وقتی پدر اسپهبد خورشید (دازمهر) از دنیا رفت خورشید خردسال بود بر همین اساس عمویش "فرخان کوچک" نایب السلطنه وی شد.
وقتی خورشید به هیجده سالگی رسید زمام کشور را به دست گرفت. مدتی از شروع حکومتش نگذشته بود که با مهدی بن منصور عباسی صلح میکند. از کارهای وی در این زمان کشتن سنباد(که ضد عباسیان قیام کرده بود) بود که باعث نزدیکی وی به مهدی شد.پس از مدتی مهدی عباسی با این نیرنگ که ، میخواهد سپاهش را از راه طبرستان به خراسان ببرد، وارد این خطه شد و به اسپهبد خورشید یورش میکند. خورشید اموال و زن و فرزندان خود را در غاری ، که امروزه عایشه دژ کرکیلی نامیده میشود، پنهان کرد و به دیلمان رفت تا تجدید قواء کند.
اعراب در پشت دژی ، که زن و فرزند خورشید در آن بودند ، به دنبال راه نفوذ میگشتند تا اینکه راهی یافتند ، آنها آبی که وارد دژ میشد را مسموم کردند تا تمام افراد داخل قلعه که از آب میخوردند تلف شوند و اینگونه خانواده خورشید کشته شدند. در این هنگام اسپهبد خورشید که به تازگی قوای دیلمی را آماده حمله به عباسیان کردهبود خبر مرگ خویشاوندانش را شنید و در آن دم بود که تاب این خبر نیاورد و کشته شد.
با مرگ اسپهبد خورشید تبری دودمان دابویگان (گاوباریان) به باد رفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر