اِبْنِ رُستم طَبَري، ابوجعفر محمد بن جرير بن رستم آملى، متكلم امامى سدة 3ق/9م. در مورد جزئيات زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست. با در نظر گرفتن اينكه تنها راوي شناخته شدة او حسن بن حمزة طبري در 358ق/969م وفات يافته است (نك: نجاشى، 64)، حيات او را بايد در نيمة دوم قرن 3 ق و شايد اوايل قرن 4ق دانست. قراين مختلف اين تصور را به وجود مىآورد كه وي در طبرستان اقامت داشته و در اين صورت در زمان حكومت علويان زيدي طبرستان (250-316ق) مىزيسته است. منتجب الدين در تاريخ ري از يك سفر او به ري اطلاع داده (ابن حجر، 5/103) و شايد ابن رستم در اين سفر با برخى متكلمان آن شهر چون محمد بن عبدالرحمان بن قبة امامى (د قبل از 319ق) تماس داشته است.
تنها اثر موجود ابن رستم المسترشد فى الامامة نام دارد كه در نجف بدون تاريخ به چاپ رسيده است. نجاشى (ص 376) اين كتاب را با همين عنوان به ابن رستم نسبت داده و آن را با دو واسطه از مؤلف روايت كرده است. در فهرست طوسى (ص 158) نيز از كتابى با اين نام از وي ياد شده است، ولى ابن نديم (ص 292) بدون اينكه از ابن رستم نامى ببرد المسترشد را به طبري مورخ نسبت داده است.
در سدههاي بعد اين كتاب مورد استفادة ابن شهر آشوب (د 558ق) در مناقب (2/294، جم) و ابن ابى الحديد (د 656ق) در شرح نهج البلاغه (2/36) قرار گرفته است. نسخة چاپ شدة المسترشد تنها حاوي مباحث مربوط به امام على(ع) بوده و به امامان ديگر نپرداخته است، ولى از منقولات ابن شهر آشوب از ابن رستم در مناقب (4/134، 262، 351) در مباحث مربوط به امامان سجاد، صادق و رضا(ع) كه در يك مورد به اخذ آن از المسترشد نيز تصريح شده، چنين برمىآيد كه بخشى از المسترشد به مباحث مربوط به ديگر امامان اثناعشر اختصاص داشته كه اكنون مفقود است. اين كتاب را از نظر روش بايد در زمرة آن دسته از آثار كلامى اماميه قرار داد كه براي اثبات حقانيت مذهب از روايات مخالفان بهره گرفتهاند. با مقايسه بين المسترشد و كتاب الايضاح منسوب به فضل بن شاذان نيشابوري (د 260ق) روشن مىگردد كه اين دو كتاب وجوه اشتراك بسياري دارد و المسترشد مباحث ايضاح را در مواردي با بسط و تكميل وارد كرده است (براي توضيح بيشتر در اين مورد نك: ابن شاذات، فضل، ه د). در مورد استفادة احتمالى آثار بعدي از المسترشد، بايد گفت كه به عنوان نمونه الشافى سيد مرتضى اشتراكات زيادي با آن دارد، ولى نزديكى بيشتر لفظ الشافى به الايضاح نسبت به المسترشد احتمال استفادة سيد مرتضى از آن را كاهش مىدهد (به عنوان نمونه ميان المسترشد، 39-40 و الشافى، 242 و الايضاح، 135- 139 مقايسه شود). گذشته از جنبة كلامى، المسترشد از جهت منابع تاريخى با ارزشى كه مؤلف از آن نقل كرده و امروزه از منابع مفقود به شمار مىروند، كتابى پرمايه است. از جمله مىتوان از روايات زيادي كه ابن رستم (جم) از واقدي نقل كرده، ياد كرد.
ابن رستم بجز المسترشد آثار ديگري نيز داشته كه نجاشى و طوسى از آنها نامى نبردهاند (نك: نجاشى، 376؛ طوسى، فهرست، 159)، ولى ابن شهر آشوب ( معالم، 106) اثري با عنوان الفاضح و ذهبى (3/499) كتابى به نام الرواة عن اهل البيت به او نسبت دادهاند. قاضى نورالله شوشتري (1/98، 491) نيز كتابى با عنوان الايضاح در امامت به او نسبت داده كه محتوا و رابطة احتمالى آن با الايضاح منسوب به ابن شاذان دانسته نيست. اندك بودن اطلاعات، شباهت نامها و در مواردي هم عصر بودن موجب شده تا شخصيت صاحب المسترشد با چند تن ديگر خلط شود، از جمله برخى چون ابن حجر عسقلانى (5/103) او را با ابوجعفر احمد بن محمد بن يزديار بن رستم طبري نحوي و مقري ساكن بغداد (د بعد 304ق)، صاحب تأليفاتى در علوم قرآن و ادب خلط كردهاند (نك: ه د، ابن رستم).
ابن حجر (همانجا) همچنين با مستندي نامعلوم ابن رستم را از متكلمين معتزله شمرده و نيز احتمال داده آنچه در مورد كفايت مسح پا در وضو به طبري فقيه و مورخ نسبت داده شده مربوط به ابن رستم طبري بوده باشد، ولى تصريح طبري در تفسير (6/83) به اين حكم، بى اساس بودن احتمال ابن حجر را نشان مىدهد. از طرفى ديگر ابن ابى الحديد (2/36) تصور كرده يك دو بيتى معروف كه در منابع ديگر (مانند ياقوت، 1/68) به ابوبكر محمد بن عباس خوارزمى نسبت داده شده و گفته شده كه دربارة طبري مورخ سروده شده، مربوط به صاحب المسترشد باشد. در اين دو بيتى اطلاعاتى راجعبه وطن و مذهب طبري موردنظر سراينده داده شده است.
مهمترين خلط در مورد ابن رستم نسبت كتاب دلائل الامامة كه در 1383ق/1962م در نجف به چاپ رسيده، به اوست. نخستين بار ابن شهر آشوب در قرن 6ق در معالم (ص 106) اين اثر را به وي نسبت داده است. در قرن 7ق رضىالدين ابن طاووس به طور مكرر از دلائل استفاده كرده و مؤلف آن را محمد بن جرير بن رستم طبري ( الاقبال، 6)، محمد بن رستم بن جرير ( الامان، 52، فرج المهموم، 102، كشف المحجة، 35) يا محمد بن جرير ( اللهوف، 26، اليقين، 50 -51) ناميده است. تطابق بين اسلوب منقولات ابن طاووس با دلائل الامامة چاپ شده، و نيز يافت شدن مطالب منقول در الامان (ص 52 -60) و اللهوف (همانجا) عيناً در دلائل (74، 104- 109) نشان مىدهد كه دلائل مورد نظر ابن طاووس همين كتاب بوده، با اين تفاوت كه برخلاف نسخة چاپ شده، مبحث مربوط به امامعلى(ع) و حتى احتمالاً پيامبر(ص) را نيز دربرداشته است. از سخن ابن طاووس در اللهوف (همانجا) چنين برمىآيد كه او عبارت «قال ابوجعفر محمد بن جرير طبري» را كه بارها در دلائل الامامة تكرار شده (مثلاً ص 63، 210)، بيان كنندة نام مؤلف كتاب دانسته، در حالى كه مشايخ اين محمد بن جرير طبري ابداً با ديگر مشايخى كه در طول كتاب دلائل الامامة از ايشان نقل قول شده از نظر طبقه تطبيق نمىكند. بنابراين مىتوان نتيجه گرفت كه مستند ابن طاووس در انتساب كتاب چندان محكم نبوده است. به هر حال بايد توجه داشت كه اسناد كتاب دلائل با همة آشفتگيها و ابهاماتى كه دارد نشان مىدهد تأليف كتاب دست كم بيشتر از يك قرن بعد از زمان صاحب المسترشد بوده است. نيز وجود لفظ «رحمهالله» پس از نام حسين بن عبيدالله غضائري (د 411ق) در (ص 300) به همراه ذكر سال 395ق در طبقة مشايخ برادر مؤلف در (ص 92) ظاهراً دلالت بر آن دارد كه تأليف كتاب مدتى پس از 411ق/1020م صورت گرفته است.
با توجه به آنچه گفته شد سخن برخى از متأخران چون مجلسى (1/20) كه دلائل الامامة را نام ديگر المسترشد دانسته، يا المسترشد را جزء اول و دلائل را جزء دوم از اثري واحد شمردهاند (نك: مقدمة دلائل، «د») بدون ترديد خطاست (در مورد آثار ديگري كه به ابن رستم طبري نسبت داده شده و از نظر سند و اسلوب، وضعى شبيه دلائل الامامة دارند، نك: آقابزرگ، 21/27- 28، 22/332، 24/349؛ حرّ عاملى، 1/28، 400). در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه طوسى در فهرست (ص 158) براي ابن رستم صفت «الكبير» را آورده كه احتمال دارد براي تمييز او از ابن رستم ديگري باشد، ولى در رجال او (ص 514) اين قيد ديده نمىشود.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ ابن ابى الحديد، عبدالحميد، شرح نهج البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1378ق/1959م؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، لسان الميزان، حيدرآباد دكن، 1329-1331ق؛ ابن رستم طبري، محمد، المسترشد، نجف، كتابخانة حيدريه؛ ابن شاذان، فضل، الايضاح، به كوشش جلالالدين محدث، تهران، 1351ش؛ ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380ق/1961م؛ همو، المناقب، قم، چاپخانة علميه؛ ابن طاووس، على، الاقبال، 1320ق؛ همو، الامان من اخطار الاسفار و الازمان، نجف، 1370ق؛ همو، فرج المهموم، نجف، 1368ق؛ همو، كشف المحجة، نجف، 1370ق/1950م؛ همو، اللهوف، نجف، 1369ق/1950م؛ همو، اليقين، نجف، 1369ق/1950م؛ ابن نديم، الفهرست؛ حر عاملى، محمد، اثبات الهداة، قم، چاپخانة علميه؛ دلائل الامامة، نجف، 1383ق/1962م؛ ذهبى، محمد، ميزان الاعتدال، به كوشش على محمد البجاوي، قاهره، 1382ق/1963م؛ سيد مرتضى، على، الشافى، تهران، 1301ق؛ شوشتري، قاضى نورالله، مجالس المؤمنين، تهران، 1354ش؛ طبري، تفسير؛ طوسى، محمد، الرجال، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1381ق/1961م؛ همو، الفهرست، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، كتابخانة مرتضويه؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/ 1983م؛ نجاشى، احمد، الرجال، به كوشش موسى شبيري، قم، 1407ق؛ ياقوت، بلدان. احمد پاكتچى (رب) 31/6/77
تنها اثر موجود ابن رستم المسترشد فى الامامة نام دارد كه در نجف بدون تاريخ به چاپ رسيده است. نجاشى (ص 376) اين كتاب را با همين عنوان به ابن رستم نسبت داده و آن را با دو واسطه از مؤلف روايت كرده است. در فهرست طوسى (ص 158) نيز از كتابى با اين نام از وي ياد شده است، ولى ابن نديم (ص 292) بدون اينكه از ابن رستم نامى ببرد المسترشد را به طبري مورخ نسبت داده است.
در سدههاي بعد اين كتاب مورد استفادة ابن شهر آشوب (د 558ق) در مناقب (2/294، جم) و ابن ابى الحديد (د 656ق) در شرح نهج البلاغه (2/36) قرار گرفته است. نسخة چاپ شدة المسترشد تنها حاوي مباحث مربوط به امام على(ع) بوده و به امامان ديگر نپرداخته است، ولى از منقولات ابن شهر آشوب از ابن رستم در مناقب (4/134، 262، 351) در مباحث مربوط به امامان سجاد، صادق و رضا(ع) كه در يك مورد به اخذ آن از المسترشد نيز تصريح شده، چنين برمىآيد كه بخشى از المسترشد به مباحث مربوط به ديگر امامان اثناعشر اختصاص داشته كه اكنون مفقود است. اين كتاب را از نظر روش بايد در زمرة آن دسته از آثار كلامى اماميه قرار داد كه براي اثبات حقانيت مذهب از روايات مخالفان بهره گرفتهاند. با مقايسه بين المسترشد و كتاب الايضاح منسوب به فضل بن شاذان نيشابوري (د 260ق) روشن مىگردد كه اين دو كتاب وجوه اشتراك بسياري دارد و المسترشد مباحث ايضاح را در مواردي با بسط و تكميل وارد كرده است (براي توضيح بيشتر در اين مورد نك: ابن شاذات، فضل، ه د). در مورد استفادة احتمالى آثار بعدي از المسترشد، بايد گفت كه به عنوان نمونه الشافى سيد مرتضى اشتراكات زيادي با آن دارد، ولى نزديكى بيشتر لفظ الشافى به الايضاح نسبت به المسترشد احتمال استفادة سيد مرتضى از آن را كاهش مىدهد (به عنوان نمونه ميان المسترشد، 39-40 و الشافى، 242 و الايضاح، 135- 139 مقايسه شود). گذشته از جنبة كلامى، المسترشد از جهت منابع تاريخى با ارزشى كه مؤلف از آن نقل كرده و امروزه از منابع مفقود به شمار مىروند، كتابى پرمايه است. از جمله مىتوان از روايات زيادي كه ابن رستم (جم) از واقدي نقل كرده، ياد كرد.
ابن رستم بجز المسترشد آثار ديگري نيز داشته كه نجاشى و طوسى از آنها نامى نبردهاند (نك: نجاشى، 376؛ طوسى، فهرست، 159)، ولى ابن شهر آشوب ( معالم، 106) اثري با عنوان الفاضح و ذهبى (3/499) كتابى به نام الرواة عن اهل البيت به او نسبت دادهاند. قاضى نورالله شوشتري (1/98، 491) نيز كتابى با عنوان الايضاح در امامت به او نسبت داده كه محتوا و رابطة احتمالى آن با الايضاح منسوب به ابن شاذان دانسته نيست. اندك بودن اطلاعات، شباهت نامها و در مواردي هم عصر بودن موجب شده تا شخصيت صاحب المسترشد با چند تن ديگر خلط شود، از جمله برخى چون ابن حجر عسقلانى (5/103) او را با ابوجعفر احمد بن محمد بن يزديار بن رستم طبري نحوي و مقري ساكن بغداد (د بعد 304ق)، صاحب تأليفاتى در علوم قرآن و ادب خلط كردهاند (نك: ه د، ابن رستم).
ابن حجر (همانجا) همچنين با مستندي نامعلوم ابن رستم را از متكلمين معتزله شمرده و نيز احتمال داده آنچه در مورد كفايت مسح پا در وضو به طبري فقيه و مورخ نسبت داده شده مربوط به ابن رستم طبري بوده باشد، ولى تصريح طبري در تفسير (6/83) به اين حكم، بى اساس بودن احتمال ابن حجر را نشان مىدهد. از طرفى ديگر ابن ابى الحديد (2/36) تصور كرده يك دو بيتى معروف كه در منابع ديگر (مانند ياقوت، 1/68) به ابوبكر محمد بن عباس خوارزمى نسبت داده شده و گفته شده كه دربارة طبري مورخ سروده شده، مربوط به صاحب المسترشد باشد. در اين دو بيتى اطلاعاتى راجعبه وطن و مذهب طبري موردنظر سراينده داده شده است.
مهمترين خلط در مورد ابن رستم نسبت كتاب دلائل الامامة كه در 1383ق/1962م در نجف به چاپ رسيده، به اوست. نخستين بار ابن شهر آشوب در قرن 6ق در معالم (ص 106) اين اثر را به وي نسبت داده است. در قرن 7ق رضىالدين ابن طاووس به طور مكرر از دلائل استفاده كرده و مؤلف آن را محمد بن جرير بن رستم طبري ( الاقبال، 6)، محمد بن رستم بن جرير ( الامان، 52، فرج المهموم، 102، كشف المحجة، 35) يا محمد بن جرير ( اللهوف، 26، اليقين، 50 -51) ناميده است. تطابق بين اسلوب منقولات ابن طاووس با دلائل الامامة چاپ شده، و نيز يافت شدن مطالب منقول در الامان (ص 52 -60) و اللهوف (همانجا) عيناً در دلائل (74، 104- 109) نشان مىدهد كه دلائل مورد نظر ابن طاووس همين كتاب بوده، با اين تفاوت كه برخلاف نسخة چاپ شده، مبحث مربوط به امامعلى(ع) و حتى احتمالاً پيامبر(ص) را نيز دربرداشته است. از سخن ابن طاووس در اللهوف (همانجا) چنين برمىآيد كه او عبارت «قال ابوجعفر محمد بن جرير طبري» را كه بارها در دلائل الامامة تكرار شده (مثلاً ص 63، 210)، بيان كنندة نام مؤلف كتاب دانسته، در حالى كه مشايخ اين محمد بن جرير طبري ابداً با ديگر مشايخى كه در طول كتاب دلائل الامامة از ايشان نقل قول شده از نظر طبقه تطبيق نمىكند. بنابراين مىتوان نتيجه گرفت كه مستند ابن طاووس در انتساب كتاب چندان محكم نبوده است. به هر حال بايد توجه داشت كه اسناد كتاب دلائل با همة آشفتگيها و ابهاماتى كه دارد نشان مىدهد تأليف كتاب دست كم بيشتر از يك قرن بعد از زمان صاحب المسترشد بوده است. نيز وجود لفظ «رحمهالله» پس از نام حسين بن عبيدالله غضائري (د 411ق) در (ص 300) به همراه ذكر سال 395ق در طبقة مشايخ برادر مؤلف در (ص 92) ظاهراً دلالت بر آن دارد كه تأليف كتاب مدتى پس از 411ق/1020م صورت گرفته است.
با توجه به آنچه گفته شد سخن برخى از متأخران چون مجلسى (1/20) كه دلائل الامامة را نام ديگر المسترشد دانسته، يا المسترشد را جزء اول و دلائل را جزء دوم از اثري واحد شمردهاند (نك: مقدمة دلائل، «د») بدون ترديد خطاست (در مورد آثار ديگري كه به ابن رستم طبري نسبت داده شده و از نظر سند و اسلوب، وضعى شبيه دلائل الامامة دارند، نك: آقابزرگ، 21/27- 28، 22/332، 24/349؛ حرّ عاملى، 1/28، 400). در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه طوسى در فهرست (ص 158) براي ابن رستم صفت «الكبير» را آورده كه احتمال دارد براي تمييز او از ابن رستم ديگري باشد، ولى در رجال او (ص 514) اين قيد ديده نمىشود.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ ابن ابى الحديد، عبدالحميد، شرح نهج البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1378ق/1959م؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، لسان الميزان، حيدرآباد دكن، 1329-1331ق؛ ابن رستم طبري، محمد، المسترشد، نجف، كتابخانة حيدريه؛ ابن شاذان، فضل، الايضاح، به كوشش جلالالدين محدث، تهران، 1351ش؛ ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380ق/1961م؛ همو، المناقب، قم، چاپخانة علميه؛ ابن طاووس، على، الاقبال، 1320ق؛ همو، الامان من اخطار الاسفار و الازمان، نجف، 1370ق؛ همو، فرج المهموم، نجف، 1368ق؛ همو، كشف المحجة، نجف، 1370ق/1950م؛ همو، اللهوف، نجف، 1369ق/1950م؛ همو، اليقين، نجف، 1369ق/1950م؛ ابن نديم، الفهرست؛ حر عاملى، محمد، اثبات الهداة، قم، چاپخانة علميه؛ دلائل الامامة، نجف، 1383ق/1962م؛ ذهبى، محمد، ميزان الاعتدال، به كوشش على محمد البجاوي، قاهره، 1382ق/1963م؛ سيد مرتضى، على، الشافى، تهران، 1301ق؛ شوشتري، قاضى نورالله، مجالس المؤمنين، تهران، 1354ش؛ طبري، تفسير؛ طوسى، محمد، الرجال، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1381ق/1961م؛ همو، الفهرست، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، كتابخانة مرتضويه؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/ 1983م؛ نجاشى، احمد، الرجال، به كوشش موسى شبيري، قم، 1407ق؛ ياقوت، بلدان. احمد پاكتچى (رب) 31/6/77
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر