لباس‌های مازندرانی

لباس‌ها و زبان دو چیز هستند که هر قوم از گذشتگان خویش به ارث میبرند. ولی اکنون نمیتوان در سراسر طبرستان فردی را مشاهده کردکه لباس و هویت خود و گذشتگانش را بر تن داشته باشند ولی حتی اگر رانندگان لر و کرد را طبرستان ببینید حتما لباس مادریشان را بر تن دارند...
p (6)
جِرِب : جوراب ويژه چوپان ها بود. انواع کران تري از آن نيز با عنوان هاي رنگ رشت و آق بانو وجود داشت. نوع ديگر آن را گردن جرب مي گفتند. و بافت ساده و يک رنگ داشت.


تمبان تنگه تمبان يا پشمبال : نوعي شلوار با الگوي ساده به رنگ تيره معمولا" از جنس پارچه اي سنتي کرباس و يا از جنس پارچه هاي تهيه شده از بازار به نام دبيت حاج اکبري است.در چين کمر تمبان به جاي کش، نوار بلند کتاني يا کج استفاده مي شود. 
 
نيم ساق : نيم ساق هم نوعي شلوار تنگ به رنگ هاي سبز ، سفيد يا سرخ از جنس ابريشم يا مخمل است که آن را معمولا" دختران و زنان جوان در زير پيراهن مي پوشند. 

جومه: پيراهن و دامن يک سره از شانه تا زير زانو است جنس اين پيراهن معمولا" کتان يا چيت است. 

نيم تنه: اين جليقه به شکل جليقه هاي مردانه با يقه هفت يا گرد و جلو باز است و چند دکمه مي خورد . قسمت جلويي آن از پارچه پشمي و پشت آن آستري است .گاه جليقه را از جنس مخمل سرخ يا زرد و آراسته به سکه و پول هاي قديمي تزيين مي کنند در محل هزار جريب به اين جليقه سيمپوش مي گويند. 

کليجه : کتي بلند و معمولا" از جنس مخمل رنگي همراه با يراق دوزي وسکه هاي عراقي و رضاشاهي است که در زمستان استفاده مي شود. اين کت آستين ساده بلند دارد. نوع ديگر آن با آستيني که تا روي آرنج مي رسيد به نام چکبن شناخته مي شد.

 چادر شو : چادر شب مربع شکلي را سه گوش کرده دور کمر در پشت گره مي زنند. هنگام عروسي سر و چهر عروس را با آن مي پوشانند. جنس چادر شب د رخانوادههاي اعيان از ابريشم است و مردم عادي چادر شب هايي ازجنس کج ( ابريشم درجه 3 ) و يا مخلوطي از ابريشم و کج استفاده مي کنند.
روسری
در زبان تبری به آن مکنا گویند مِکِنا یعنی چارقد .
مکنا دنبال یعنی گوشه روسری
سربند
p (7)
 پارچه بلند و مستطیل شکل که زنان پس از بستن روسری به دور سر خودمی پیچند . به گونه ای که بخشی از پیشانی زیر آن پنهان می شود .
پیراهن
p (3)
که در زبان مازندرانی جمه گویند .
به پیراهن رویی : سر جمه گویند
دامن
p (4)
به دامن پرچین که روی تنبان را می پوشاند در زبان تبرر چرخ شلوار یا شله شلوار یا کتا شلوارگویند . یعنی دامن زنانه سنتی .
شلوار
p (8)
نوعی پوشش که از جنس پارچه است و زنان آن را زیر دامن می پوشند .
جلیقه
p (5)
نوعی پوشش نیم تنه ی بی آستین است که در زبان تبری به آن جلزقه (jelezge ) گویند . که اگر جنس آن از نمد باشد به آن پسک possek گویند .

 چارقد: روسري چهارگوش با رنگ روشن و گل دار از جنس وال، ململ، چيت و يا ابريشم است. از رنگ روشن چارقد همراه با آرايه هاي نقره اي به نام سرچنگک در محل شقيقه ها ، در جشن ها استفاده مي شود. 

مندل : سربندي است از جنس کتان که آن را سه گوشه و روي چارقد استفاده مي کنند مندل بيشتر هنگام کشاورزي و کارهاي روزمره استفاده مي شود.

 سراقوچ : نوعي کلاه زنانه است از پارچه نخي و يا الگويي مشابه کلاه نوزاد که براي نگهداري گيسوان بافته شده به کار مي رود. لبه اين کلاه را چين کش مي کنند.
 گيس بند يا موباف: بند نازکي است که آن را با رشته هاي تابيده شده از نخ برن که معمولا" سفيد رنگ استتهيه مي کنند. از گيس بند براي بستن گيسوان بافته شده استفاده مي شود. 
 جوراب: جنس آن از پشم است و در رنگ هاي تيره بافته مي شود. 

کوش : در گويش محلي به کفش ميگويند جنس آن از چرم دباغي شده و به رنگ هاي قهوه اي و مشکي بود .

گالش: بيشتر در رفت و آمدهاي روزانه استفاده مي شود و از جنس لاستيک سياه و کف آن قرمز رنگ است .

 چاروق : کفش مشترک مردان وزنان است جنس اين کفش از چرم گاو و گاوميش و يا نمد است که کمي بزرگ تر از پا و لبه آن چين کش است . 

پاتوئه: شال بلند ابريشمي است که دور پا پيچيده مي شود و با کمک ريسمان هاي بلندي آن مي بندند پاتوئه پاپوش گرمي است و در ورزهاي سرد بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرد.

 تن پوش مردان 



 جِمه يا جامه : پيراهني است که متناسب با فصل از پارچه هاي کرباس چيت يا چلوار دوخته ميشود. نوع مرغوب آن را از ابريشم تهيه مي کنند.

شلوار يا تمان يا پشمبال : به شلوارهاي سياه يا آبي رنگ از جنس کرباس مي گويند که گاه در زمستان از جنس چوقا تهيه مي شد. مدل آن بلند تا مچ پا و الگوي آن ساده بود. براي چين کش کمر به جاي کش، بند کمر به کار مي رفت.

 نيم تنه: تن پوشي دکمه دار و معمولا" يقه هفت از جنس پشم و به رنگ مشکي يا کبود است نيم تنه رامردان هنگام سرما بر روي جامه هاي خود مي پوشيدند.

چوخت، قبا يا کولک: کت پشمي ساده تيره رنگ با يقه برگردان و جلو دکمه دار، که مردان در زمستان روي جامه مي پوشند.

عليجه يا سرداري: عليجه را اعيان مي پوشيدند.دامادها عليجه را به تن مي کردند. عليجه معمولا" بلندتر از کت معمولي و تا نزديک زانو بود. 
لباده : تن پوش بلندي است که معمولا" از جنس کرباس يا فاستوني تهيه مي شود روي کمر لباده شالي به نام « کمر شال از جنس پشم يا ابريشم مي بستند. 

شولا : لباس پشمي بلندي براي چوپان ها در شب ها به شمار مي رود. چوخا به عنوان استر دروني شولا به کار مي رفت. کردک : مانند شولا مورد استفاده چوپان ها است. 

بوشلوق: تن پوشي با آستين بلند نمدي است که مورد استفاده چوپان ها قرار مي گيرد. 

پستک: تن پوش نمدي و کوتاه تر از شولا و بوشلوق، شبيه جليقه ساده و گشاد اما نمدي است. دستکش: بيشتر درنقاط کوهستاني مورد استفاده است جنس آن يا از پشم بره تازه متولد شده و يا از الياف پست تر بود و به آنها پنج انگليسي ( پنج انگشتي ) و يک انگليسي ( يک انگشتي ) مي گفتند.



 کلاه نمدي : جنس اين کلاه از پشم حلاجي شده است اين کلاه پوشش مناسبي براي فصل زمستان است.

 کلاه گوشي: کلاهي است که قسمت پشت و دو گوش جلوي آن لب برگشته و همين امر علت نامگذاري آن است.

 پوستين کلاه : بيشتر مورد استفاده رمه گردانان است بهترين نوع آنار پوست بره تازه تهيه مي شود و به آن کلاه پوستي نيز مي گويند. 

شب کلاه : بيشتر از الياف پشمي تهيه مي شود ساده و کاسه اي شکل است و معمولا" در خانه وهنگام خواب استفاده مي شود. 

کلاه سنگسري: کلاه پشمي کاسه اي شکل است که درون آن عرقچين و سطح آن داراي روزنه است. 

مندل: دستاري نخي به شکل عمامه که دنباله آن پشت گردن آويزان مي شود. به شال آن « ميربند » و هنگامي که بر سر مي گذاشتند مندل مي گفتند اين کلاه درمناطق جلگه اي استفاده مي شد.

پاپوش مردان
مردم نواحي کوهستاني گيوه به پا مي کردند. گروهي نيز گيوه کرمانشاهي که از نخ ابريشمي باالياف زيبا و کف چرم يا کائوچو بود، مي پوشيدند. صندل هاي با کف نازک از چوب افرا يا مليچ را چوکوش مي گفتند. 

شيخي کوش : کفشي از چرم و به شکل نعلين که اغلب مورد استفاده روحانيون قرار ميگرفت. چوموشک يا چموشک: کفشي با کفي از چرم گاو و پاشنه نعل آهني که تا مچ پا بود و در همه فصول استفاده مي شد. 

چاروق: سنتي ترين کفش اين ناحيه که معمولا" باپاتوئه استفاده مي شود. جنس آن چرم و داراي بندهاي بلند براي بستن دور پا است. 

زيور آلات : زيورآلات همواره مورد توجه علاقه زيباپسندان بوده است.
 شايد يکي از عوامل جذابيت زيورآلات استفاده ازمواد اوليه موجود در طبيعت مانند سنگ هاي مختلف فلز، چوب، و گياه باشد. به عنوان نمونه هايي از زيورآلات مازندران مي توان به زيورآلات منطقه کجور و کندلوس اشاره نمود:

 قلدون يا گلوبند: شامل ميرکا،گبري چشم بلبلي، کهربا، عقيق، يسر و يشم که به صورت اشکال هندسي و نامنظم تراشيده مي شد.

 قرافل يا قرنفل : به دليل خواص درماني و بوي مطبوع اين گياه از آن به عنوان گردنبند استفاده مي شد. 

سنگ دل ربا يا بذر افشان : به شکل قلب تراشيده مي شد و به علت وجود کريستال خالص درخشندگي داشت.

 خلخال يا سوسکي : حلقه اي از زنگوله هاي نقره براي دور مچ پا 

گل بني : سوزن هاي نقره با نگين عقيقيا قوت که به جاي سوزن يا سنجاق براي بستن روسري استفاده مي شد. 

چشم چين : مهره سفالي است براي رفع چشم زخم و رفع قضا و بلا. چشم اصلي چشم چين در حقيقت تهيه شده از مردمک خشک شده چشم گوسفند در روز عيد قربان است که همراه مهره اي به روي سينه مي آويختند.


گرد رو : شبيه دانه هاي تسبيح از جنس نقره با سه عدد قلاب که با زنجيره به اين رشته متصل بود و زنان با نصب قلاب ها روي سر و اطراف گوش اين رشته را دور صورت قرار مي دادند.

شله:
p (2)
پارچه ای پشمی و مستطیل شکل که به ساق پا می بندند و معمولاً از پشم گوسفند  است که به آن چرم پاتو – چارق و پاتاوه .(carmi – pato  ) گویند .

۲ نظر:

كودك فهيم گفت...

برار عالي بود ... افتخار مي كنم .. به شما وبه مازني بودنم

محک گفت...

تصحیح میکنم:
اگه میخاستی تبری بنویسی:برار عالی بی‌یه
اگه فارسی مد نظرت بود می‌شد:برادر عالی بود.