کنگلو

درکیلومتر 10 جاده دوآب - ورسکِ سوادکوه مازندران ودرسمت چپ ،جاده ای است فرعی به طول 14 کیلومتر که از روستای بالا دوآب و از پاي طاق عظيم اسپهبد خورشيد آخرین بازمانده شاهان ساسانی آغاز و درميانه مسير پس از گذشتن از كنار بقایای راهي باستانی درسينه كوه ، به دوراهی روستای چاشم - کنگلو منتهی می شود .مسیری در محدوده کوهستانی سواد کوه ودر غرب جبال قارن که از آن در منابع با نام پادوسبان یا فادوسبان نام برده می شود. قسمتهای اولیه جاده آسفالته و باقی آن خاکی است . در ادامه راه ودرسمت چپ ،با عبورازپل سیمانی جدید الاحداث راه پرپیچ و خم وكوهستاني روستای کنگلو منشعب می شود که طول آن 16 کیلومتراست .درفاصله حدود هزارو پانصد متري جنوب غربي این روستاي مُحدَث كه بيش از 150 سال قدمت ندارد ودرارتفاعی پایین تر از آن، قلعه اي باصلابت از دوره ساساني در سه طبقه با پلاني بيضي شكل و دو ديوار منتهي به برج در جناحين آن ،برجاي مانده است که گويي همچون عقابی است سرخ گون با بالهای گسترده ،از آشیان خود محافظت می کند .
مسير يادشده يكي از محور هاي با ارزش باستاني است كه در برگيرنده آثار ي از دوران پيش از اسلام و اوائل دوره اسلامي مي باشد. دركنار دست جاده مطروحه در بالا و نيز در بستردره زيباي سرتنگه كه در مسير روستاهاي كنگلو وآريم قرار دارد، مي توان شواهدگورستانهايي از عصر آهن III و شواهدي از دوره ساساني را مشاهده كرد. روستای آریم آخرین روستا در مسیرکنگلواست كه راهی صعب العبور ومالرو به سمت چاشم، هیکو و دودانگه ساري دارد .
اگر چه از روستای جدید الاحداث کنگلو درمنابع ومتون تاریخی نامی به میان نیامده است،اما دانسته هاي ما درباب روستای آریم که به احتمال بسیار زياد همين موقعیت جغرافيايي حوزه مورد بحث ماست ،گویای توجه حاکمان دوره ساسانی به منطقه بوده است. قولی که از بِلاذُری مانده مبین این مطلب است که منطقه کوهستانی پادوسـپانان، در دوره ساسانی، پوشیده از روستا بوده و دهکده ارم مرکز ایالت و محل استقرار فرماندار ، در فاصله یک روزه از ساری قرار داشته است . لِستِرنج می نویسد، ارم خواست با محله های پایین وبالای آن که ابن فقیه و یاقوت از آن یاد کرده اند بایستی در این منطقه واقع شده باشد . (چگيني ، 1366 ص 28 )
در کتاب تاریخ طبرستان ابن اسفندیار موَلَف به سال 613 هـ.ق در باب سفرعائله اسپهبد خورشید به طاق يا محل اختفاي خانواده اسپهبد، از نام ‹‹ ارم ›› سخن به میان می آید او می نویسد‹‹ ... اصفهبد خورشید جمله اعزه واولاد وحرم را با دیگرمتعلقان که ازخواص وبطانه و معتمدان او بودندبا خزانه بالاي دربند كولا، براه آرم طاقي است كه اين ساعت آنراعايشه گرگيلي دز ميگويند ...›› ( ابن اسفندیار ، 1366ص 176)
ياقوت حَمَوي در معجم البلدان از‌‌‌‌شهركي نام مي برد كه نزديك شهر ساري است او مي نويسد:‹‹ آروم بر وزن آفعُل شهركي نزديك ساريه مازندران است›› .هم او در ادامه آورده است:‹‹ اُرَم بر وزن جُرَد وبرخي حرف دوم را ساكن روايت كنند .نام شهري نزديك ساريه ‌‌‍[= ساري] از بخشهاي طبرستان است... استخري گويد: كوهستان قاذوسيان از سرزمين ديلم است و رهبر ايشان در ديهي مي زيد كه ‌‌‹‹ اُرَم›› ناميده مي شود...از آنجا تا ساريه يك مرحله ‌[مسافتي كه مسافر در يك روز راه طي كند( فرهنگ معين، ذيل واژه ) ] راه است››.(چگيني ، 1366 ص 28 ) شايان ذكر است كه ستيغ كوه خِرو نِرو كه روستاي كنگلو و آريم در دامنه جنوبي آن بنا گرديده اند در روزهاي آفتابي در جنوب ساري به خوبي نمايان است.
نتايج عمليات گمانه زني مسير دست يابي به قلعه كنگلو كه به سر پرستي اينجانب در بهار سال جاري انجام پذيرفت اطلاعات ارزشمندي را در باب دوره ساسانی ارائه نمود ودانسته هاي ما را در ارتباط با سنت تدفين اين دوره كاملتر كرد.مي دانيم كه قبورساده متعلق به زمان ساسانيان به تعداد بسيار معدودي كشف شده است . در‹‹ تل مليان›› گوري ساساني بدست آمدكه در گزارش مربوط به اهميت آن چنين اشاره شده است: ‹‹...كشف قبور ساساني اتفاقي مهم است. اينگونه قبور به دليل ممنوع بودن دفن اجساد در دين زردشتي بسيار نادرند...›› زيرا بنا برتعليمات اوســتا مردگان ناپاكنـد و به منظور نيالودن آب و خاك آنانرا بايد در قبور صخره اي ، حفره ها و طاقچه ها دفن نمود.بنابراين در زمان ساسانيان جسد مردگان را اكثراً براي تجزيه وتلاشي به حيوانات و پرندگان وحشي وا مي گذاشتند وسپس استخوانهاي باقي مانده را در طاقچه ها يافرورفتگي هايي به نام استودان دفن مي كردند.
به نظر نگارنده ،كشف تدفيني به شكل جنيني كه تداوم سنتي به شيوه قديمي تر را تداعي مي كند شايد مهر تأئيدي بر تاكيد شاهان مستقل خطه شمالي ايران بر سنت هاي پيشين باشد. دین زرتشتی كه مذهب رسمی در دوره ساسانی است هیچ گاه یک دست و یکپارچه نبوده و با تنوع مراسم مذهبی همراه مي شد و وضع هر ایالت با ایالت دیگر نيز متفاوت بوده است . در كتاب " نامه تنسر" آمده است كه ‌شاه گيلان و مازندران كه نسبت به اردشير استقلال داشت، او را متهم به بدعت و ارتداد و نوآوري در سنت (راست كيشي زرتشتي) مي كند .به عبارت دیگر، ديني را كه اردشير براي ايجاد وحدت ملي و مذهبي به عنوان دين رسمي شاهنشاهي ايران اعلام كرده بود ، ظاهراً ‌از سوي همگان پذيرفته نشد و انحراف از سنت زرتشتي و نوعي بدعت تلقي مي شد.
روحانیت زرتشتی در دوره ساساني برخي رفتارها و عادات مانند از برکردن یشت ها و هاوخت ها و آبان يشت ها و وی دیوداد ها به مانند هیربدان ، اعتراف به گناهان وتوبه کردن در پیشگاه موبد ، قرار دادن اجساد مردگان در معرض سگان ولاشخوران و سپس قرار دادن آنها درون دخمه و غيره را بر مردم تحمیل مي كرد كه ظاهراً خوش آيند توده مردم نبوده است وآنان دركنار كيش اورمزد، نظر به اهميت ايزدان مورد پرستش خود با ساخت پرستشگاه يا انجام سنتهايي تاكيد مي ورزيده اند. پرستش ايزداني چون ناهيد ، مهر (ميترا)‌ كه براي مردم هر منطقه نقش مهمي را ايفا مي كرد ند. حفر گمانه های سابق الذکر و بررسي دقيق سطحي ،همچنين به شناسایی بقایای استقراری متعلق به دوره ساساني در وسعتي حدود 12هزار متر مربع در حد فاصل جنوب غربي روستاي كنگلو و شمال قلعه انجامیدكه ضمن روشن نمودن سمت وسوي مطـالعات وپژوهش هاي آينده در منطقه ، منجر به ادامه فعاليت هاي باستان شناسي در قالب حفاري علمي در بناي قلعه نيز گرديده است . بر اين اساس، طرح پيشنهاد كاوش قلعه ، منضم به شرح اهدافي كه در بر گيرنده موضوعات مختلف از قبيل معرفي سازه و معماري قلعه مورد نظر ، معرفي معماري دوره ساساني ، بيان کاربري بنا ازديدگاه نظامي يا مذهبي ، مقايسه و تعيين قدمت بنا ، دوره بندي ، كالبد شكافي سازه و مستند سازي عمليات كاوش بوده است ؛به پژوهشکده محترم باستان شناسي سازمان تقديم گرديد که در نهايت ، مجوز كاوش قلعه كنگلو با شماره 6407-251 درمورخ 19/7/85 از سوي ریاست محترم پژوهشکده باستان شناسی صادر و عمليات كاوش آن در هوايي بسيار سرد و برفي ، ازتاریخ 17/8/85 آغاز و تا تاریخ 16/10 /85 به مدت 60 شبانه روز بطول انجاميد.
چنانكه گفته شد، قلعه كنگلو در سه طبقه احداث شده بود اما با توجه به از بين رفتن بخش اعظمي از معماري طبقه سوم ،به ناچار،كاركاوش در فضاهاي طبقه دوم آن به روش ارگانيك آغاز شد. در اين طبقه سه فضا ،يكي در وسط به شكل مربع مستطيل و دو ديگر به شكل تقريباً نيمدايره در دو طرف آن وجود دارد . حفاري طبقه دوم تا روي كفي از جنس ملاط گچ كه در نتيجه پر شدن طبقه اول با لاشه سنگ وملاط گچ صورت پذيرفته است ، منحصر گرديد .

در ادامه كار ،در ضلع غربي حصار يا ديوار خارجي قلعه سه فضا ي ديگرکه به صورت پلكاني بنا شده اند كاوش و كشف گرديد. با كمي بررسي و دقت بیشتر، قرينه ساختار هاي اخير در ضلع شرقي قلعه نيز شناسايي شد كه البته كاوش آنها به فصل بعد موكول گرديد. هر چند به دليل تخريبات طبيعي در سطح اين فضاهاي مربع مستطيل شكل،نشانه اي از كف سازي مشاهده نگرديد اما احتمالاً از آنها، در نتيجه پرکردن با خاك درآخرین مرحله از ساخت وساز وگسترش قلعه، به عنوان تراسهايي پلكاني شكل استفاده شده است . در ادامه كاوش سه فضاي ياد شده مشخص گرديد كه ديواره هاي محدود كننده آنها داراي ملات اندود گچ است و در بخشهايي ، اندود آنها بر روي كف و بستر طبيعي قلعه كه از جنس صخره مي باشد امتداد مي يابد.اين نوع معماري، با كمي احتياط ، ذهن را به سمت فضاهايي در ارتباط با نگهداري ، انتقال آب و احياناً پرستشگاه ايزد بانوي آب ،آناهيتا ، هدايت ميكندكه البته اثبات آن نياز به كاوش هاي بيشتر خصوصاً درطبقه اول قلعه و دست يابي به شواهد متقن در ارتباط با سيستم آبرساني دارد. از اندود دیوارها و کف مجموعه سا ختارهای قلعه نمونه برداری گردید تا ضمن شناخت ترکیبات آن وساخت ملاتی مناسب جهت مرمت بنا،از نوع کاربرد خصوصاً فضاهای پلکانی شکل مطلع شد. این اندودها چنانكه در نتيجه مطالعات آزمايشگاهي و آناليز كمي كيفي مواد تشکیل دهنده، از نوع ضد آب باشند، امكان انتساب فضاهای مرتبط با آن به حوض و محل ذخیره آب فراهم می آید.
با کشف عناصر معماري ،شامل ديوارهاي جدا كننده ، طاق و قوس ، پنجره ، طاقچه ، وروديها، وفضاهای پلكاني، مستند سازی آنها در محل با الصاق شماره هاي لوكوس یا ساختار وشناسه هاي عمق و لايه انجام و سپس اطلاعات کامل و شناسنامه هر يك از عناصِر پس از برداشت هاي فني ، مرقوم شد و در اين گزارش منضم به معرفی منطقه مورد پژوهش شامل موقعیت جغرافیایی، تاریخچه مازندران و سوادکوه ، وجه تسمیه ،مجمل تاریخ ساسانی، مازندران در زمان ساسانیان ، دین در دوره ساسانی ، شیوه معماری ساسانی، مبحث مقایسه، معرفی و شرح سفال ، مبحث احتمال کاربری بنا از دیدگاه مذهبی، فرمهای مختلف مستند سازی عناصر معماری ، لایه نگاری، پلانها ،نما و برشهای مختلف،سه بعدی اثر،طرح های فنی وعکس از سفالینه ها و تصاویرمعماری ارائه گردید. با این اقدامات ، زمینه و مقدمات تهیه طرح مرمت بنا ، آنالیز کمی و کیفی مصالح شامل شناسایی ترکیبات اندود وملات و نیز آبرسانی جهت اقدامات مرمتی فراهم آمدکه بخشهایی از آن در حال انجام است.

برای مشاهده عکسهای بیشتر به نگارخانه مراجعه کنید.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام . من با نظر شما در مورد زرتشتی نبودن مردم مازندران موافقم . البته نظر شما براساس شواهد باستانشناسی است که منطقی میباشد ولی نتیجه گیری من بر اساس شواهد پراکنده و اعتقادات کهن باقیمانده در بین مردم است . به نظر من اعتقادات کهن این مردم شکل یک دین یکپارچه و دارای هویت و مرزهای مشخص با سایر ادیان را که وجه مشخصه ادیانی مانند اسلام و مسیحیت و زرتشتی است را نداشته است و شاید حتی نام مهرپرستی برآن گذاشتن هم صحیح نباشد . اگر چه بیشترین تعداد و فراوانی نشانه های کهن دال بر بزرگداشت مهر است .