) بودند. در مقابل آنها به چهار نفر جوان‌تران نوگرا و تحصیل‌کردهٔ اروپا یعنی صادق هدایت ، مجتبی مینوی ، بزرگ علوی و مسعود فرزاد اشاره می‌کند که در کافهٔ رزنوار در خیابان لاله‌زار نو جمع می‌شدند و به گروه ربعه مشهور شده بودند و خانلری در حدود سال ۱۳۱۵ با آنان نیز آشنایی یافت.[۴]
پرویز ناتـل خانلری در سال ۱۳۲۰ با زهرا کیا ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر و یک پسر بود. پسرش آرمان در جوانی درگذشت. در خرداد ۱۳۲۲ نخستین شماره از مجلهٔ ادبی سخن را انتشار داد و با وجود وقفهٔ ناخواسته‌ای که پیش آمد تا سال ۱۳۵۷ انتشار آن را تداوم بخشید.
خانلری در سال ۱۳۲۷ به پاریس رفت و مدت دو سال در انستیتو دو فونتیک که ضمیمهٔ دانشگاه سوربن بود به مطالعه و تحقیق مشغول شد. او اولین ایرانی بود که با رشتهٔ فونتیک (آواشناسی) در این مؤسسه آشنا شد و رساله‌ای نیز در این باره به زبان فرانسوی نوشت.[۵]
پرویز ناتـل خانلری در سال ۱۳۳۴ معاون وزارت کشور (در دورهٔ وزارت اسدالله علم) شد. از همان دوران سناتور انتصابی مازندران شد و چند دوره تا سال ۱۳۵۷ در آن سمت بود. از شهریور ۱۳۴۱ تا بهمن ۱۳۴۲ مقام وزارت فرهنگ را در کابینهٔ اسدالله علم داشت. در مقام وزارت فرهنگ، طرح ایجاد سپاه دانش را پیشنهاد کرد و به تصویب رساند و اجرای آن را آغاز کرد.
بی‌تردید مهمترین خدمت خانلری به فرهنگ ایرانی، تأسیس بنیاد فرهنگ ایران با همکاری عده‌ای از پژوهشگران بود که در سال ۱۳۴۴ آغاز به کار کرد. بنیاد فرهنگ ایران در مدت فعالیتش بیش از سیصد عنوان کتاب را منتشر کرد که غالب آنها متون و تحقیقات مهمی در جنبه‌های مختلف ادبی و تاریخی و علمی بود. ریاست بنیاد فرهنگ از ابتدای تأسیس تا سال ۱۳۵۷ به عهده خانلری بود.[۶] خانلری همچنین ریاست فرهنگستان ادب و هنر را به عهده داشت. مدتی نیز مدیر کلی سازمان پیکار با بیسوادی را به عهده گرفت.
پس از انقلاب اسلامی پرویز ناتل خانلری به مدت صد روز زندانی شد و از همهٔ فعالیت‌های رسمی و دانشگاهی کناره گرفت. پرویز ناتل خانلری در شهریور ۱۳۶۹ پس از یک دوره بیماری طولانی در ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.[۷]

دستاوردها و آثار

مجله سخن:
از کارهای ارزشمند خانلری انتشار مجله سخن از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ بود که جمعاً ۲۷ دوره منتشر شد. شماره اول مجله به صاحب امتیازی ذبیح‌الله صفا منتشر شد، اما با رسیدن خانلری به سی سالگی صاحب امتیازی مجله به او منتقل شد. مجله سخن بخصوص در دوره‌های اول خود دریچه‌ای به روی ادبیات جهان بود و محلی برای انتشار آثار نویسندگان تازه‌نفس و شاعران نوگرا بود، و نقش بسزایی در جهت‌گیری ادبیات فارسی در دوره معاصر داشت.
روش خانلری و نوشته‌های او در سخن، راهگشای جوانان مستعد شد. بسیاری از نویسندگان و شاعران نامدار چون جلال آل‌احمد، محمدعلی اسلامی ندوشن و بهرام صادقی اولین اثرشان در مجلهٔ سخن به چاپ رسید. مجلهٔ سخن در دوران دراز انتشار خود دو نسل از شاعران، مترجمان، محققان، داستان‌نویسان و ناقدان را تربیت کرد.[۸]

دستور زبان فارسی:
دستور زبان فارسی خانلری اولین بار در سال ۱۳۴۳ به‌عنوان کتاب درسی دبیرستانی به چاپ رسید و سال‌ها در دبیرستان‌ها تدریس می‌شد، و بعداً مورد تجدید نظر قرار گرفت و در دانشگاه‌ها نیز تدریس شد. نوآوری عمده‌ای که در اولین نگاه در دستور زبان فارسی تألیف خانلری به چشم می‌خورد، این است که برخلاف دستورهای پیشین که مبنای بحث خود را اجزای جمله و تعریف انواع کلمه قرار می‌دادند و سپس به ترکیب جمله می‌رسیدند، در دستور خانلری کوچکترین واحد گفتار که منظور گوینده یعنی رساندن پیام را برآورده می‌سازد و جمله خوانده می‌شود مبنای بحث قرار می‌گیرد، و سپس این واحد گفتار به دو قسمت اصلی تقسیم می‌شود که هر یک شامل اجزای کوچک‌تری است، و پس از آن به شناخت یک‌یک اجزای هر قسمت می‌رسد.[۹] دستور زبان خانلری بر پایه زبان‌شناسی و با توجه به روح زبان فارسی تدوین شد. و می‌توان گفت اولین دستور زبان فارسی بر بنیاد زبان‌شناسی در ایران است. در این دستور، بسیاری از اصطلاحات درست و بجای زبان‌شناسی که اکنون در زبان‌شناسی و دستور زبان رایج است، مانند نهاد، گزاره، عملکرد، پایه، پیرو، وابسته و نظایر آن از برساخته‌های اوست.

تاریخ زبان فارسی:
اثر مهم و ماندگار دیگر خانلری، تاریخ زبان فارسی است که تاکنون تنها کتاب مرجع در این زمینه به حساب می‌آید.[۱۰] بنای کتاب دستور زبان فارسی بر ۵ جلد ریخته شده بود که زبان ایرانیان را از زمان کهن تا دوره معاصر دربرمی‌گرفت. جلد اول شامل اصطلاحاتی بود درباره زبان ایرانی باستان و فارسی میانه تا ورود اسلام. جلد دوم مشتمل بر زبان‌ها و گویش‌هایی بود که بعد از اسلام در قلمرو ایران‌زمین شکل گرفته و تکامل پیدا کرده‌است. این دوره به قرن هفتم هجری ختم می‌شود. جلد سوم ویژگی‌های نحوی و لغوی و آواشناسی دوره دوم زبان فارسی دری یعنی بعد از استیلای مغول را شامل می‌شود. این دوره به قرن سیزدهم خاتمه می‌یابد و از دوره‌های تأثیرگذار در زبان فارسی معاصر است. جلد چهارم درباره زبان فارسی معاصر و تحول و دگرگونی آن است و جلد پنجم درباره زبان فارسی در کشورهای همسایه مانند تاجیکستان، افغانستان و شبه‌قاره‌است. خانلری در دوره حیات خود موفق شد تنها جلد اول و دوم آنرا در چندین مجلد به تألیف درآورد که آثار پرارزش و ماندگار این حوزه‌است. همچنین او طرح جامعی بر همین اساس ابزار زبان فارسی برای تألیف فرهنگ لغت پایه‌گذاری کرده بود که تنها موفق شد بخشی از دوره اول را آماده کند و به چاپ برساند.

فرهنگ تاریخی زبان فارسی:
از دیگر کارهای عمدهٔ خانلری، طرح‌ریزی تألیف و انتشار «فرهنگ تاریخی زبان فارسی» بود. در این نوع فرهنگ برخلاف روش رایج فرهنگ‌نگاری که مآخذ اصلی مورد استفاده در آن، فرهنگ‌های موجود است، مؤلفان نخست همه متن‌های موجود در زبان را به ترتیب تاریخی از پی هم قرار می‌دهند و واژه‌ها و معنی‌های گوناگون آنها را نه از روی فرهنگ‌های دیگر بلکه از متن‌ها بگیرند. بدین ترتیب روشن خواهد شد که هر واژه دست کم در زبان مکتوب از چه تاریخی وارد شده و هر یک از معنی‌های گوناگون آن از چه روزگاری بر جا مانده است. وجود چنین فرهنگی در هر زبان، شناسنامهٔ تاریخی یک‌یک واژه‌های آن زبان است و فایده‌های در دست داشتن چنین سندی برای زبان‌شناسان و ادیبان و محققان و شاعران چندان فراوان و گوناگون است که در آغاز کار نمی‌توان تمام آنها را پیش‌بینی کرد.
دکتر خانلری طرح تهیهٔ فرهنگ تاریخی زبان فارسی را تهیه کرد و آن را در بنیاد فرهنگ ایران به موقع اجرا گذاشت. همکاران این طرح بزرگ را که تعدادشان انگشت‌شمار بود با تحقیق و تجسس بازشناخت و گروهی جوانان علاقه‌مند را به این کار برگماشت. نخستین جلد فرهنگ تاریخی زبان فارسی در سال ۱۳۵۷ انتشار یافت. جلد دوم آن نیز به زیر چاپ رفته بود که با کناره‌گیری خانلری معلق ماند و به سرنوشت نامعلومی دچار شد. [۱۱]

غزل‌های حافظ:
پرویز ناتل خانلری در مقدمهٔ کتاب غزل‌های حافظ در سال ۱۳۳۷ اظهار امیدواری کرده بود که با استفاده از نسخه‌های کهن، دیوان کامل حافظ تهیه و منتشر گردد. این فکر پس از بیست و دو سال تحقق یافت و در سال ۱۳۵۹ دیوان خواجه شمس‌الدین محمد حافظ توسط بنیاد فرهنگ ایران انتشار یافت. دکتر خانلری در تنظیم دیوان حافظ متن ۴۸۶ غزل حافظ را پس از بررسی و مقایسهٔ ضبط ۱۴ نسخهٔ اساس خود به ترتیب حروف تهجی قافیه‌های غزل‌ها در صفحات سمت راست کتاب قرار داده است. در صفحات مقابل برای هر غزل نخست نشانه‌های معرف نسخه‌هایی که آن غزل را درج کرده‌اند در بالای صفحه و به دنبال آن ترتیب ابیات آن غزل در نسخه‌های مأخذ، و سپس اختلاف نسخه‌ها در ضبط کلمات و عبارات در مورد هر بیت نقل گردیده است.[۱۲] دیوان حافظ چاپ خانلری، با وجود چندین ویرایش دیگر از غزل‌های حافظ که طی سی سال پس از آن انتشار یافته است، اعتبار خود را حفظ کرده و مورد استفادهٔ محققان است.

شاعری

خانلری خود با آن که در جوانی در شاعری گرایش‌هایی مشابه نیما یوشیج داشت، ولی با مطالعه بیشتر به این نتیجه رسید که عروض فارسی ظرفیت‌های گسترده‌ای دارد و آن‌چه نیازمند تغییر و تحول است ، زبان شعر است که باید امروزی شود. مجموعه اشعار او با نام ماه در مرداب در سال ۱۳۴۳ انتشار یافت و بارها تجدید چاپ شد.
شعر عقاب او که به صادق هدایت تقدیم شده، از زیباترین و پرمحتواترین نمونه‌های شعر معاصر ایران است که این گونه آغاز می‌شود:
گشت غمناک دل و جان عقاب
چو ازو دور شد ایام شباب
دید کش دور به انجام رسید
آفتابش به لب بام رسید
باید از هستی دل برگیرد
ره سوی عالم دیگر گیرد...

سال‌شمار زندگی

  • ۱۲۹۲ تولد در تهران
  • ۱۳۰۰ ورود به دبستان
  • ۱۳۰۹ چاپ نخستین مقاله در روزنامه اقدام
  • ۱۳۱۱ ورود به دانشسرای عالی
  • ۱۳۱۴ گرفتن لیسانس ادبیات فارسی
  • ۱۳۱۵ رفتن به خدمت نظام وظیفه
  • ۱۳۲۰ ازدواج با همدرسش در دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی، خانم زهرا کیا
  • ۱۳۲۰ آغاز خدمت در دانشگاه تهران و تدریس در دانشکدهٔ ادبیات
  • ۱۳۲۲ گذراندن رسالهٔ دکتری ادبیات فارسی با عنوان چگونگی تحول اوزان غزل و تحقیق انتقادی در عروض و قافیه
  • ۱۳۲۲ آغاز انتشار مجلهٔ سخن
  • ۱۳۲۵ خدمت در ادارهٔ تعلیمات عالیهٔ وزارت فرهنگ
  • ۱۳۲۵ ریاست ادارهٔ انتشارات و روابط فرهنگی دانشگاه تهران
  • ۱۳۲۷ سفر به پاریس برای مطالعات فونتیک و زبان‌شناسی
  • ۱۳۲۹ بازگشت به تهران و ادامهٔ تدریس در دانشکدهٔ ادبیات
  • ۱۳۳۰ تأسیس کرسی تاریخ زبان فارسی در دانشکدهٔ ادبیات
  • ۱۳۳۰ تجدید انتشار مجلهٔ سخن
  • ۱۳۳۲ سفر به لبنان و ایراد سخنرانی‌هایی در دانشگاه سن ژوزف بیروت در بارهٔ فرهنگ و هنر ایران
  • ۱۳۳۶ سفر به آمریکا
  • ۱۳۳۶ عضویت مجلس سنا با عنوان سناتور انتصابی از مازندران
  • ۱۳۴۱ تصدی وزارت فرهنگ در دولت اسدالله علم
  • ۱۳۴۴ تأسیس بنیاد فرهنگ ایران و تصدی دبیرکلی و مدیر عاملی آن ( تا بهمن ۱۳۵۷)
  • ۱۳۴۶ انتصاب به مدیر عاملی سازمان پیکار با بی‌سوادی
  • ۱۳۵۱ تأسیس فرهنگستان ادب و هنر ایران و تصدی ریاست آن
  • ۱۳۵۱ تأسیس پژوهشکدهٔ فرهنگ ایران و تصدی ریاست آن
  • ۱۳۵۸ توقیف و زندان (به مدت یکصد روز از ۲۰ فروردین)
  • ۱۳۵۹ انتشار دیوان حافظ
  • ۱۳۶۱ انتشار داستان‌های بیدپای
  • ۱۳۶۹ شدت گرفتن بیماری‌ها
  • ۱۳۶۹ درگذشت در ۷۷ سالگی (اول شهریور ۱۳۶۹)

کتاب‌شناسی

  • دختر سروان، پوشکین (ترجمه) ۱۳۱۰
  • روان‌شناسی و تطبیق آن با اصول پرورش ۱۳۱۶
  • چند نامه به شاعر جوان (ترجمه) ۱۳۲۰
  • تحقیق انتقادی در عروض و قافیه و چگونگی تحول اوزان غزل فارسی (تألیف) ۱۳۲۷
  • مخارج‌الحروف، ابن سینا (ترجمه)، ۱۳۳۳
  • تریستان و ایزوت (ترجمه)، ۱۳۳۴
  • وزن شعر فارسی (تألیف)، ۱۳۳۷
  • غزل‌های حافظ، ۱۳۳۷
  • سمک عیار (تصحیح)، در ۵ جلد ۱۳۳۸-۱۳۵۳
  • چند نکته در تصحیح دیوان حافظ ۱۳۳۸
  • شاهکارهای هنر ایران، آرتور اپهام پوپ (ترجمه)، ۱۳۳۸
  • زبان‌شناسی و زبان فارسی (تألیف) ۱۳۴۳
  • زبان‌شناسی و زبان فارسی (مجموعه مقالات)، ۱۳۴۳
  • ماه در مرداب (مجموعه شعر)، ۱۳۴۳
  • شعر و هنر (مجموعه مقالات)، ۱۳۴۵
  • فرهنگ و اجتماع(مجموعه مقالات)، ۱۳۴۵
  • تاریخ زبان فارسی (تألیف)، در ۳ جلد ۱۳۴۸
  • دستور زبان فارسی (تألیف) ۱۳۵۱
  • فرهنگ تاریخی زبان فارسی (تألیف مقدمه) ۱۳۵۷
  • دیوان حافظ (تصحیح) ۱۳۵۹
  • داستان‌های بیدپای (تصحیح) با همکاری محمد روشن ۱۳۶۱
  • شهر سمک (یادداشت‌های مربوط به سمک عیار) ۱۳۶۲
  • هفتاد سخن (مجموعه مقالات) جلد اول ۱۳۶۸
  • هفتاد سخن (مجموعه مقالات) جلد دوم ۱۳۶۹


نمونه‌ای از اشعار ناتل خانلری را با نام عقاب در زیر آورده‌ام:

گشت غمناک دل و جان عقاب
چو ازو دور شد ايام شباب

ديد کش دور به انجام رسيد
آفتابش به لب بام رسيد

بايد از هستى دل بر گيرد
ره سوی کشور ديگر گيرد

خواست تا چاره ناچار کند
دارويى جويد و در کار کند

صبحگاهی ز پى چاره کار
گشت بر باد سبک سير سوار

گله کاهنگ چرا داشت به دشت
ناگه از وحشت پر ولوله گشت

و ان شبان بيم زده، دل نگران
شد سوی بره‌ نوزاد دوان

کبک در دامن خاری آويخت
مار پيچيد و به سوراخ گريخت

آهو استاد و نگه کرد و رميد
دشت را خط غباريى بکشيد

ليک صياد سر ديگر داشت
صيد را فارغ و آزاد گذاشت

چاره مرگ نه کاريست حقير
زنده را دل نشود از جان سير

صيد هر روز به چنگ آمد زود
مگر آن روز که صياد نبود

آشيان داشت در آن دامن دشت
زاغکی زشت و بد اندام و پلشت

سنگها از کف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده

سال‌ها زيسته افزون زشمار
شکم آکنده ز گند و مردار

بر سر شاخ ورا ديد عقاب
ز آسمان سوی زمين شد به شتاب

گفت که اى ديده ز ما بس بيداد
با تو امروز مرا کار افتاد

مشکلى دارم اگر بگشايی
بکنم آنچه تو مى ‌فرمايی

گفت: ما بنده درگاه توايم
تا که هستيم هوا خواه توايم

بنده آماده بگو فرمان چيست؟
جان به راه تو سپارم، جان چيست؟

دل چو در خدمت تو شاد کنم
ننگم آيد که زجان ياد کنم

اين همه گفت ولى با دل خويش
گفتگويى دگر آورد به پيش

کاين ستمکار قوى پنجه کنون
از نيازست چنين زار و زبون

ليک ناگه چو غضبناک شود
زو حساب من و جان پاک شود

دوستى را چو نباشد بنياد
حزم را بايد از دست نداد

در دل خويش چو اين راى گزيد
پر زد و دور ترک جاى گزيد

زار و افسرده چنين گفت عقاب
که مرا عمر حبابيست بر آب

راست است اين که مرا تيز پرست
ليک پرواز زمان تيز تر است

من گذشتم به شتاب از در و دشت
به شتاب ايام از من بگذشت

گرچه از عمر دل سيرى نيست
مرگ مي‌آيد و تدبيرى نيست

من و اين شهپر و اين شوکت و جاه
عمرم از چيست بدين حد کوتاه؟

تو بدين قامت و بال ناساز
به چه فن يافته‌اى عمر دراز؟

پدرم از پدر خويش شنيد
که يکى زاغ سيه روى پليد

با دو صد حيله به هنگام شکار
صد ره از چنگش کردست فرار

پدرم نيز به تو دست نيافت
تا به منزلگه جاويد شتافت

ليک هنگام دم باز پسين
چون تو بر شاخ شدی جايگزين

از سر حسرت با من فرمود
کاين همان زاغ پليدست که بود

عمر من نيز به يغما رفته است
يک گل از صد گل تو نشکفته است

چيست سرمايه ی اين عمر دراز؟
رازى اينجاست تو بگشا اين راز

زاغ گفت : گر تو درين تدبيری
عهد کن تا سخنم بپذيری

عمرتان گر که پذيرد کم و کاست
گنه کس نه که تقصير شماست

زآسمان هيچ نياييد فرود
آخر از اين همه پرواز چه سود؟

پدر من که پس از سيصد و اند
کان اندرز بد و دانش و پند

بارها گفت که بر چرخ اثير
بادها راست فراوان تاثير

بادها کز زبر خاک وزند
تن و جان را نرسانند گزند

هر چه از خاک شوی بالاتر
باد را بيش گزندست و ضرر

تا به جايى که بر اوج افلاک
آيت مرگ شود پيک هلاک

ما از آن سال بسى يافته‌ايم
کز بلندى رخ بر تافته‌ايم

زاغ را ميل کند دل به نشيب
عمر بسيارش از آن گشته نصيب

ديگر اين خاصيت مردار است
عمر مردار خوران بسيار است

گند و مردار بهين درمانست
چاره رنج تو زان آسانست

خيز و زين بيش ره چرخ مپوی
طعمه ی خويش بر افلاک مجوی

ناودان جايگهى سخت نکوست
به از آن کنج حياط و لب جوست

من که صد نکته ی نيکو دانم
راه هر برزن و هر کو دانم

آشيان در پس باغى دارم
وندر آن باغ سراغى دارم

خوان گسترده ی الوانى هست
خوردني‌های فراوانی هست

آنچه زان زاغ و را داد سرا
گند زارى بود اندر پس باغ

بوى بد رفته از آن تا ره دور
معدن پشّه، مقام زنبور

نفرتش گشته بلای دل و جان
سوزش و کوری دو ديده از آن

آن دو همراه رسيدند از راه
زاغ بر سفره خود کرد نگاه

گفت :خوانى که چنين الوانست
لايق محضر اين مهمانست

مي‌کنم شکر که درويش نيم
خجل از ما حضر خويش نيم

گفت و بنشست و بخورد از آن گند
تا بياموزد از و مهمان پند

عمر در اوج فلک برده به سر
دم زده در نفس باد سحر

ابر را ديده به زير پر خويش
حيوان را همه فرمانبر خويش

بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلک طاق ظفر

سينه کبک و تذرو و تيهو
تازه و گرم شده طعمه او

اينک افتاده بر اين لاشه و گند
بايد از زاغ بياموزد پند؟

بوى گندش دل و جان تافته بود
حال بيمارى دق يافته بود

دلش از نفرت و بيزارى ريش
گيج شد، بست دمى ديده ی خويش

يادش آمد که بر آن اوج سپهر
هست زيبايى و آزادی و مهر

فرّ و آزادى و فتح و ظفرست
نفس خرّم باد سحرست

ديده بگشود و به هر سو نگريست
ديد گردش اثرى زانها نيست

آنچه بود از همه سو خوارى بود
وحشت و نفرت و بيزارى بود

بال بر هم زد و برجست ز جا
گفت : کاى يار ببخشاى مرا

سال‌ها باش و بدين عيش بناز
تو و مردار تو و عمر دراز

من نيم در خور اين مهمانی
گند و مردار ترا ارزانی

گر بر اوج فلکم بايد مرد
عمر در گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا اوج گرفت
زاغ را ديده بر او مانده شگفت

رفت و بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک همسر شد

لحظه‌‌اى چند بر اين لوح کبود
نقطه‌اى بود و سپس هيچ نبود 
 

پانوشت‌ها و منابع

  1. ↑ یادداشت‌های او با عنوان سفرنامهٔ خانلرخان در سال ۱۳۵۱ در تهران به چاپ رسیده است.
  2. ↑ خاطرات پرویز ناتل خانلری، بازنویسی یدالله جلالی پندری، مجلهٔ آینده، مرداد-آبان ۱۳۶۹، ص ۴۲۷-۴۴۸
  3. ↑ خاطرات پرویز ناتل خانلری، همانجا
  4. ↑ خاطرات پرویز ناتل خانلری، همانجا
  5. ↑ خاطرات پرویز ناتل خانلری، همانجا
  6. ↑ جلال متینی، پیمان پایدار با فرهنگ ایران، ایران‌شناسی، تابستان ۱۳۷۰، ص ۲۳۳-۲۳۷
  7. ↑ Abbas Milani: Eminent Persians, Syracuse University Press, 2008, p. 971-977
  8. ↑ محمدجعفر محجوب، دکتر پرویز ناتل خانلری، ایران‌نامه، پاییز ۱۳۶۹ - شماره ۳۲، ص ۶۵۶-۶۶۴
  9. ↑ محمد پروین گنابادی، مجله یغما، فروردین ۱۳۵۲
  10. ↑ محمد مهیار: خانلری و زبان، هفته‌نامهٔ شهروند امروز
  11. ↑ محمدجعفر محجوب، همانجا
  12. ↑ مقدمه‌ای بر تدوین غزل‌های حافظ، دکتر سلیم نیساری، ۱۳۶۷
  13. ↑ قافله‌سالار سخن خانلری (یادنامه دکتر پرویز ناتل خانلری)، نشر البرز، تهران ۱۳۷۰

هیچ نظری موجود نیست: